گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

ادوارد الگار، آهنگساز انگلیسی (۲۴)

او هیچ چیزی جز سودا نمی نوشید. بی نهایت در سیگار کشیدن افراط می کرد و وسایل دود کردن خود را در کیفی زنانه به همراه خود تا خانه ی ما آورده بود. تا می توانست به همراه خود چپق و تنباکو آورده بود. در سال ۱۹۱۶، وقتی که آلیس به دوستان قدیمی خود (خانواده الگار) سر می زد، الگار در خانه ی خواهرش و در شهری دیگر به سر می برد.

نامه ی الگار به آلیس استیوارت وورتلی در سوم ژوئن: من این جا هستم و اندکی بهتر شده ام. اینجا بسیار خوب است اگرچه که در تنهایی به سر می برم. من استراحت می کنم و با سگ ها بازی می کنم و چوب می برم.

در سال ۱۹۱۷، ناگزیر به اجاره کردن کلبه ای در ساسکس شد که آن را برینکولز نام نهادند. آنها این خانه را برای مدت زیادی رهن کردند. آنها برای بار اول در ۲۴ مه دو نفری به آن خانه رفتند. در مسیر راه تقریبا گم شدند.

خاطرات آلیس الگار: گم شده بودیم اما یک دختر کشاورز مهربان مسیری میانبر را به ما نشان داد.

نامه از آلیس الگار به آلیس استیوارت وورتلی، ۲۶ مه: باید به تو بگویم که اولین لغت هایی که الگار پس از دیدن خانه بر زبان آورد این بود: ” لغات نمی توانند احساس مرا بیان کنند “. او بسیار از خانه راضی بود و از تک تک دقایق اسکانمان درآن لذت می برد. من الان در باغم و روبروی من سرشار است از مناظر زیبای تپه ها و دره هایشان. مرغان دریایی آواز می خوانند و صدای یک بلبل نیز گاه و بی گاه شنیده می شود. این خانه یکی از ایده آل ترین خانه هاست. راه های بی شماری از این خانه به جنگل ختم می شود. در این خانه یک اتاقک کوچک نجاری نیز جا خوش کرده است.

کاتریس در روز ۲۶ ماه مه به آنها پیوست و آن سه تن تولد پنجاه سالگی الگار را در همین کلبه گذراندند. الگار و آلیس در چهارم ژوئن به سورن بازگشتند.

در سال ۱۹۱۸ الگار و خانواده اش دوباره برای برپا کردن جشن تولد به برینکولز بازگشتند. دو نامه ی متفاوت در آن روز به پرسی هال و دخترش کاریس در لندن نوشته شده است. پرسی هال در آن زمان یک زندانی بود و در کشور آلمان به سر می برد.

نامه از الگار به پرسی هال، دوم ژوئن: من زمستان سختی داشته ام و سرمای زمستان تاثیر بدی بر سینه ام گذاشته است. ما در این کلبه ی دوست داشتنی و در بالای شلوغی های جهان به استراحت می پردازیم و من دارم سعی می کنم خوب شوم تا دوباره کار به درد بخوری انجام دهم.
کاریس هنوز در لندن است و مشغول کارهای خود در رابطه با جنگ می باشد . او دوباره پیش ما می آید تا از روستا لذت ببرد.

ابراهیم قائدی

ابراهیم قائدی

۱ نظر

بیشتر بحث شده است