* “جان مک کاچن” (۶) چهارده سال پس از پایان جنگ بوسنی در سال ۲۰۰۹ ودر آلبوم “Untold” آهنگی به نام ” خیابان هایِ سارایوو” را به افتخار اسماعیلوویچ اجرا کرد.
* “الیزابت ولبرن” (Elizabeth Wellburn) نویسنده ی کانادایی در سال ۱۹۹۸ بر اساس زندگی اسماعیلوویچ و با اضافه کردن شخصیت یک پسر بچه به داستان، کتابی به نام “پژواکی از میدان” را منتشر کرد.
* “استیون گالووی” (Steven Galloway) نویسنده ی دیگر کانادایی، در سال ۲۰۰۸ رمان “چلیست سارایوو” را بر مبنای شخصیت “ودران” و با داستان پردازی خودش منتشر کرد.
البته این کتاب حاشیه های زیادی برای نویسنده ی آن داشت. اسماعیلوویچ بارها اعتراض خود را به انتشار این کتاب بیان نموده و گفته است که نویسنده ی کتاب نام و هویت او را به سرقت برده و او در انتظار عذرخواهی و جبران خسارت مادی و معنوی است. گالووی در این کتاب داستان یک ویولنسل نواز محلی را نقل می کند که برای یادبود ۲۲ نفر از همشهریانش که در صف یک نانوایی بر اثر اصابت خمپاره کشته شده اند، به مدت ۲۲ روز و رأس ساعت ۴ بعد از ظهر در محل کشته شدن آنان به نوازندگی می پرداخته.
مواردی که ذکر شد تنها گوشه ای از تاثیرات اقدام اسماعیلوویچ بر هنرمندان و نویسندگان بود و در این میان می توان هنرمندان کمتر شناخته شده ی دیگری را دید که مستقیم یا غیرمستقیم به او پرداخته اند.
ودران اسماعیلوویچ در اواخر سال ۱۹۹۳ بوسنی را ترک و به ایرلند شمالی مهاجرت نمود و از آن زمان در پروژه های متعدد موسیقی به عنوان نوازنده، آهنگساز و رهبر ارکستر به فعالیت مشغول بوده است. در یکی از مصاحبه ها خبرنگاری از او می پرسد که آیا او دیوانه است که زیر آتش گلوله و خمپاره موسیقی اجرا می کرده است؟ او جواب می دهد: «شما از من سوال می کنید که آیا من بخاطر نواختن ویولنسل دیوانه هستم ولی در حقیقت باید از آنان (صربها) بپرسید که مگر دیوانه اند که سارایوو را اینچنین ویران کرده اند؟»
برخی از هنرمندان بر این باورند که کارکرد هنر و وظیفه ی هنرمند اصلاح جهان و حتی کمک به پیشبرد خُلقیّات مثبت انسانی نیست و بشکلی قائل به فلسفه ی “هنر برای هنر” آنهم با رویکرد و تلقی افراطی هستند که البته این مطلب نیازمند بحث مبسوطی است که در این مطلب نمی گنجد و در زمانی دیگر قابل طرح و بررسی است.
توجه به حرکت اسماعیلوویچ و هنرمندانی از این دست، به شکل گیری دو پرسش اساسی منجر می شود که نیازمند تفکر و واکاوی مجدد در بنیانهای فلسفه ی هنر است:
۱- حدود و ثغورِ ورود هنر و هنرمندان به مسایل روز جهان و جامعه کجاست و چه کسی این مرزبندی را تعیین می کند؟
۲- آیا عدم دستیابی به نتیجه ی مطلوب و یا حتی احتمال اینکه اقدام یک هنرمند منجر به فرجام دلخواه نشود، عامل بازدارنده ای در واکنش هنرمندان به اتفاقات خارج از دنیای هنر است؟
“ژان پل سارتر” نویسنده و فیلسوف بزرگ فرانسوی جمله مشهوری درباره “ادبیات” دارد که می توان آنرا به هنر و موسیقی نیز تعمیم داد.
او می گوید: «ادبیات شاید نتواند جلوی مرگ و خونریزی را بگیرد و شاید نتواند از مرگ یک کودک جلوگیری کند، ولی می تواند کاری کند که دنیا به آن فکر کند.»
پی نوشت
۶- جان مک کاچن (John McCutcheon) خواننده و ترانه سرای آمریکایی موسیقی فولک.
۹- این کتاب در ایران با عنوان “ویلنسل نواز سارایوو” توسط بابک مظلومی ترجمه و منتشر شد.
منابع
مقاله ی “چلیست سارایوو” – روزنامه تایمز – دیوید شاروک – ۷ ژوئن ۲۰۰۸
اسماعیلوویچ: وِندی جِوِل ۲۷ جولای ۲۰۰۴
ویلونسل نواز سارایوو: استیون گالووی – ترجمه بابک مظلومی – کتاب نشر نیکا – ۱۳۹۱
۱ نظر