گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk
محمدرضا درویشی

یکی از مشکلات بزرگی که هنوز گریبانگیر موسیقی در ایران است، مشکل عدم وجود منتقد و تحلیل گر جدی و تخصصی در موسیقی است و سالها است که ما در موسیقی شاهد منتقدین و تحلیلگران متخصص در موسیقی نیستیم. به همین خاطر هر از چند گاهی شاهد هستیم چند خبرنگار و روزنامه نگار برای خالی نبودن عریضه دست به قلم می شوند و نقد هایی نه چندان جدی و تخصصی در زمینۀ موسیقی می نویسند.

با یک نگاه سطحی به مطالب ارائه شده در روزنامه ها و مجلات در قالب نقد موسیقی می توانیم بفهمیم که نقد در هنر موسیقی به موازات نقد در سایر هنر ها رشد و تعالی لازم را نداشته است. به همین خاطر اکثر نقد های موسیقی درگیر تعاریف و الفاظ مقدس مابانه است و کمتر به محتوا و درونمایۀ اجراها و آثار موسیقی پرداخته می شود.

بسیاری از کتاب های تحت عنوان نقد موسیقی فقط و فقط به مداحی و تعریف و تمجید از فلان استاد و فلان هنرمند پرداخته اند و تعاریفی اغراق آمیز و به دور از واقعیت از عملکرد هنری بسیاری از آنها دارند.

خوشبختانه به لطف وجود اینترنت و وب سایت ها و وبلاگ های شخصی این مشکل کمی کمرنگ تر شده و هر از چند گاهی شاهد نقد هایی به دور از تعارفات معمول و رایج در سایت ها هستیم. ولی همانطور که شاهد هستیم در این زمینه هنوز در ابتدای راه قرار داریم و باید در این راه تلاشهای فراوانی صورت پذیرد چرا که هنوز نقد های موسیقی نتوانسته به مانند سایر هنر های نمایشی مانند فیلم و سینما ، جایگاه واقعی خود را پیدا کند.

اکثر منتقدینی که در مورد کلیدر و ویژگی های ساختاری آن مطلب نوشته اند، با علم موسیقی و مسائل فنی و ساختاری آن آشنایی چندانی نداشته و شاید به موسیقی بیشتر به عنوان یک تفریح ، سرگرمی و فکاهی نگاه می کنند.

در صورتی که هیچگاه آهنگسازی چون محمدرضا درویشی موسیقی و آهنگسازی را وسیله ای برای تفریح و سرگرمی و محیطی برای نمایش حرکات محیر العقول، قرار نداده و در تمامی آثار وی شاهد نگاه عمیق و جدی آهنگساز به پارامتر های هنری و حقایق پیرامون آن هستیم.

به غیر از این نقدها و نوشته های سطحی، شاهد برخی پیشنهادات کلیشه ای و تکراری به آهنگساز از سوی چند نویسنده بودیم که برای مثال برخی معتقد بودند که:

– چون کلیدر و وقایع آن در منطقۀ خراسان اتفاق افتاده، پس باید آن را با دهل و سورنا و چند ساز محلی منطقه بزک کرد.

فکری که شاید در ذهن بی ذوق ترین نوازنده یا ملودی پرداز نیز خطور کند ولی یادمان نرود محمدرضا درویشی آهنگساز کلیشه های تکراری نیست و اگر قرار به استفاده از تم ها و نغمات یا ساز های محلی و بومی ایران بود، مسلما وی خیلی آشنا تر از سایر همکاران به این مساله است و یادمان نرود ایشان در طی سالها تحقیق و ممارست به مجموعه ای گرانبها از گنجینۀ نغمات موجود در اقوام ایران دست یافته اند و حاصل سالها زحمت و ممارست وی را در کتابها، مقالات و مجموعه های صوتی و تصویری متعدد می توانیم ببینیم.

کسانی که با این نگاه کلیشه ای در پی افزودن چند ساز محلی و بومی به مجموعۀ کلیدر برای جذبۀ بیشتر هستند، غافل از این نکته هستند که نگاه محمد رضا درویشی به کلیدر نگاه است فرا منطقه ای، چرا که قهرمانان کلیدر می توانستند در هر نقطه از جهان ظهور کنند.

