نگار بوبان، فارغالتحصیل کارشناسی ارشد پیوستۀ معماری از پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران است و نوازنده و آهنگساز. ساز تخصّصی او عود است و یکی از بهترین نوازندگان عود ایران به شمار میرود. خانوم بوبان، در میان مشغله و گیرودارِ اجراهایشان با حسین علیزاده و گروه همآوایان در دیماه، به سؤالات مکتوب ما پاسخ دادند.
تا مقطع کارشناسی ارشد، تحصیل معماری کردهام. تجربههای پراکندهای از کار در دفاتر معماری طیّ سالهای دانشجویی داشتهام که البته به دلیل اینکه تمام زندگی حرفهایام را به دنیای موسیقی بردم، این کارها در حد تجربۀ دانشجویی خلاصه شد. اما از دوران تحصیلم در هنرهای زیبای دانشگاه تهران، شاید تجربۀ کلاس معماری ایرانی استاد کریم پیرنیا مهمترین حاصل مرتبط با موسیقی برایم بوده باشد. سایر آموختههایم از آن دوران که با من مانده، یا کم و بیش به فرم و ترکیبْکردنِ عناصر برمیگردد یا به مطالب فنّی؛ بهخصوص دربارۀ صدا و اکوستیک که از دکتر خسرو مولانا آموختم و درسهای مربوط به صداشناسی موسیقیشان را در کلاسهای گروه موسیقی پی گرفتم.
چه فضاهایی را در ذهن دارید که توانسته باشند بر روی اثر هنری شما یا احساس شما هنگام اجرا تأثیر بهتری بگذارند؟ در اجرای موسیقی کلاسیک ایرانی، به غیر از جنبههای آکوستیک، چه خصوصیّاتی را برای فضای اجرای اختصاصی آن پیشنهاد میکنید؟
برای هر اجراکنندهای قطعاً وضعیّت صدا در اولویت است؛ چه در خودآگاه متوجّه آن باشد و چه نباشد. برای مخاطب هم وضع صدا بسیار اثرگذار است. بارها شده که نظر شنوندهها دربارۀ یک اجرا «منظّم و تمیز بودن اجرا» بوده در صورتی که صدایی که در سالن شنیدهاند خوب و تمیز و متعادل بوده است و این موضوع هم بر خود کیفیّت اجرا اثرگذاشته است و هم در دریافت مخاطب از کیفیت اجرای موسیقی.
بعد از آن، وضعیّت نور در کلّ فضا و نورپردازی صحنه بسیار مهم و تاثیرگذار است؛نوری که در عین کفایت برایراحتیِ دید، فضای روی صحنه را با ملایمت و تداعی نوعی رنگ، به تعبیر من،«قاببندی» کند.
در کنار اینها، موسیقی ایرانی در مجموع بیشتر درونگرایی و صمیمیّت میطلبد و فضایی برای این موسیقی مناسبتر خواهد بود که بین اجراکننده و مخاطب رابطۀ نزدیک و صمیمانه و به تعبیری «گرم» فراهم کند. دوری و حسّ فاصله یا سردی فضا، و یا خیلی عمومیشدن حسّ فضا، به این موسیقی نمیخورد. منظورم از خیلی عمومیشدن این است که از یک طرف مخاطب خودش را در اقیانوسی از جمعیّت ببیند و حس کند ارتباطش با اجراکننده یک رابطۀفردی نیست و از طرف دیگر هم اجراکننده احساس کند مقابل یک لشگر نشسته و دیگر به جای ارتباط صمیمانه و گفتن حرف درونیاش با او، باید برای آن «جمعیّت» در واقع خطابه بخواند یا موعظه کند.
۱ نظر