گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

موسیقی و معنا (۱)

موسیقی و معنا (۱)


یان کراس و الیزابت تولبرت

ترجمه‌ی سعید یعقوبیان


مقدمه


مراد از «معنا» چیست؟ وقتی می‌گوییم چیزی دارای «معنا»ست، در حقیقت ادعا می‌کنیم که آن چیز، به چیزِ دیگری ورای خود اشاره دارد، یا با آن همراه است، یا می‌تواند برای پی بردن به وجود آن به کار آید. میان پدیده یا پیشامد نخست با آنچه در ورای آن است، نوعی ارتباط وجود دارد. به بیان دیگر، آن چیز دارای دلالت است و یا به زبان ساده‌تر به امری ورای خود ارجاع می‌دهد. هنگام پرداختن به موسیقی تمایل داریم معنایی برای آن قائل شویم. به نظر می‌رسد موسیقی دارای معناییست، هرچند که این معنا می‌تواند برای ما کاملاً شخصی باشد. بررسی بحث‌ها و پژوهش‌های نظری درباره‌ی موسیقی نشان می‌دهد که «معنای موسیقی» عموماً موضوعی محوری‌ست؛ به ویژه زمانی که موسیقی در بستر اجتماعی آن پژوهش می‌شود (نک. Feld & Fox 1994). هر چند ممکن است موسیقی نیز دلالتی داشته باشد، در مقایسه با زبان نمی‌توان گفت موسیقی به چه چیزی ارجاع می‌دهد، یا از اساس به چیز مشخصی اشاره می‌کند یا نه.

امروزه روش‌های بررسی معنای موسیقی حاصل مجموعه‌ای از نظریه‌های معنا هستند. در برخی نظریه‌ها، موسیقی در مقام شاخه‌ای از هنر، پدیده‌ای‌ست که نمی‌تواند به اصول عام و تبیین‌‌پذیر تجزیه شود. این نظریه‌ها بر این پایه استوارند که دریافت‌های جدید و معاصر غربی از موسیقی -که در آنها هنرمند، موسیقی را برای مصرف شنیداریِ عام تولید می‌کند- معرِف موسیقی به عنوان یک پدیده‌ای انسانی –یک پدیده‌ی عام بشری- هستند.

دیدگاه‌های متقابلی نیز وجود دارند که موسیقی را پدیده‌ای اجتماعی، چه در بافت (بسترِ) غربی و چه غیر آن، می‌دانند و چهارچوب‌های متکثری برای بیان درک و دریافت خود از معنای موسیقی به کار می‌گیرند که بر نظریه‌های معنا با رویکردهای متعدد انسان‌شناختی، جامعه‌شناختی و نشانه‌شناختی استوارند. برخی نظریه‌های تأثیرگذار مستخرج از فلسفه‌ی تحلیلی (که کاربست آنها در مطالعات زبان شناختی رایج است) نیز معتقدند که نمی‌توان ویژگی معنادار بودن را بطور کامل به موسیقی نسبت داد. در این نظریه‌ها معنا صرفاً متعلق به نظام‌هایی (صوری)‌ ا‌ست که دارای دو گونه ارتباط معنایی مرجع و مفهوم هستند (نک: ادامه‌ی مطلب) و بنابراین در این نظام‌ها هر گزاره‌ی پیچیده‌‌ای می‌تواند با عناوین صحیح یا غلط تبیین شود. این مقاله مروری بر نظریه‌های معناست که در پژوهش موسیقی و به ویژه در ابعاد شناختی آن به کار رفته‌اند یا ممکن است به کار روند.

نظریه‌های معنا

فیلسوفان و منطق‌دانان به مسئله‌ی معنا، یعنی توضیح چگونگی معناداربودنِ امور یا چیزها، توجه فراوانی کرده‌اند. در کل، آنها معنا را به گونه‌ای می‌بینند که در زبان پدیدار می‌شود. نظریه‌های آنها، به ویژه در قالب نظریه‌های معناشناختی (۲)، تأثیر بسیاری بر ادراک معنا در فلسفه و دیگر علوم گذاشته است. هدف کلی نظریه‌های معناشناختی عبارت است از توضیح روابط میان پدیده‌ای که ابژه‌ی معنا واقع می‌شود و حالات و نمودهایی که معنا در آنها شکل می‌گیرد.

پی نوشت


۱-
. Ian cross and Elizabeth Tolbert, ‘Music and Meaning’, The Oxford Handbook of Music Psychology, Oxford: Oxford University Press,( 2009), pp: 24-34.

۲- در اینجا صرفاً نظریه های معناشناسی در حوزه زبان (Semantic Theories ) مدنظر است. – م.

سعید یعقوبیان

سعید یعقوبیان

متولد ۱۳۵۸ تبریز
کارشناس ارشد علوم اقتصادی و برنامه‌ریزی از دانشگاه علامه طباطبایی ۱۳۸۶
نوازنده‌ی تار و سه‌تار، منتقد و پژوهشگر موسیقی

دیدگاه ها ۲

  • سلام من تازه با سایت شما اشنا شدم
    بسیار ممنون
    تنها چند پیشنهاد دارم که امیدوارم بپذیرید
    لطفا تم (قالب)سایت را بصورت ریسپانسیور طراحی کنید
    و فونت سایت را هم تغییر دهید
    در ضمن صفحه ای هم به معرفی کامل نویسندگان سایت اختصاص دهید مثلا معرفی البوم ها و آثار یا عکسهای بیشتر و …
    در حالت کلی بغیر از مطالب کل سایت را بروز کنید الان وردپرس نسخه ۴.۵ اخرین نسخه است و امکانات بهتری هم دارد

بیشتر بحث شده است