با تعبیری دیگر نگاه محمد رضا درویشی به باطن کلیدر و قهرمانان آن بوده نه جلوه های ظاهری آن. همانطور که اشاره شد درونمایۀ این اثر می تواند مربوط به همۀ اعصار و فرهنگ ها باشد. بنابر این روایت داستانی کلیدر از نگاه محمد رضا درویشی متعلق به منطقۀ کوچکی از خراسان شمالی نیست.

بنابراین به نظر نگارنده، آهنگساز مجموعۀ کلیدر نه تنها با موسیقی و نغمات محلی و فولکلوریک ایران به خوبی آشناست، بلکه وی به عنوان آهنگسازی آگاه به علم آهنگسازی روز، حرفهای بسیاری برای گفتن داشته و دارد، بنابراین حتما آهنگساز دلایل کافی برای برگزیدن مجموعه ساز های اثر خود (ارکستر زهی) داشته است.

در کنار اینگونه آثار محمد رضا درویشی شاهد آثار متعددی از وی هستیم که بر اساس نغمات موسیقی مناطق ایران طراحی شده که برای مثال می توان به موسیقی متن فیلم آتش سبز ساختۀ محمدرضا اصلانی اشاره نمود که تماما بر اساس نغمات موسیقی محلی و مقامی و کهن ایران طراحی و اجرا شده است.

از طرفی آهنگساز در فضایی توصیفی و انتزاعی برداشت شخصی خود از اثر را بیان کرده است بنابراین هر شنونده ای می تواند درک و دریافت خود را از شنیدن این اثر داشته باشد.

بنابراین شاید همین نام و مجموعه در افکار و اندیشه های آهنگسازی دیگر به گونه ای متفاوت جلوه گر می شد، همانطور که در تاریخ موسیقی کلاسیک با این نامهای مشابه به وفور بر می خوریم.

