گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

چکناواریان، هنرمند آزادی خواه

لوریس چکناواریان را نه تنها به عنوان یک موسیقیدان توانا که به عنوان هنرمندی که برای آزادی و استقلال وطن دوم اش ارمنستان کوشیده است، دوست دارم و می ستایم. در سال های اول استقلال کشور ارمنستان تعداد اندکی بودند که به تنهایی صدای تمامی مردم شدند و یک تنه در برابر ظلم حاکم ایستادند و در راه تامین آزادی اندیشه از پای ننشستند. در آن سال ها ارمنستان تمامی صدای موسیقی شده بود و ارکستر فیلارمونیک تنها برای یک ملت می نواخت چرا که از آن یک ملت بود، سکان دار این آهنگِ نا منتها کسی نبود جز لوریس چکناواریان.

اینکه کسی بخواهد فریاد ملتی را فریاد بکشد و بخواهد کار صدها انسان را یک تنه بر دوش کشد؛ نبوغ می خواهد، قریحه ی قهرمانی می خواهد، تعهد می خواهد، فرهنگ می خواهد، دید نهادی می خواهد که چکناواریان آنها را داشته است. در واقع چکناواریان در راه حفظ استقلال ارمنستان نه تنها رهبری یک ارکستر عظیم، که رهبری ملتی را بر عهده داشته است.



وطن برای او دستمایه ی بازی های سیاسی نشد، در واقع او کوشید تا به عنوان یک هنرمند فاصله ی ایجاد شده میان هنر و مردم را که در نتیجه ی فروپاشی اجتماعی پدید آمده بود را از میان بردارد. در این روند که موسیقی در بخشی از کشور های آسیای میانه به یک ابزار نمایشی تبدیل شده بود، هنرمندی پیدا می شود که با نگرشی وطن پرستانه سیاست های فرو ریخته دورانش را به طنز گرفته و ملتی را به شور می آورد و فریاد آزادی سر می دهد.

چکناواریان در راه استقلال ارمنستان راه را به جایی هدایت می کند که در آن کائوس و ناپایداری اولیه، همه چیز سامان می گیرد و بارقه های اندیشه سر باز می زند. با روی آوردن به تدبر و اندیشه است که چکناواریان در کنار همه ی این تلاش های آزادی خواهانه و مردمی به خلق روی می آورد و می آفریند. این گذار فقط توسط روشنفکر و هنرمند به سرانجام می رسد.

هنرمند در راستای این نگرش های اجتماعی است که می تواند زیبایی شناسی جدید را تجربه کند. چکناواریان در راستای استقلال ارمنستان در حالی که فرو پاشی را تجربه می کرده است، آگاهی درونش زنده شده و این یعنی داشتن درک صحیح از هستی شناسی زمانه…

پیمان سلطانی

پیمان سلطانی

۱ نظر

بیشتر بحث شده است