گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

گفتگو با آرش محافظ (۲)

هنوز هیچ متدی در خصوص موسیقی قبل قاجار وجود ندارد. هنرجویان از کجا باید بدانند که برای مثال مقام‌های موسیقی قدیم چه و چگونه بوده‌اند و ارتباط‌‌‌شان با مقام‌هایی که امروزه در دستگاه‌ها مندرج است چیست؟ یا در مورد تلفیق شعر و موسیقی، به نظر می‌رسد گوش و ذهن هنرجویان باید از ابتدا با تلفیق آزاد عجین شود تا آهنگسازی‌های آتی تصنعی و صرفاً کوششی نباشند. فکر می‌کنید این جریان در کنار آنچه که در چهل سال گذشته بوده چگونه باید پیش برود؟

الان خوشبختانه یکسری افراد شروع به آهنگسازی کرده‌اند. به اینکه متد موسیقی صفوی یا تیموری داشته باشیم که یاد دهیم، نیازی نیست هرچند شاید زمانی این کار را بکنیم. من در ترکیه که کار میدانی می‌کردم راجع به مقام‌ها و ریتم‌ها با ده‌ها استاد مصاحبه کردم که مثلا فلان دور یا مقام را چگونه آموزش می‌دهید؟ همگی جوابشان این است که آهنگسازی یا تقسیم‌زدن را یاد نمی‌دهند، شاگرد فقط باید قطعه بزند. شما در موسیقی ایرانی به‌سختی برای هر دستگاه می‌توانید ۲۰ قطعه کلاسیک درجه یک پیدا کنید. یاد گرفتن اینها یک متد بیشتر ندارد؛ باید نواخت. کم‌کم قوانین آن به دست‌تان می‌آید که ارتباط این ملودی با آن ریتم چیست؟ ۳۰ قطعه در شوق نامه و ۷۰ قطعه در کتاب عجملر وجود دارند و موارد دیگر. متد خاص نه‌تنها در ایران بلکه در جاهای دیگر هم وجود ندارد. شاید زمانی برسد که در آهنگسازی شرقی مثل آهنگسازی غربی بتوانیم همه چیز را تئوریزیه کنیم. غیرممکن نیست و حتما مفید هم هست. اما الان مسأله این نیست که چون متد نداریم، چکار کنیم؟ مقام را باید زد تا یاد گرفت.

‌معلمین موسیقی در حال حاضر با نظام دستگاهی درس می‌دهند. پس باید حداقل‌هایی به لحاظ دانش و تکنیک در یک فرد باشد تا بتواند سراغ این قطعات برود و آنها را بزند!

در حد نوازندگی. چند نفر شروع کرده‌اند که تدریس می‌کنند. آموزگار موسیقی ایرانی باید به این نتیجه برسد که اینها را هم باید یاد گرفت و یاد داد. استاد باید به شاگرد خط دهد. از شاگرد نباید توقع داشت که دنبال رپرتوار بگردد. اگر تاریخ و سنت برایمان مهم باشد، موسیقی قدیمی‌تر در اولویت است. آموزگاران موسیقی ایرانی باید به عنوان یک دوره‌ی قدیمی‌تر از موسیقی قاجاری این موسیقی را هم به رسمیت بشناسند در غیر اینصورت جهل خودشان را نشان می‌دهند. این موسیقی را من نساخته‌ام بلکه یک سند تاریخی است که از دوره‌ی صفوی به دست آمده است. شما نمی‌توانید سند تاریخی را انکار کنید و تنها می‌توانید نسبت به آن رویکردهای متفاوتی اتخاذ کنید. الان این قابل انکار نیست که یک موسیقی ایرانی- عثمانی وجود دارد که متعلق به ۲۰۰ سال قبل از موسیقی قاجاری است. هرکس نادیده بگیرد درواقع سرش را زیر برف می‌کند. بنابراین منطقی‌ترین برخورد با چنین جریانی این است که نوازنده‌ی منطقی، موسیقی خودش را که دوست دارد، بزند ولی آنچه با سند تاریخی اثبات می‌شود و تا این حد وارد جامعه شده که از آن سی‌دی درمی‌آید و درموردش مصاحبه می‌شود و کتاب چاپ می‌شود را نباید انکار کند.

این موضوع مختص ایران نیست و می‌دانید که خیلی از آهنگسازان، موسیقی‌شان سا‌ل‌ها بعد از مرگشان کشف ‌شده است. اما در غرب وقتی باخ ۲۰۰ سال پس از مرگش کشف شد کسی انکارش نکرد. متاسفانه برخورد بیشتر موزیسین‌های صاحب‌نام با این جریان این است که نمی‌خواهند بدانند و نادیده می‌گیرند. به هر حال خوب یا بد این اتفاق افتاده. می‌توانید این را دوست داشته باشید یا نداشته باشید ولی اگر نادیده بگیرید تجاهل کرده‌اید. باید بدانید و اگر نخواستید، استفاده نکنید. موزیسین ایرانی نمی‌تواند مقاله نخواند. متاسفانه در خیلی از موزیسین‌ها دیده ام که با افتخار می‌گویند ما نمی‌خوانیم!

سعید یعقوبیان

سعید یعقوبیان

متولد ۱۳۵۸ تبریز
کارشناس ارشد علوم اقتصادی و برنامه‌ریزی از دانشگاه علامه طباطبایی ۱۳۸۶
نوازنده‌ی تار و سه‌تار، منتقد و پژوهشگر موسیقی

۱ نظر

بیشتر بحث شده است