آیا همۀ این آثار مشابه از لحاظ نام، دارای یک فرم، ساختار و ملودی مشابه هستند؟

audio file

پیتر ایلیچ چایکوفسکی، رومئو و ژولیت

audio file

هکتور برلیوز، رومئو و ژولیت

audio file

سرگئی پروکوفیف، رومئو و ژولیت

audio file

فردریک دیلیوس، رومئو و ژولیت

audio file

فرانتس لیست، رقص مردگان

audio file

کامیل سن سان، رقص مردگان

audio file

ریچارد واگنر، فاوست

audio file

شارل گونو، فاوست

audio file

فرانتس لیست، فاوست

audio file

پیتر ایلیچ چایکوفسکی، هملت

audio file

دیمتری شوستاکویچ، هملت

audio file

فرانتس لیست، هملت

audio file

پیتر ایلیچ چایکوفسکی، سنفونی مانفرد

audio file

روبرت شومان، اورتور مانفرد

audio file

کلود دبوسی، پلئاس و ملیزاند

audio file

یان سیبلیوس، پلئاس و ملیزاند

audio file

گابریل فوره، پلئاس و ملیزاند

و…

علیرضا جواهری

علیرضا جواهری

دیدگاه ها ۴

  • با عرض سلام خدمت منتقدان واقعی (!) و متخصص .
    ابتدا بحثی که چند وقت پیش در مطلب محمدرضا درویشی و کلیدر II را شروع شده بود ادامه می دهم .
    جناب پورقناد ، شما درست می گویید و حق دفاع دارید .. اما دفاع از چه چیزی ؟! مگر بنده چه چیزی را در رابطه با شما عرض کردم که شما در پی دفاع از خویش برآمدید ؟!
    و در مورد مخاطب ، جناب پورقناد طوری صحبت کرده اند که انگار دارند به مخاطبان این سایت لطف می کنند ! آیا غیر از این است که اگر مخاطب و نظراتش نباشد وب سایت شما قادر به ادامه ی حیات منتقدانه ی واقعی (!) خویش نیست ؟
    و از همه چیز مهم تر این که خود شما گفته اید گاهی بایدعقاید مخاطب را در نظر گرفت … گفته ی شما من را یاد همان کشورهایی انداخت که در مواقع ضروری و هنگامی که به نفعشان است ” سپیده ” را صبح تا شب پخش می کنند ، اما خب گاهی نیازی نیست همیشه این کار را انجام بدهند چون همان چند روز مصلحت است ! گاهی مخاطب و مردم مهم هستند ، گاهی هم نه خیلی !
    در مورد مافیا هم مشخص کنید که منظور شما در نوشته هایتان در این سایت دقیقا کدام تعریف است !
    و در مورد این دو مطلب . امیدوارم آقای جواهری این بار پاسخ بگویند و به بحث بپردازند .
    در مورد کمبود نقد درست و حسابی و تخصصی فرمایش هایی داشته اید . در مورد مجلات و روزنامه های عمومی که نمی شود چندان اظهار نظر کرد . در مورد نشریات موسیقیایی هم ، آیا واقعا در نشریاتی مثل ماهور و فرهنگ و آهنگ هم با این کم سوادی مواجهیم ؟ ! آیا شما نقد های همین کنسرت کلیدر را در فرهنگ و آهنگ ( که حتما خودتان می دانید متولی این برنامه ی عظیم ولی ناموفق بوده ) را خوانده اید ؟ که مطمئنا حداقل به قول خودتان ” نگاهی سطحی ” به آنها انداخته اید ! آیا نوشته های آن سطحی بود ؟ آیا نویسنده های این نقد ها که عموما یا جزو رده بالاهای موسیقی در کشور ( از لحاظ تحصیلات ) یا آهنگساز بودند گفته اند باید دهل و سرنا در کلیدر بشنویم ؟ ! احتمالا در میان شما و سایر منتقدان واقعی (!) از این بجث ها زیاد بوده .. و چه جالب که قبل از تمام این بحث های مثلا منتقدانه ی شما ، آقای درویشی در کنفرانس خبری قبل از کنسرت در اظهار نظری توهین آمیز گفته بودند که ۹۰ درصد مخاطبان این موسیقی را نمی فهمند !
    اما شما که چنین منتقد متخصصی هستید ؛ به غیر از قرقره کردن حرفهای هزار بار جویده شده ( ای وای بر سیستم مدارس و صدا و سیما و … ) چه نقد تخصصی ای نسبت به این اثر نوشته اید ؟ در تمام این چهار مطلب به غیر از قرار دادن چهار تا لینک بی ربط به بحث چه کار کرده اید ؟
    و در آخر هم گفته اید که ” به نظر نگارنده درویشی در استفاده از تم های محلی خیلی موفق است ” ! خسته نباشید ! دیگر این ” به نظر نگارنده ” ی اولش چه بود ؟ آیا این یک نظر شخصی ست یا یک حقیقت مطلق که همه آن را می دانند ؟ آیا ما و آقای درویشی منتظر نظر شخصی شما در مورد اشراف درویشی بر موسیقی های محلی هستیم ؟ ! شما که می خواهید مخاطب را انقدر سطح بالا بدانید ، چرا بدیهی ترین مطلب را این طور به خورد مخاطب می دهید ؟ ! ” در صورتی که محمدرضا درویشی هیچ موسیقی را وسیله ی فکاهی قرار نداده ” ! واقعا برای این روشنگری ها و سایر روشنگریهایتان در مورد ضعف صدا و سیما و سیستم آموزشی به شما مدیونیم !
    و دوست دارم مسوولین این سایت ، جواب من را به عنوان یک مخاطب بدهند .. این چهار مطلب مسلسل وار واقعا چه چیز تازه ای را برای گفتن داشت ؟ آیا شان این ژورنال تا این حد پایین آمده که برای گفتن عقاید خویش ( در مورد شجریان و آن بحث های کذایی و مخاطب با سطح سلیقه ی پایین و … ) هر مطلب سلیقه ای ، خام و با استدلالات بچه گانه ای را که بدون توجه به بدیهی ترین تعهدات و قواعد ژورنالیستی نوشته می شوند را منتشر می کند ؟ اگر پاسخ این سوال مثبت است ، برای این پرکارترین و در دوره ای مفید ترین سایت موسیقیاییمان متاسفم .

