گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

صحنه هاى به یادماندنى

یادداشتى بر اجراى بارتولى از آریاهاى گلوک

چچیلیا بارتولى، پس از موفقیت چشمگیر آلبوم ویوالدى، به اجراى آثار گلوک پرداخت. کریستوف ویلیباد گلوک آهنگساز آلمانى- بوهمى نقش تاثیرگذارى در تاریخ موسیقى داشت. او در سن ۱۴ سالگى خانه اش را براى تحصیل موسیقى به مقصد پراگ ترک کرد و در آنجا به نواختن ارگ پرداخت. مدتى هم در لندن زندگى کرد، در آن زمان شنیدن آثار هندل دید تازه اى به او داد. در سال ۱۷۵۲ مجدداً به وین رفت و در آنجا کنسرت مایستر، ارکستر دربار شد.

گلوک با کالتسا بیجى شاعر، آنجیولینى طراح رقص در سال ۱۷۶۱ باله پانتومیم «دون ژوان» را نوشت. سال بعد از آن اولین «اپراى- اصلاح شده اش» با نام «اورفه» را ساخت. او در سال ۱۷۶۴ کمیک اپرایى به نام (La rencontre imprerue) را هم با کالتسا بیجى نوشت و به موفقیت به دست آمده از «اورفه» تداوم بخشید و سومین اثرى که در آن با کالتسابیجى همکارى داشت (Paride el Elena) نام داشت، که موفقیت چندانى کسب نکرد. گلوک در حقیقت علیه سنت هاى قدیم اپراهاى ایتالیایى مبارزه کرد و هدف او طبیعى تر کردن احساسات دراماتیک اپرا و واقعى جلوه دادن آن بود. و مى خواست خواننده روى صحنه بیشتر از احساسات قوى خودش استفاده کند تا مهارت بالایش در خوانندگى.

•••

آلبوم جدیدى که چچیلیا از آثار او اجرا کرده است، بسیارتکان دهنده و تاثیرگذار است. صداى منحصربه فرد و خارق العاده این متسو سوپرانوى بزرگ ایتالیایى کیفیت خاصى به این آثار داده است. با وجود اینکه گلوک یکى از تاثیر گذارترین افراد در تاریخ اپرا بوده است، اما از کل این مجموعه تنها ۶ آریا قبلاً اجرا و ضبط شده بود. آریا بخش هایى براى تک خوان و ارکستر است.

در یک آریا ممکن است عبارت دوستت دارم ده بار به آواز خوانده شود تا بسط و گسترش ایده عشق را در ذهن شنونده تثبیت کند. اغلب هنگام لبریز احساس شخصیت ها در موسیقى، حرکت بر صحنه متوقف مى شود. آریا اغلب چند دقیقه طول مى کشد و قطعه اى است کامل، با آغاز مشخص، نقطه اوج و پایان. سى دى قبلى چچیلیا از آریاهاى ناشناخته ویوالدى، نزدیک به نیم میلیون نسخه فروش کرد و جایزه هاى معتبرى چون اکو کلاسیک ،۲۰۰۰ دیاپازون ۲۰۰۰ و جایزه «بهترین اثر آوازى» گرامى سال ۲۰۰۱ را برد. سفر هیجان انگیز متسوسوپرانوى ایتالیایى براى کشف آریاهاى ایتالیایى، تاکنون منجر به کشف شش اپراى فراموش شده گلوک شده است که لیبرتوهاى همه آنها را شاعران بزرگ ایتالیایى مانند متاستازیو و پیترو نوشته اند.

از نظر بارتولى آثار گلوک در امتداد مسیر ویوالدى هستند. «من تعجب کردم زمانى که متوجه شدم گلوک چند ماهى را در پراگ گذرانده است. زمانى که ما مى دانیم در آنجا اپراهاى ویوالدى اجرا مى شدند.» چچیلیا بارتولى صحنه هاى دراماتیک و آریاهایى از اپراهاى متفاوتى را بین سال هاى ۱۷۴۸ تا ۱۷۶۵ اجرا کرد. او گفت: «من معتقدم که قدرت خارق العاده موسیقى گلوک به زودى براى همه روشن خواهد شد.» Ezio در سال ،۱۷۵۰ زمانى که باخ درگذشت، براى اولین بار اجرا شد. اگر به رسیتاتیفى (بخشى از اپرا که خواننده بدون بازى آن را نقالى مى کند) که ما ضبط کردیم، گوش کنید به سرعت خواهید فهمید که چیز جدیدى در حال شکل گرفتن است. زبان جدیدى که دیگر ربطى به سبک باروک ندارد و درى براى ورود به کلاسیسم است.

