دیرگاهی است، مسالهی چندصدایی(۱) از پرسشهای چالشبرانگیز موسیقی ایرانی است. راهکارهایی چند، برای این چالش از پیش موجود بوده؛ هر چند که هیچکدام برساختهی فرهنگی موسیقی ایرانی نیست اما از آن استفاده میشود. تلاش برای آفریدن «هارمونی» وابسته به موسیقی ایرانی در ابتدای سدهی کنونی از جریانهای آشنا در تاریخ موسیقی ایران است.
همچنین این پرسش بهدلیل اینکه برخی از راهکارهای فنی آن در غرب کامل شده، به یکی از جدالهای معمول طرفداران گفتمان «احیای موسیقی سنتی» تبدیل شده است.
خوب یا بد، درست یا نادرست، چندصدایی و رنگآمیزی، یکی از امکانات آفرینش و نوآوری هنری است.
دلیلی هم در دست نیست که موسیقی ایرانی را از بن با این پدیده ناسازگار نشان دهد. در این میان تنها میماند تلاش هنری برای یافتن راهی که با موسیقی ایرانی بسازد.
فرم یا شکل اثر هم در موسیقی ایرانی از چالشهای دیگر است.
مسالهی شکل هم همانطور که اشاره شد، نخست با وام گرفتن شکلهای موسیقایی از غرب (والس، پولکا و …) پیش کشیده شد اما بهعکس چندصدایی کمتر برای یافتن پاسخ آن کوشش هنری صورت گرفته است.
نوشتار حاضر بهبررسی یکی از این آثار میپردازد؛ «پرسه در آینه» اثر «محمدرضا فیاض» با اجرای گروهی که «حمید خباز» سرپرستیاش میکند. فیاض در متن این اثر برای رسیدن به پاسخ آن پرسشهای دیرین، کوشیده است(۲). بنابراین در دو گزارش دستآورد کوشش وی و همکارانش کند و کاو میشود.
یکم، بافت(۳)
روش چندصدایی موجود در این اثر از ابتدا خود را نمایش میدهد. در ابتدای قطعهی اول جملهی آغازین هر چند در ابتدا تکصدا بهنظر میرسد اما با استفاده از تزیینها بافتی چندصدا میآفریند.
همانطور که در (آوانگارهی ۱)(۴) دیده میشود ضمن آنکه تارها و سنتور یک صدا را مینوازند دو صدا به گوش میرسد، چرا که یکی بریده مینوازد و دیگری آزاد(۵).
همچنین صدای بمتار در فاصلهی «هنگام»(۶) و کندهکاریهای یکی از تارها نوعی چندصدایی مینیاتوری ساخته است که در آن صرفهجویانه و بدون استفاده از گونهگونی نواک(۷) (که معمولاً در چندصدایی با روش هارمونی مورد استفاده است) یا اختلاف در زمان شروع جملات و روی هم افتادن آنها (که از اولین فنون مورد استفاده در پلیفونی) و فقط با بهرهبردن از تزیینهای ایرانی به چندصدایی دست یافته است. همین طرح بیدرنگ در جملهی بعدی با اضافه شدن ریز در مقابل صدای بریدهی تار دیگر ادامه مییابد. تمهید فنی دیگر، که این چندصدایی مینیاتورگونه را گسترش میدهد (آوانگارهی ۲).
در آغاز جملهی بعدی گونهی دیگری از روشهای مورد استفاده در این اثر بهگوش میرسد (آوانگارهی ۳). «پیزیکاتوی» کمانچهها آهنگی جز سازهای دیگر در پیش میگیرد، اما در این میان نقاط فرود هر یک از سکانسها با آهنگی که بقیه مینوازند با فاصلهی سوم و گاه پنجم یکی میشود. به بیان دیگر ضمن آنکه کمانچه آهنگی دیگر مینوازد در پایان هر جمله یک نوای مشترک با آهنگ اصلی دارد که باعث حفظ ارتباط و خوشآهنگی میشود.
نمونهی دیگری از این کار در آوانگارهی ۴ دیده میشود. اجرای تریل کمانچه عامل ایجاد صدای همراه شده است. نمونهی دیگری از همین روش که البته کمی نسبت به قبلی پیچیدهتر است در آوانگارهی ۵ دیده میشود.
پینوشتها:
۱- واژهی «چند صدایی» در این نوشتار برگردان پلیفونی نیست. بلکه اشاره به کلیهی فنونی دارد که بافت اثر را ساختهاند.
۲- بیشتر روشهای به کار رفته در ساخت «پرسه در آینه» نویافتهی فیاض نیست، اما در این اثر به شکلی فشرده و در کنار هم آمده.
۳- یکی از دشواریهای پرداختن به چنین آثاری در دسترس نبودن پارتیتور آن است. بهناچار برای انجام آن در این نوشتار مثالها از اجرای صوتی «بازآوانگاری» شدهاند. در این روش چون شخص دومی قطعهای را تنها از راه شنیدن آوانگاری میکند امکان راه یافتن نادرستی (هر چند کم) به نتیجهی کار یا از دست رفتن برخی ریزهکاریها وجود دارد. برای پیشگیری از چنین اشتباههایی، در تاریخ ۱۶/۷/۱۳۸۶ دیداری در منزل شخصی آهنگساز دست داد و آوانگارهها با پارتیتور اصلی مطابقت داده شد.
۴- در آوانگارههای متن همهجا در سرکلید علامت لا کُرُن است. بهدلیل دوری از شلوغی زیاد برخی از خطها که با توضیح مرتبط نبود، حذف شد (آوانگاری از دیدگاه سازآرایی ناقص است). بم تار در همهی آوانگارهها یک هنگام بمتر از آنچه نوشته شده صدا میدهد.
۵- از آنجا که در کتابچهی سیدی به نوازندهی تار دوم و سوم اشارهای نیست و تنها نام «حمید خبازی» بهعنوان نوازندهی تار آمده، احتمالاً تارهای دیگر را نیز خود وی نواخته و سپس صداها در استودیو برهم نهاده شده است.
۶- اکتاو
۷- Pitch
فرهنگ و آهنگ شمارهی ۱۷
۱ نظر