گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

باغسنگانی: اگر اجازه داشتم، شب ها هم در رادیو می ماندم!

این موضوع بعد از مدتها یکی از مشکلات من هم شده بود. گاهی وقتها حجم کار به حدی بود که تقریبا هر روز یکی از مجلات یا روزنامه های آن روز یک مطلب از من را منتشر کرده بود یا حتی روزهایی هم بوده است که پنج روزنامه و مجله مطلبم را منتشر کرده اند. با تمام اینها هم افزایش این دیدارها و گفتگو و هم نفس مباحثی که با محققان و هنرمندان و شخصیت های فکری برجسته، همه و همه، این نکته را به من یادآوری می کردند که ای کاش می شد تمام این مباحث را به گونه ای بتوان بازنشر کرد. کاری که تقریبا اغلب کسانی که روزی روزگاری این حجم از کار را در اختیار داشته اند تقریبا مطالب خودشان را یکجا منتشر کرده اند. منتها اگر من می خواستم منتشر کنم ده ها جلد مطلب بود که خود این موضوع هم باعث شد که راه دیگری را انتخاب کنم. راه دوم تغییر مسیر بود؛ به این معنا که دست از پراکنده کاری بردارم و مستقلا درباره موضوعات و اشخاص کار کنم.

و بعد از کار در مطبوعان به رادیو رفتید… سردبیر و تهیه کننده رادیو شدید و برنامه های تاریخی “صدسال فرهنگ” را ساختید. جالب است که این برنامه رادیویی بعد از چند برنامه اول در همان سال ۷۹ مخاطبان زیادی را در سراسر کشور یافت و سرفصل های برنامه شما به تقویم موسیقی ایران راه می یافت. مثلا در تقویم موسیقی ایران که آقای میرعلینقی منتشر کرده، تاریخ افتتاح چندین برنامه هفتگی شما درباره شادروان رهی و استاد خالقی و و استاد صبا را دقیقا ثبت کرده است!

دقیقاً، همین طور است که می فرمایید. در واقع سال ۷۹ سال پر باری است. از یک طرف اولین کتاب من به نام “سینمای کیشلوفسکی” از سوی انتشارات آتیه به مدیریت محققانه سرور عزیزم جناب فرید بزرگمند مرادی منتشر شد که عملا یک تک نگاری است. از طرف دیگر برنامه رادیویی “صدسال فرهنگ” در رادیو فرهنگ در مسیری افتاد که دقیقاً مطابق با خواسته قلبی من بود.

یعنی ادامه همان شیوه قدیمی که به من اجازه بیشتری داد تا روز به روز با شخصیت های برجسته دیگری چه در گذشته و چه در زمان حال آشنا شوم. سنتی که از همان روز اول افتتاح این برنامه رادیویی در پیش گرفتم، سنت تک نگاری بود. دوستان من و همکاران قدیمی من شاهدند که هدف من بیش از یک برنامه رادیویی بوده است. هیچ برنامه سازی برای یک برنامه رادیویی یک ساعته با هشت یا نه شخصیت برجسته درباره موضوع برنامه اش گفتگو نمی کند. نه در ایران و نه هیچکدام از معتبرترین شبکه های رادیویی و تلویزیونی دنیا.

این موضوع دقیقا، همان چیزی بود که راه را بر من روشن تر می کرد و من در آن روزها واقعا شبانه روزی کار می کردم. یعنی هشت صبح در دفتر کارم بودم و ساعت یازده و حتی دوازده شب من را از ساختمان رادیو بیرون می انداختند! یعنی صادقانه اگر بخواهیم حرف بزنیم، شوق و ذوق من در حدی بود که اگر امکان خوابیدن در دفتر کارم وجود داشت ممکن بود تمام شب در دفتر بمانم و کار کنم.

هر چند که بسیار شبها بوده است که در اتاق را قفل کرده ام و همانجا تا صبح کار کرده ام و فردا صبح توسط همکارانم از خواب بیدار شدم که تاره برای کار به اداره رادیو آمده بودند. برنامه به این شکل بود که مثلاً قرار است درباره شخصیتی چون ابوالحسن خان صبا گفتگو کنیم. اولین شرط من شناخت تام و تمام از این شخصیت بود. یعنی تا من از نزدیک با این شخصیت آشنا نمی شدم، برای برنامه سازی به آن شخصیت نزدیک هم نمی شدم. اولین قدم یافتن نزدیک ترین کسانی بود که نسبتی نسبی با شخصیت مورد نظر داشتند. اولین کسانی که مورد مشورت من بود درباره مثلا شخصیتی چون صبا بود شاگردان برجسته اش چون تجویدی و دکتر داریوش صفوت و مهندس همایون خرم بودند.

سجاد پورقناد

سجاد پورقناد

سجاد پورقناد متولد ۱۳۶۰ تهران
نوازنده تار و سه تار، خواننده آواز اپراتیک و سردبیر مجله گفتگوی هارمونیک
لیسانس تار از کنسرواتوار تهران و فوق لیسانس اتنوموزیکولوژی از دانشکده فارابی دانشگاه هنر تهران

۱ نظر

بیشتر بحث شده است