در انتها ذکر چند نکتۀ تکراری در مورد اجرای مشترک هنرمندان حسین علیزاده و محمدرضا درویشی ضروری به نظر می رسد. شاید یکی از مهمترین نکاتی که نظر خیلی از مخاطبان را به خود جلب کرد ، دعوت از ارکستر زهی ناسیونال اوکراین بود و اینکه آیا این ارکستر توانست از پس اجرای مناسب این آثار برآید؟
آیا بهتر نیست با توجه به محدود و معدود بودن اجراهای موسیقی در ایران از امکانات داخلی مانند نوازندگان ایرانی استفاده نمود؟
همانطور که اکثر مخاطبین علاقمند به موسیقی می دانند بارها و بارها شاهد اجرا های بهتر آثار آهنگسازان ایرانی، با نوازندگان ایرانی، بوده ایم. بنابراین چه لزومی داشت این همه هزینه برای آمدن این تعداد نوازنده (با این اجرای ضعیف) از اوکراین شود؟
در صورتی که قبلا شاهد اجرا های بسیار خوبی از همین قطعۀ نینوا توسط ارکستر های ایرانی مانند ارکستر زهی پارسیان و … بوده ایم.
آیا بهتر نبود برای اجرای این آثار از گروههای شناخته شده مانند ارکستر پارسیان یا بسیاری از نوازندگان جوان ساز های زهی استفاده کرد؟
در هر صورت بهتر بود این اجرا با نوازندگان داخلی به خصوص نوازندگان جوان که انگیزۀ بالایی برای اجرای اینگونه آثار دارند، انجام می شد.
نکتۀ دیگری که توجه بسیاری از مخاطبان را به خود جلب کرد ، محل اجرای این کنسرت بود.
هنوز نتوانسته ام دلیل موجهی برای اجرای این کنسرت و بسیاری دیگر از کنسرت های مشابه در سالن وزارت کشور بیابم، سالنی که از هیچ لحاظ مناسب یک اجرای خوب موسیقی نیست.
البته شاید این سالن برای کسانی که برای برگزار کردن کنسرت ها فقط و فقط به کمیت آن می اندیشند، کاملا مناسب باشد، ولی آیا این سالن برای این کنسرت و آثار جدی آن هم مناسب بود؟
آیا امکانات نامناسب این سالن از جمله مشکلات صوتی و فضای بسیار بزرگ آن، توانست پاسخگوی مخاطبین و علاقمندان آن باشد؟
بنابراین، این سالن برای چنین اجرایی که بیشترین تمرکز را برای درک و دریافت بهتر نیاز دارد، به هیچ وجه مناسب نیست و برگزار کنندگان این کنسرت ظاهرا فقط و فقط به کمیت و پر کردن سالن توجه کرده اند تا کیفیت و نحوۀ اجرا.
این سالن از لحاظ آکوستیک و شنیدار صوتی دارای اشکالات فراوانی است به طوری که در برخی نقاط آن به هیچ وجه صدای مناسبی نمی توان شنید .
بنابراین بهتر بود این اجرا در سالن های کوچکتر با آکوستیک بهتر مانند تالار وحدت یا … اجرا می شد.
در هر صورت اجرای ضعیف ارکستر اوکراین و سالن نامناسب وزارت کشور نتوانست انتظار مخاطبان را برآورده کند و شاید این آثار ارزشمند قربانی تصمیمات مقطعی و غلط برگزارکنندگان این برنامه شد تا حدی بسیاری از شنوندگان ناراضی برای مدت ها ترجیح دهند به اجرای زندۀ اینگونه آثار نروند.
با بررسی اجمالی تمامی دلایل ذکر شده به این نتیجه می رسیم که هنوز در اجرای آثار جدی موسیقی در ایران در آغاز راه هستیم و برای درک و دریافت بهتر و عمیق تر نیازمند بسیاری ازتمهیدات ، مقدمات و پیش زمینه های ساختاری هستیم.
با این وضعیتی که در مورد آشنایی مردم با پارامتر های هنری و فرهنگی داریم، معتقدم قبل از مردم و مخاطبین، منتقدین و نویسندگان مقالات موسیقی می بایست کمی بیشتر با فرهنگ ساختاری یک موسیقی جدی و هنری آشنا شوند و کمی بیشتر بشنوند و تحقیق کنند تا اینگونه سطحی، عجولانه و شتابزده در مورد هنرمندانی که تمام عمر و زندگی خود را وقف موسیقی کرده اند، قلم نزنند.
بنابراین بهتر است کمی سطح نقد های موسیقی بالاتر رفته تا شاید مخاطبینی که مطلبی را در مورد کنسرت ها و آثار موسیقی در ایران می خوانند، لااقل نکات بیشتری از آن نوشته ها آموخته و به دیدگاه های هنری آنها افزوده شود. بنا براین بهتر است با وجود این همه موانع، دیوار ها و بن بست های فکری و فرهنگی در قبال موسیقی و درک و دریافت آن، منتقدین و نویسندگان موسیقی در نقد های خود باریکه راهی را برای بالاتر بردن درک و بینش هنری مخاطبان خود ایجاد کنند شاید به واسطۀ آن، معدودی شنونده انگیزۀ تعمق و تامل بیشتر را در قبال آثار جدی پیدا کنند.
Tristan & Isolde اثر واگنر
مومان سوم سمفونی شماره چهارم سیبلیوس
مومان اول سمفونی شماره ۸ شوستاگویچ
“مدیتیشن اثر مسنت
“کاواله” اثر ماسکانی
در انتها فکر می کنم بهتر است با توجه به بسته بودن بسیاری از راه ها برای معرفی بهتر موسیقی ها و اجرا های جدی ، در پی راههایی برای معرفی بهتر این هنر ارزشمند باشیم.
شاید یکی از بهترین راه های اشاعۀ فرهنگ شنیداری موسیقی، سایت ها و وبلاگ های موسیقی باشند. بنابراین باید تلاش کرد با تداوم مقالات آموزشی دربارۀ موسیقی های هنری و تجزیه و تحلیل آثار ارزشمند موسیقی، زمینه را برای آشنایی هر چه بیشتر مخاطبان و علاقمندان موسیقی با پارامتر های هنری و ویژگی های ساختاری یک اثر جدی، فراهم کرد.
۱ نظر