گروه آنسامبل «آکادمى فور آلت موزیک برلین» در این مجموعه با چچیلیا همراهى مى کند. یک بار دیگر بارتولى شنوندگان را به شریک شدن در کشفیاتش دعوت کرد. آلبوم ویوالدى توجه جهانى را به اپراهاى او جذب کرد. و من معتقدم که اجراى آثار گلوک هم همین نقش را خواهد داشت. در اینجا توجه شما را به گفت وگوى چچیلیا بارتولى با کلادیو اوسله درباره گلوک و آثار او جلب مى کنیم:
• چچیلیا به یاد مى آورى که بعد از کارکردن روى آثار ویوالدى ایده اجراى آثار گلوک به طور طبیعى در ذهنت نقش بست؟

بله، در حقیقت من تعجب کردم زمانى که فهمیدم گلوک چند ماهى را در پراک گذرانده است. زمانى که آثار ویوالدى در آنجا اجرا مى شدند.

• امروز بیشتر گلوک را به عنوان خالق اپراى «اورفه» و اپراهاى اصلاح شده اش مى شناسیم. اما در حقیقت گلوک یک فرد انقلابى بود و براى رسیدن به اهدافش تلاش زیادى کرد. براى اثبات این موضوع فقط کافى است به واکنش شنوندگان در وین هنگام اجراى اپراى la semiramide یا در نپال به اپراى la clemenzali Tito فکر کنیم.

درست است. البته فقط همان دو اپرا نبود. به نظر من با شنیدن آثار او احساس مى کنیم که اتفاق جدیدى افتاده است و من آن را درى به سوى کلاسیسیسم مى دانم.

• بعضى از آهنگسازان سبک و زبان جدیدى ساختند. دیگران از لغات آن زبان براى بیان احساساتشان و رسیدن به اهداف جدید استفاده کرده اند. هایدن و گلوک در گروه اولند و موتزارت احتمالاً در گروه دوم.
موتسارت مطمئناً از زبانى که هایدن و گلوک به وجود آورده اند، در زمینه هاى مختلف استفاده کرده است.

• بعضى از قطعات آوازى گلوک از لحاظ تکنیکى بسیار سختند: Semai Senti نمونه خوبى از آنها است.
سختى اى که شما به آن اشاره کردید به خاطر meravig lia (خلق سرگرمى) دوره باروک نبوده است، بلکه آهنگساز در این اثر مى خواست، راهى براى بیان بهتر احساسات شخصى پیدا کند. در کولو راتور (پاساژى سریع و پرتحرک و داراى لرزندگى در اصوات که اجراى آن مهارت زیادى را طلب مى کند) آریایى مانند Quel chiaro rio موسیقى در تقابل با شعر است. اما در آریاى دیگرى، زمانى که متن متاستازیو تراژدى مى شود، حالت موسیقى گلوک هم تغییر مى کند. موسیقى آن با شیوه خاص خودش، قدرت تک تک کلمات شعر را تقویت مى کند.


• مى توانیم بگوییم که شعر متاستازیو توانایى به تصویر درآوردن روح آدمى را دارد و موسیقى گلوک در این کار به آن کمک مى کند.

علاوه بر این فکر مى کنم شخصیت هایى را که متاستازیو خلق کرده است، مى توانند به زندگى مدرن انتقال داده شوند. اگر به چیزى که براى فولویا (در Ezio) اتفاق افتاد دقت کنیم، تصمیم او براى قربانى کردن خودش در راه عشق و خانواده اش خیلى تعجب برانگیز نبود.

• خیلى جالب است که گلوک همین موسیقى را در جاى دیگرى هم به کار برده است. براى برنیس و ایفیگنیه، در لحظه اى که واقعاً درمانده بودند.
بله این صحنه بسیار به یادماندنى است. شنوندگان واقعاً احساس برنیس را درک کردند. قدرت موسیقى گلوک آنها را بسیار شگفت زده کرد.

روزنامه شرق

هستی نقره چی

هستی نقره چی

۱ نظر

بیشتر بحث شده است