گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

بررسی برخی آراء و گفتارهای نورعلی برومند از منظر دیدگاه‌های اتنوموزیکولوژی (۲)

به عنوان سومین رویکرد، نتل به منظورِ مردم نگاری‏ای دقیق در تحقیقات میدانی، «ایده‏ی پژوهش مشترک» توسط فرد درونی و بیرونی را ارائه کرده و هم چنین، کاربرد هم‏زمانِ جنبه‏ هایی از روشِ مبتنی بر مردم ‏شناسی و روشی که مستقیماً موسیقایی است را توصیه می ‏کند (۱۳۸۱ب: ۱۶۳؛ ۱۳۸۴: ۲۰). بنا به نظر وی هر دو دیدگاهِ امیک و اتیک معتبر هستند، اما دیدگاه امیک نسبت به اتیک مقدّم و مهم تر است و دیدگاه اتیک مکمّلِ امیک به شمار می ‏آ‏ید (۱۳۸۳: ۱۵۷). رویکرد اخیر در ارتباطی متوازن با جملاتِ ادامۀ مکالمۀ نتل و برومند قرار دارد و مرهونِ پاسخ هوشمندانۀ نتل به برومند و تحلیل دانشورانه ‏‏اش از گفتگویِ آن‏ها است (نک. همان: ۱۵۳ و ۱۵۸).
تیموتی رایس، در هنگام مطالعۀ موسیقی بلغاری، از لحاظ مواجهه با مشکل یادگیریِ فنِّ نوازندگی، بار دیگر، در موقعیت مشابهی با نتل قرار گرفته ‏است. اما طرز برخورد او با این مشکل و سرانجامِ اهتمام او کاملاً متفاوت شده است، به این صورت که نه تنها او با تلاش بر این دشواری فائق می‏آید، بلکه مورد تأیید استادش قرار گرفته و اهالی بلغاریِ حوزۀ میدان کاری‏اش نواختنِ او را تمجید می‏ کنند (رایس ۱۳۸۸: ۱۷۴ و ۱۷۷-۱۷۹). با مقایسۀ جملۀ برومند با این موردِ پیش ‏آمده‏ در واقعیت، این سوال به ذهن خطور می‏ کند که در نظر مطلّع و متخصّص بومی، معیاری که میزان شناخت و فهمِ فرد بیرونی از موسیقی براساس آن سنجیده می‏ شود چیست؟ آیا معیارهایی همچون شناخت یک سازِ به‏خصوص، تنها کسب دانش آن موسیقی، سطحی قابل قبول از مهارت در اجرا یا کسب مقامِ استادی (ویتسلبن ۱۳۹۱: ۱۵۶) در نوازندگی مدّ نظر است یا مواردی دیگر؟ آن‏طور که نتل (۱۳۸۴: ۲۲) شرح داده، او در فراگیریِ نوازندگیِ سه‏ تار ناموفق بود. بنابراین، اگر نتل قادر به نواختن سه‏ تار می‏ شد، آیا باز هم برومند خطاب به او آن جمله را می‏ گفت؟ در قسمت بعد سعی شده،‏ در حین بررسی موضوعِ نوشتار از دیدگاه ساختارگرایی، به این پرسش نیز پاسخ داده شود.

۳- بحث از دیدگاه ساختارگرایی
جملۀ برومند را می‏توان به عنوان یک ساختارِ سطحی در نظر گرفت که دارای دو بخش است: عضوی از جامعه ‏ی ایران (فردی داخلی) در برابر برونو نتل (فردی خارجی). بر این اساس، این طور فرض می‏ شود که ساختار عمقیِ مورد جستجو ساختاری دوگانه است که، بنا بر طرز تلقّی خاصی که از ارتباط پدیده‏ ها با موسیقی وجود دارد، آن‏ها را در زمرۀ یکی از دو بخش قرار می ‏دهد. با مقایسه میان وضعیت‌های همسانِ رایس در فرهنگ موسیقی بلغاری و نتل در موسیقی ایران و همچنین با توجه به این که رایس (۱۳۸۸: ۱۷۳) در شرح کار میدانی‌اش به دوگانۀ خودی ـ غریبه اشاره کرده است، نتیجتاً، می‌توان ساختار عمقیِ دوگانۀ مذکور در ابتدای بخش را به عنوان ساختارِ ذهنیِ دوگانۀ خودی ـ غریبه به حساب آورد.

انطباق این ساختار مذکور با نگرش‏ ها و دیگر رفتارهایِ متعلق به جریانِ موسیقی‏ای که برومند نماینده‏ آن بود (نک. نتل ۱۳۸۲: ۲۴؛ ۱۳۸۴: ۱۳ و ۲۴)، در ادامه ملاحظه می‏ شود:
۱) شاعران کلاسیک در برابر شاعران پیشرو: اشعار مورد استفادۀ خوانندگان از آثار شاعران کلاسیک ایرانی انتخاب می‏شد و شاعران پیشرو در ایرانِ آن روزها مورد استقبال قرار نمی ‏گرفتند.

۲) موسیقی کلاسیک ایرانی در برابر سنت‏های کلاسیک خاورمیانه: تأثیرپذیری و رابطۀ نزدیک با سایر موسیقی‏ های خاورمیانه انکار می‏شد.
۳) ردیف‏دان در برابر فردِ ناآگاه از ردیف: موسیقیدان‏هایی بیش از همه ستایش می‏ شوند که شناخت کامل ‏تری از ردیف داشته ‏باشند. در این ارتباط نتل (۱۳۸۸: ۲۸۰) می‏ نویسد: «برومند موسیقی‏دانان را براساس میزان آگاهی‏ شان از ردیف ارزیابی می‏کرد. […] در این رتبه‏ بندی خودش اولین نفر بود و بعد از او هر کسی که ردیف را بهتر از دیگران می‏ دانست قرار می ‏گرفت».

۴) مرد در برابر زن: زنان در مجلس، یعنی مکان سنتی اجرای موسیقی کلاسیک ایرانی، اجازۀ حضور نداشتند. یکی از مکان‏هایی که موسیقیدانان ایرانی در آن گرد هم می‏ آمدند خانۀ محمد ایرانی مجرد بود. رضا نیازمند (۱۳۷۸: ۱۶۹) در توصیف آنجا می‏ نویسد: «حاج آقا زن نداشت و در خانه ‏ی او زن پیدا نمی‏ شد».

مسعود خمسه‌پور

مسعود خمسه‌پور

۱ نظر

  • درود بر شما

    با خواندن این بررسی چیزی نصیبم نشد جز یک سری سطرهای مملو از الفاظ با کلاس !!

    عزیز نویسنده ! سهل بنویس … آسان … این چجور نوشتن است ؟ شما اگر قرار است چیزی بنویسی که خواننده بفهمد ، مثل من که الان چطور مقصودم را به شما فهماندم بنویس عزیز من … آنطور که می گویی در ذهنت ، همان را بنویس تا دلنشین باشد … شاید شما سه خط معنا را در ۵ صفحه سطر مملو از کلمات و استعارات آورده اید …

بیشتر بحث شده است