گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

پس از تجربیات تاثیرگذار فرامرز پایور در زمینه گروه نوازی سازهای ایرانی، نوع انتخاب انواع سازها برای گروه نوازی توسط او به شکل استانداردی در گروه نوازی موسیقی ایرانی درآمد. سازهای مورد استفاده او در گروه، کمانچه چهار سیم (که مدتها بود به مانند ویولون ۴ سیم شده بود)، تار، سنتور (سنتور مورد استفاده پایور نه خرک بود که آن هم امروز به صورت استاندارد در آمده گرچه گاه از انواع دیگر سنتور با خرک های بیشتر هم استفاده میشود)، تنبک، عود، نی (هم به صورت سنتی هفت بند و هم به شکل کلید دار که توسط حسین عمومی در گروه او استفاده میشد ولی برخلاف دیگر سازها، این نی هنوز ناشناخته مانده است)، قیچک (به شکل تغییر یافته چهار سیم، به همراه نوع آلتوی آن) و رباب (به شکل تغییر یافته) بود.

پس از فعالیتهای پیگیر پایور و ترویج این روش سازبندی در موسیقی ایرانی، این نوع سازبندی به عنوان “ارکستر سازهای ملی” مشهور شد در مقابل ارکستری که از آن با عنوان “ارکستر سازهای محلی” یاد میشد، این ارکستر استاندارد خاصی نداشت و در واقع تشکیل شده از هر ساز ایرانی ای بود که در میان “ارکستر سازهای ملی” وجود نداشت؛ مانند، تنبور، دوتار، سرنا و …

اولین سازی که پس از گروه پایور، توانست جایی برای خود میان دیگر سازها به عنوان استاندارد گروه نوازی “سازهای ملی” پیدا کند، دف بود. دف سالها پیش در تهران توسط مرحوم خلیفه میرزا آغه غوثی معرفی شده بود ولی به خاطر تفاوت «شدتِ صوت» صدایش با سازهای دیگر چندان قابلیت همنوازی با ارکستر سازهای ایرانی را نداشت، تا اینکه به مدد وسایل جدید صوتی، دف هم در کنسرت گروه شیدا با نوازندگی بیژن کامکار به جمع این سازها پیوست. (اولین حضور دف در کنسرت عمومی، مربوط به کنسرتِ گروه موسیقی شیدا در سال ۱۳۵۴ در باغ فردوس، شمیران است)

در این میان گاهی ساز قانون نیز در بعضی از اجراها مورد استفاده قرار میگرفت که به دلیل کمبود نوازنده آن، چندان پایدار نماند و امروز نیز کمتر مورد استفاده قرار میگیرد.

پیش از انقلاب گاه و گاه، گروه هایی سعی در استفاده از سازهای محلی دیگر در ارکسترهای سازهای ایرانی میکردند که چندان با دوام نبود و منجر به ماندگاری نمیشد.

پس از انقلاب که ملی گرایی از نوع سنتگرایی بدوی در بین دانشجویان دانشگاه هنرهای زیبا و مرکز حفظ و اشاعه در حال همه گیر شدن بود، هر اتفاقی که منجر به رو آمدن سنتی خاک خورده و کهنه شده بود، مورد استقبال قرار میگرفت و به سرعت رواج پیدا میکرد، سازهایی بسیار بی ارتباط با منطق ارکستر نوازی موسیقی ایرانی به ارکسترها راه پیدا کرد.

سازهایی که بخاطر دور بودن از زندگی شهری که نگاهش به هنر، مجهز به سلاح علم و منطق است، در کنار سازهای شسته رفته ای مانند تار قرار می‌گرفتند که همراهی آنها گاهی شکل طنز آمیزی پیدا میکرد! این اتفاق در حالی میافتاد که هنوز سازهایی که صفت ملی را یدک می کشیدند کاملا به منطقی قوی از نظر ساخت و آکوستیک نرسیده بودند و در واقع این حادثه نوعی عقب گرد نیز محسوب میشد.

با بالاتر رفتن مهارت آهنگسازان در زمینه تلفیق انواع سازها، گاه شاهد کنار هم قرار گرفتن صداهایی بودیم که با وجود اختلاف فاحش، به صورت مطلوبی کنار هم قرار گرفته بودند که موسیقی مطبوعی تولید میکردند. در این موارد، موسیقی از این سازها بیشتر به صورت مقطعی و در جهت رنگ آمیزی -آن هم بصورت سولو- استفاده می‌کرد.

کم کم با توجه بیشتر به موسیقی محلی و موسیقیدانان آن در سراسر ایران، اهمیت بعضی از سازها تقریبا به حد سازهای ملی رسید و گاهی نیز تعداد هنرآموزان سازهای محلی از سازهای ملی پیشی گرفت.

مهمترین این تحولات، انتشار کاست “صدای سخن عشق” با آهنگسازی و نوازندگی تنبور علی ناظری (که بعدها به کیخسرو پورناظری تغییر نام داد) بود. کیخسرو پورناظری با این کاست و آثار بعدی خود با وجود استعداد آهنگسازیش توانست، نوازندگی تنبور را میان مردم رواج دهد و امروز نیز هنرآموز تنبور از سازهایی مانند نی و قیچک زیاد تر است.

