گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

نقد تئوری «دودانگی» در مقام شناسی موسیقی ایرانی (۴)

در ردیف دوره عالی شهنازی (در شور لا) هم به شور بم اشاره می شود و هم به صدای «می» که اشاره به پرده های سلمک یا دشتی است:

اگر به «دورکامل» مجید کیانی، دانگ دوم «گام» وزیری را اضافه کنیم یک سیستم سه دانگی خواهیم داشت که به واقعیت مقام شور نزدیک تر می شود:


اما قبل از دانگ اول یک پرده طنینی و نت «دو» لازم است و تجربه نشان می دهد که در طرف صداهای زیرهم تا «لا بمل» بعد از سل در اکتاو دوم، صداها قابل استفاده هستند. استفاده کوتاه از «لا بمل»، ملودی را به سوی «سلِ» شاهد، سوق می دهد. اما اگر «لاکرن» گرفته شود، مقام به اکتاو زیر منتقل خواهد شد.


نت نویسی مقام شور سل:

از استادان نامبرده، تنها داریوش طلایی به تعریف «دانگ» و علت اهمیتش در موسیقی ایرانی پرداخته است:
« در موسیقی ایرانی فاصله چهارم، مهمترین فاصله است. این فاصله کوچکترین فاصله غیرقابل تغیر و ثابت است. کوک معمول دو سیم ملودیک در تار و سه تار به فاصله چهارم است.

برای دانشمندان و موسیقی دانان اسلامی قرون وسطی مانند فارابی، صفی الدین ارموی و عبدالقادر مراغی «دانگ» که به عربی «ذوالاربع» و به یونانی «تتراکورد» نامیده می شد، مهمترین شاخص «مدال» بوده است. » (چ ۲ ص ۱۲۷)
این گزارش دقیق و درست نیست. چراکه «دانگ» واژه فارسی برای تتراکورد نیست. «دانگ» یک واژه عامیانه به معنی یک قسمت از شش قسمت است. در گفتمان عامیانه ی موسیقی، خواننده های توانا را صاحب «شش دانگ صدا»، وآنهایی که صدایشان چندان وسعتی ندارد، صاحب «دو دانگ صدا»، می نامند، که در هر دو مورد فاصله دقیق موسیقایی قابل شناسایی نیست. فاصله صدای «دو» بعد از ۶ «دانگ» به صدای «فا دیز» یا «سل بمل» در اکتاو سوم می رسد. این فاصله درهیچ گونه موسیقی شناسی نقشی ندارد.

«مهمترین شاخص مدال» بودنِ فاصله چهارم و «مهمترین فاصله » بودن آن در موسیقی ایرانی، هم مورد تردید است. فاصله های پنجم (با نسبت ۲ به ۳) و هشتم (با نسبت ۱ به ۲)، از دیدگاه صدا شناسی و در هر نوع موسیقی مهم تر از فاصله چهارم (با نسبت ۳ به ۴) هستند. علاوه بر این برای موسیقی دانانی که او نام برده ( و همه قرون وسطی هم نیستند) مقامات، دایره ها یا ادوار، و شَد ها، در «بعد ذی الکل» شناسایی می شده است. به عنوان نمونه عبدالقادر مراغی در جامع الالحان:
«و بعــضی از اهــل عمل که دایره هر پرده را ندانند، نغمات اصل آن را استعمال کنند و بر جمعی که بُعدی اقل از بُعد ذی الکل، مشتمل باشد آن جمع را جمع ناقص خوانند و ذی الخمس و ذی الاربع نیز اگر چه از ابعاد شریفه اند لیکن بر هر جمعی که مستغرق باشندآن جمع ناقص باشد. پس آن را دایره نخوانند، اما از جموع دوازده گانه کامله هر جمعی را دایره و پرده و مقام و شُد نیز خوانند و بعد ذی الکل مستغرق نغمات هر جمعی از آن جموع باشد. » ( ص۱۲۸)

استناد دیگر داریوش طلایی در مورد اهمیت ویژه فاصله چهارم به ساختمان و کوک ساز های تار و عود است که سیم هایشان با فاصله چهارم کوک می شوند:
«دانگ با اندازه طول دسته ساز هایی مانند عود، تار و سه تار نیز تطبیق می کند که انگشتان بدو ن تغیر پوزیسیون می توانند آنرا اجرا کنند.» (چ۲ص ۱۲۷)

در حالیکه در ساختمان و کوک ساز های دیگر مانند سنتور، قانون و نی، فاصله چهارم نقش و اهمیتِ ویژه ای ندارد. در ساز تار هم در کوک معمول دو – سل – دو، در فاصله پنجم و چهارم است. ساز های کمانچه و ویلن هم معمولا با فاصله پنجم کوک می شوند. و طول دسته ساز های تار و سه تار بر عکس عود، بلند است آنچنان که پرده های هر سیم، یک و نیم اکتاو را در برمی گیرد و رابطه تنگی با فاصله چهارم ندارد. همچنین آوازخوان هم که باید مقام شناس باشد، رابطه خاصی با فاصله چهارم ندارد. اصولا باید توجه داشت که کوک ساز ها و ساختار مقام ها دو مقوله مختلف هستند.

نتیجه اینکه سیستم «دودانگی» هم مانند سیستم «گام»، بر سیستم مقام منطبق نمی شود، و گستره مقام ها به فواصل چهارم یا پنجم یا اکتاو وابسته نیستند.

خسرو جعفرزاده

خسرو جعفرزاده

متولد ۱۳۲۰ همدان – ۱۳۹۸ وین
موزیکولوگ و معمار
khdjzadeh@gmail.com

۱ نظر

  • سلام‌. با تشکر از سایت عالیتون، میخواستم بگم که من میخوام پروژه ی کارشناسیمو با موضوع ارتباط ریاضیات و‌موسیقی ارائه بدم. امکانش هست راهنمایی کنین در این مورد؟

بیشتر بحث شده است