گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

رمضان: مدیون درس های استاد پورتراب هستم

از خودتان بگویید، از چند سالگی وارد کار موسیقی شده اید و نزد چه اساتیدی کار کردید؟

من از ۷ سالگی نوازندگی پیانو را با مصطفی کمال پورتراب شروع کردم و سپس نزد دلبر حکیم آوا و رافائل میناسکانیان ادامه دادم. در سال ۱۳۷۹ عازم فرانسه شدم و در مدرسه موسیقی “اکول نرمال پاریس” که توسط “آلفرد کورتو” تاسیس شده است نزد “جان میکو” از شاگردان آلفرد کورتو و در کنسرواتوار ملی “سنت مور” و “ورسای” در کلاسهای “ژاکلین بورژس مونوری” و “کریستف بوکودجیان” ادامه دادم و مدارک نوازندگی پیانو، موسیقی مجلسی و تدریس پیانو را از این موسسات اخذ کردم. سپس در سوییس در کنسرواتوار عالی شهر لوزان دو مدرک کارشناسی ارشد را در نوازندگی پیانو و در آکومپانیومان در کلاس “کریستیان فَور” و “مارک پانتیون” دریافت کردم.

چطور فرانسه را برای تحصیل انتخاب کردید؟

در حقیقت تحصیلم در فرانسه کاملا اتفاقی بود. من تصمیم داشتم برای تحصیل به آمریکا بروم. در آن زمان یکی از دوستانم که از شاگردان آقای پورتراب بود در دانشگاه فلوریدا دانشجوی رشته دکترا در آهنگسازی بود. فیلم کنسرتی که در تالار رودکی داده بودم را برایش فرستادم و او هم توانسته بود از دپارتمان نوازندگی پیانو برای من نزد استاد خوبی پذیرش بگیرد. شانزده هزار دلار هم به من بورس تحصیلی داده بودند. من هم به مدت ۸ ماه به طور فشرده زبان انگلیسی را برای گذراندن امتحان TOEFL خواندم ولی متاسفانه سفارت آمریکا با درخواست ویزایم موافقت نکرد.

در آن زمان خیلی سخت ویزای دانشجویی میدادند و خلاصه دوران خیلی سختی برایم بود. یکی دیگر از دوستانم که از شاگردان آقای میناسکانیان بود در پاریس در اکول نرمال درس میخواند. من هم باز همان فیلم کنسرت را برایش فرستادم و او توانست از اکول نرمال برای من پذیرش بگیرد. آنزمان خانم اقدس پورتراب هم ایران می آمد و من از کلاسهایشان استفاده میکردم. خلاصه ایشان که ساکن پاریس بود مرا به خانواده ای که به دنبال معلم پیانو برای بچه هایش میگشت معرفی کرد که در قبال تدریس پیانو به من یک اتاق و پیانو میدادند و شرایط واقعا ایده عالی بود. به این ترتیب توانستم به فرانسه بروم و در پاریس به ادامه تحصیل بپردازم.


در فرانسه نحوه تدریس چه تفاوتهایی با ایران داشت؟


میدانید من چه در ایران و چه در اروپا استادان زیادی داشته ام که در میانشان هم خوب بود و هم بد. استادها و نحوه تدریس ها با هم متفاوتند چه در ایران باشد چه در خارج از ایران. مسلما که من همیشه مدیون آموخته هایی هستم که استادان عزیزم برایم به یادگار گذاشته اند، ولی چیزی که در فرانسه با ایران برای من تفاوت داشت بیشتر محیط آموزشی بود تا نحوه تدریس. ما در کنسرواتوار یا اکول نرمال در کنار ساز پیانو هر هفته موسیقی مجلسی، موسیقی معاصر، سلفژ، تاریخ موسیقی و دیگر درسهای تئوریک موسیقی را میخواندیم.

برای من که همیشه نوازندگی پیانو را به صورت درس خصوصی ادامه داده بودم (به غیر از آن چند سالی که شاگرد آقای پورتراب بودم و ایشان تئوری موسیقی و سلفژ را هم کار می کرد و گاهی هم با برادرشان دوئت ویولن پیانو و یا با شاگردان دیگر چهار دستی اجرا می کردیم) هیچ‌وقت به طور حرفه ای و در کنار هنرجویان دیگر این درسها را نگذرانده بودم. هم شاگردی هایی که هم اکنون بعضی هایشان از نوازندگان بسیار برجسته اروپا هستند.

همینطور میتوانستم با قیمتهای نسبتا پایین دانشجویی به دیدن کنسرتهایی با کیفیت های بسیار بالا بروم، نوازندگی بهترین پیانیست های دنیا را از نزدیک ببینم و یا به دیدن اپرا یا باله های معروف بروم. از موزه ها یا نمایشگاه های متفاوت در پاریس دیدن کنم. هنوز هم وقتی قطعه ای از دبوسی را اجرا میکنم یاد روزی می افتم که برای اولین بار از خانه کلود مونه در نرماندی بازدید کردم. اینها مواردی بودند که در ایران نداشتم و در حقیقت سازنده بخش بزرگی از شخصیت هنری من هستند.

سجاد پورقناد

سجاد پورقناد

سجاد پورقناد متولد ۱۳۶۰ تهران
نوازنده تار و سه تار، خواننده آواز اپراتیک و سردبیر مجله گفتگوی هارمونیک
لیسانس تار از کنسرواتوار تهران و فوق لیسانس اتنوموزیکولوژی از دانشکده فارابی دانشگاه هنر تهران

۱ نظر

بیشتر بحث شده است