علی صمدپور و بهار موحد با همکاری گروهی از نوازندگان ایرانی مقیم امریکا، ۲۶ مارچ ۲۰۱۵، اجرایی از کارگان موسیقی ایرانی را در شهر سیاتل ارایه کردند. در این اجرا ۲۵ تصنیف و قطعه اجرا شد که از دورهی تیموریان تاکنون را در برمیگرفت. از عبدالقادر مراغهای تا آهنگسازان امروز. سالن برای یک کنسرت چهارساعته چیده شده بود: پشتی و بالشهایی برای راحت نشستن و شیرینی و چای ایرانی دم دست. این یادداشت در پی تحلیل این ایده و اجرای ویژه است.
گاهی نگاهمان به گذشته، محدود میشود به شکلی از بودنِ بکر در گذشتهای محض. سراغ ندارم کسی دیده باشد که ارتجاع اگر هم خواستهی یک ذهن بودهباشد، امکان یافتهباشد برای به ظهور رسیدن. بردارِ زمانِ روندهی میرنده و زاینده، مُنَقَّصکنندهی عیش آرزومندانِ ارتجاع است و مرتجع خاکبازترین خاکی است و آرزو بهدلترین. پس ما هرگاه نگاهی به پشت میاندازیم بهخامی نباید انگار کنیم که توانایی تجسم زمانِ در فضای مرده و گریخته را دارا بودهایم. ما همیشه در نو شدنِ زمان تعریف میکنیم و تعریف میشویم.
توجه ما به میراثی در گذشته و آوردناش و پرانتز گذاشتنِ دورِ آن توجه، نه یعنی زنده کردنِ گذشته، یعنی پیدا کردن ربطی میان درک ما در حالِ رونده با تعبیر ما در چیزی در گذشته. بیهوده است اگر چراغ سهفتیلهی ناکارآمد امروز را به قصد روشن کردن در آشپزخانه از سمساری شهر قدیمی برداریم؛ ما برش میداریم چون رنگش را و لعابش را میپسندیم و هیأتش را در نقش یک تجسم دکوراتیو برای گوشهای از آپارتمانمان در ذهنمان تعریف کردهایم.
آن چراغ هرگز نقش بلامنازعاش را که برای آن ساخته شده بود، در رفتار زمان امروز ایفا نخواهد کرد و رفتار ما امروز با موسیقی ایرانی شبیه رفتاریست که قشر بساز و بفروشها با جان ایران کردهاند که مصداق شعر سعدیست: ماری تو که هر که را ببینی بزنی/ یا بوم که هر کجا بشینی بِکَنی. باغی که ۲۰ اصله چنار و ۱۰ افرا و ۵ گردو را در خود جا دادهبود امروز پذیرای باغ-برجیست با ۵۰ واحد مسکونی، ۱۵۰ نفر و خودرو و روزی ۵۰۰ کیلو زباله. به چه زبانی باید گفت که این فضای محدود جای اینهمه خلاقیت! نیست.
این مقدار بازی تکراری به ظاهر خلاقانه، این حجم از برداشت بیاثر و دودمآب و فراموششونده، به درد هیچ کس در واقعیت نمیخورد. خیلی از خانهها به کاری نمیآیند چندان که همین مقدار و بیش، ساختههای موسیقایی ما. حرف این است: ما فرصت نمیکنیم و نمیدهیم که به فراخور زمان به مرور هنرمندانهی گذشته بپردازیم. این مقدمه را آوردم تا پخته شود که هر بازگشتی به معنای ارتجاع نیست و نیز فضای موسیقی ایرانی آکنده است از بسازها و نفروشها.
در اجرای مورد نظر، برای نخستین بار بود که یک گروه ایرانی فرصت کرد تا تاریخ موسیقیاش را مرور کند. نگاه تاریخی در یک نشست و یک کنسرت کاریست که چیزهای زیادی را روشن میکند: دوران شکوه، افول، تغییر دید، بازیهای متنوع در بکارگیری شعر، تغییرات گسترده در مُدها، تغییرات اساسی در نظام ضرباهنگ، دور و نزدیک شدن موسیقی از – به دربار پادشاهان، آرمانگرا شدن، عاشقانه شدن، در پرده رفتن و ممنوعشدن حتا.
۱ نظر