  • مثل اینکه چیزی که در ورد بنده گفته بودید را فراموش کردید لطفا نوشته خود را دوباره چک بفرمایید.
    در مورد مخاطب هم باز نظر شما را جلب میکنم به همان داستان پیرمرد و جوان و آن حیوان بی زبان! نه ما باید همیشه مطیع مخاطب باشیم نه همیشه راهبر و راهنمای او، “خود، راه، بگویدت که چون باید رفت” …
    ببخشید! مثل اینکه شما فرمودید ما مافیا هستیم! این ادعای من نبود که الان لازم باشد مشخص کنم چه نوع از مافیا هستیم!

  • آقای پورقناد فقط من نیستم که بعضی چیزها را فراموش کرده ام . اولا گفتم که روی حرف من با آقای جواهری بود نه شما و نسبت به لینک های جنابعالی چیزی نگفتم ، فقط گفتم مثل فلانی ، یعنی طوری که ادای فلانی را در می آورید .
    در ضمن قبل از این که من در مورد شما لفظ مافیا را به کار ببرم ، شما و سایر منتقدان واقعی این لفظ را در مورد خوانندگان و آهنگسازان به کار برده اید و قاعدتا شما باید اول معنی این کلمه را توضیح دهید ! این یکی که دیگر ادعای شما بود !
    شما هم مثل این که سوال من را در این نوشته ، و از آن مهم تر مسوولیتتان را در سایت فراموش کرده اید . من هم می دانم که همه ی نویسندگان آزادند عقیده ی خود را در این سایت ابراز کنند ، اما آیا نباید یک کیفیت حداقلی و رعایت بدیهی ترین اصول نقدنویسی ( البته اگر شما قصد فحش نامه نویسی دارید که بحثش جداست ! )داشته باشند ؟ آیا شما نباید بعد از نویسنده مسوول این نوشته ها باشید ؟ ( و از آن مهمتر کیفیت آنها ) آیا نباید از چنین طفره رفتنی فرار کنید و واضح و صریح پاسخگو باشید ؟

  • فکر می کنید موسیقی جدی در میان مردم چه جایگاهی دارد یا می-تواند داشته باشد؟
    کنسرت های موسیقی همیشه این امکان را داشته اند که در اختیار عموم باشند، خیلی از مردم پس از پایان کار روزانه-شان به ظاهر و هیبتی دیگر در می آیند و به سوی دیدن کنسرت یا تأتر و … می شتابند، که قطعاً در کنارشان در تالارهای کنسرت و تأتر چهره های فرهنگی و اندیشه نیز نشسته اند. به این معنی که در خیلی از کنسرت ها تفاوتی در بین عوام و خواص وجود ندارد و همه می توانند به صورت مساوی از یک موقعیت استفاده کنند. بنابراین درباره ی کنسرت ها هر شخصی از هر قشری اظهار نظر می کند.

    اما امروزه به خصوص با دستیابی به تکنولوژی، امکان شنیدن موسیقی جدی کل جهان در سی دی ها و دی وی دی ها و …. امکان پذیر است، اما غالباً این خواص هستند که سراغ موسیقی جدی می روند و عامه به همان موسیقی و کنسرت های دسته چندم رو آورده اند ( که البته همیشه این اشکال بر گردن آنان گذاشته نمی شود) و یا نهایتاً موسیقی های مورد پسند خود را از کنار خیابان و دور میدان انقلاب تهیه می کنند.

    این دموکراسی نیست که چون مردم عادی درک و فهم موسیقی جدی را ندارند، حمایت دولت و رسانه باید از موسیقی دسته چندم و پست باشد و موسیقی جدی دور از دسترس عامه قرار گیرد. در واقع دولت ها با این تصور که نقش یک دموکرات متظاهر را ایفا می کنند، فی نفسه بنای ریشه کن کردن فرهنگ و هنر واقعی را بنیان می گذارند. خوب است که موسیقی در دسترس عموم باشد و مورد توجه قرار گیرد، اما واقعیت این است که موسیقی با این که همه ی قشرها را در هر سطحی درگیر کرده، اما نتوانسته به اندازه ی سینما مردم را همگون و هماهنگ کند.

بیشتر بحث شده است