در آن سالها، کیخسرو پورناظری در جایگاه آهنگساز (نه نوازنده) توانست این ساز معرفی کند و شاید اگر دیگر نوازندگان این ساز به اجرای تکنوازی آن میپرداختند، هنوز هم تنبور اینگونه رواج پیدا نکرده بود (کما اینکه قبل از کیخسرو پورناظری، تکنوازی میکردند ولی مورد توجه قرار نمیگرفت)

دانستن این واقعیت اهمیت زیادی دارد که اگر کیخسرو پورناظری از تکنیک های نوازندگی تنبور در آثارش استفاده نمیکرد، بعید نبود که آثارش را با دیگر سازها میزدند و فقط آثارش ماندگار میشد و آن هم نه الزاماً با ساز تنبور.

ولی یک مشکل همیشه وجود داشت و آن هم هنگام کنار هم قرار گرفتن این سازها با سازهای ملی ایرانی بود، هیچگاه سازی مثل دهل در کنار تنبک که مخصوصا پس از دوره تهرانی توسط نوازندگان مختلف پیشرفت قابل توجهی کرد، نمیتوانست همنشینی مناسبی داشته باشد، نویزهای غیر قابل کنترل دهل در کنار تکنیکهای متنوع و بسیار ظریف و تمیز تنبک فاصله ای بسیار زیاد بین این دو ساز ایجاد میکرد که نمیتوانستند در کنار هم به خوبی ایفای نقش کنند.

از طرفی سنتگرایان تند رو که بدوی ترین موسیقی ها را نشانه گرفته بودند، با اصرار سعی در همنشینی این سازها داشتند. باید توجه داشت ارکستر پایور نیز سازی مثل رباب داشت که از استاندارد آکوستیکی چندان بالایی برخوردار نبود ولی حداقل این ساز تولید نویز و یا تکنیکهای ناهمگون در گروه نمیکرد، برای مثال ریزی که رباب میزند با اینکه سونوریته مناسبی ندارد (به خاطر دمپ dampشدن صدا به دلیل جرم بسیار زیاد چوب ساز و اشکالات آکوستیکی دیگر) ولی منظم است ولی مثلا ریزی که تنبور اجرا میکند (جدا از اشکالات آکوستیکی و گز زدن های زیاد که این مورد جزء طبیعت این ساز است) به هیچ وجه نمیتواند منظم باشد؛ مگر اینکه مانند ریز سه تار اجرا شود که آن هم دیگر تنبور نوازی نیست و بهتر است از خود سه تار استفاده شود.

چندین سال است یک گروه موسیقی که از ساختاری ترکیبی از سازهای مناطق مختلف ایران استفاده میکنند، تشکیل شده و کنسرتهای زیادی در ایران و چندین کشور به اجرا گذاشته اند؛ این گروه “رستاک” نام دارد.

فعالیت های این گروه از این نظر قابل توجه است که توانسته گاهی ترکیبات و رنگ آمیزیهای بدیعی از ترکیب موسیقی نواحی مختلف ایران بوجود آورد.

audio file بشنوید قسمتی از آثار گروه رستاک را

البته آثار این گروه فقط منحصر به تولید رنگهای صدایی جدید نمیشود. رستاک در بعضی از آثارش با در کنار هم قرار دادن انواع موسیقی شهری و باستانی و روستایی و حتی آیینی، نوعی کنتراست تامل برانگیز را بوجود می آورد که عمدا سعی در نشان دادن اختلافات این دو فرهنگ دارد.

اعضای گروه رستاک نوازندگان ماهر و چیره دستی هستند که همین توانایی، به شنیدنی تر شدن آثارشان کمک میکند ولی مهمترین دلیل یک دست بودن اجراهای آنها، همنشینی بسیار زیاد با یکدیگر است که در طول این سالها حفظ شده است.

audio file بشنوید قسمتی از آثار گروه رستاک را

گروه “رستاک” در بعضی از آثار خود از افکتهای صوتی الکترونیک، سازهای ارکستر سمفونیک و آواهای مناطق مختلف بهره میبرد و در واقع نگاهی فرامرزی به صوت دارد، این نوع نگاه به متریالهای صوتی موجب شده است، آثار متنوعی از این گروه در انواع مختلف (مثل موسیقی کلاسیک ایرانی، موسیقی نیو ایج و …) بشنویم. در مقاله بعدی با اعضای این گروه گفتگویی خواهیم داشت.

سجاد پورقناد

سجاد پورقناد

سجاد پورقناد متولد ۱۳۶۰ تهران
نوازنده تار و سه تار، خواننده آواز اپراتیک و سردبیر مجله گفتگوی هارمونیک
لیسانس تار از کنسرواتوار تهران و فوق لیسانس اتنوموزیکولوژی از دانشکده فارابی دانشگاه هنر تهران

دیدگاه ها ۹

بیشتر بحث شده است