آوانگاردیسم در قلمرو ابداع و نو آوری
بدرستی ابداع و نوآوری نتیجه چه فرآیندی است؟
هنگامی که در تاریکی های ذهن سیر می کنیم چه محصولی پدید می آید و گاهی که در تلاطم اندیشه به این سو و آن سو پراکنده می شویم در کدام موقعیت عینی حضور می یابیم. مسیر گذر از تجربه و علم به امتداد کدام عملکرد و چه کیفیتی سرانجام می گیرد و گاه و بی گاه که در نفس اختیار تصوراتمان به خیال صحت و سلامت پیش بینی هایمان به سر می بریم، چه می کنیم و چه می آفرینیم؟ محصول این خلق چیست؟ محصول این اختیار و امکان چیست؟
در این زندگی برای هر آنچه در دنیای پیرامون ماست قانونمندی و نظام وجود دارد از ریزترین ذره تا نا شناخته ها،گریزی از قالب نظم و هماهنگی نیست و این معیار و قالب ابدی و جاودان در فطرت هر آنچه در این دایره هستی حضور دارد، نهفته و نهادینه است، چرا که ما خود نیز در تعامل و تقابل ازل تا ابد، چنین ترتیبی و حساب و کتابی را جستجو می کنیم،ولی نفس کنجکاو و عجول ناگهان پا به عرصه ظهور می گذارد و جدول محاسبات و تنظیمات سیستماتیک را دچار اختلال می کند.
جای نگرانی چندانی نیست، در این هستی بیکران هر آنچه فاقد پویایی و نظم هستی زاد باشد محکوم به فناست،چرا که درزیر چرخهای حرکت عظیم این پویایی، تاب نمی آورد و از صحنه این جدال خارج می گردد.
اما می تواند کوتاه زمانی را به خود اختصاص دهد و جریان را به دست گیرد،اما بی خبر از آنکه به مقدار حضورش در محدوده ای که خود فراهم کرده است،عمق فاجعه و دقت محیط اطراف را به ساختار وجود خویش اختصاص می دهد.و هر چه می گذرد سوالها و پرسشها، نقد ها و نگاه های تیز بین بر آن مستولی شده و در دوره های زمانی مختلف در اذهان عمومی مورد تحلیل و بررسی قرار می گیرد.
از آنجاست که ارائه محصولی جدید مسئولیتی خطیر و طاقت فرسا را به پیش می کشد حال در هر زمینه ایکه باشد طبیعی است که در مقاطع و شرایط حساس تر، موضوع دچار پیچیدگی و ابهام بیشتری خواهد بود،در نتیجه توجه بیشتری را به خود جلب خواهد کرد.
در این وضعیت حضور ۲ حالت اجتناب ناپذیر است: وضعیت آگاه و وضعیت نا آگاه
معمولا تولید و ابداع و نو آوری ناقص و یا ابتر در وضعیت نا آگاه از تمام جوانب به دنبال مامنی برای ادامه حیات خویش است، و در نهایت به هر موقعیتی پناه خواهد برد و بسته به کیفیت خالق آن بستر و شرایط،محیط با آن شکل پذیری پیدا خواهد کرد و همچنان در تبادل حالتی مطلوب بین یکدیگر به حیات نامطمئن خود ادامه می دهد.
اما در وضعیت آگاه که آگاهی و علم در مقام نظاره گر تولید و مصرف حضور پیدا می کند،هر پدیده و محصولی که مصرفی باشد،الزاما جایگاهی را بدست نیاورده و در صورت عدم هماهنگی با سایر قوانین و مستندات و معقولات، محکوم به حذف و نابودی است.البته این موضوع قابل ذکر است که با توجه به عیار سنجش اجتماع و در تقابل با آن امکان مقاومت پدیده و یا محصول تولید شده وجود داشته و شاید بتواند مقداری بیشتر از حد تخمین، حیات خود را برای زمانی نه چندان طولانی حفظ کند که آن نیز سر انجامش مشخص بوده و چراغی از آن افروخته نخواهد شد.
وضعیت تولید و ارائه محصول در بخش ادوات موسیقی دچار چنین بیماری سخت و کهنه است،که متاسفانه به طعم حضور ابداعات و اکتشافات و نو آوری هایی مزین شده است.جای بسی پرسش و انتقاد است هر آنچه شاید گوش شنوایی نباشد و یا ذهن تحلیل گری. اما عدم حضور جایگاه سنجش و نقد، دلیل بر سلامت و درستی قضایا نیست، خلسه ابهام آوری است که همه در آن به جشن و پایکوبی نشسته ایم و در خیال طی کردن مسیری درست و رضایت بخش، حتی گاهی از بیرون به وضعیت فعلی نظاره نمی کنیم و به مثال همان وضعیت نا آگاه به مصرف محصولات اینچنینی و آنچنانی مشغولیم و دائما در حال توجیه کردن و استدلالهای هیچ انگارانه.
غافل از اینکه در سراشیبی سقوط استانداردها، با سرعتی هر چه بیشتر، سیر و سیاحت می کنیم.
VERY GOOD
رضا ضیایی عزیز.
مرسی از مقاله خوبت. نقد شما به عدم حضور مناسب جایگاه نقد در موسیقی، آنجا که به قول خودت در وضعیتی ناآگاه ابداع و نوآوری را دست و پا می زنیم هوشمندانه و مفید بود.
kheyli khoub boud batashakora az shoma,movafagh bashid
kheyli khoub boud,ba tashakor az maghaleye khoubetoun,movafagh bashid.
سلام جناب ضیایی
به نظرشما همیشه پیروی نکردن از استاندارد سقوط محسوب میشودپس جای خلاقیت کجاست؟
با سلام
جمله اول شما اگر حالت پرسشی و یا خبری داشته باشد،در هر دو وضعیت باید بگویم خیر. استانداردها نیز دارای دامنه تغییرات هستند، اما کیفیت این تغییر و تحول در راستای توسعه و پیشرفت ،همگام با اقتضای شرایط زمان و مکان سنجیده و برآورد می گردد.
اما در مورد خلاقیت :
به عنوان یک عامل مهم و ریشه ای در راستای بروز درونیات هر انسانی نقش بسزا خواهد داشت، زیرا که قطعا تجربیات گذشته را در هنگام خلق در نظر داشته و یا به صورت خودکار، با توجه به شرایط رشد شخص و سلامت شعوری او، آثار و اعمال از هویت پویایی برخوردارخواهند بود، که در طول زمان، کامل و دقیق تر می شود و در نتیجه بصورت یک قاعده صحیح می تواند مورد پیروی گروه و یا جامعه ای قرار بگیرد و در نهایت، به استاندارد تبدیل شود.
در غیر اینصورت سایر خلاقیتها و اصطلاحا عملی کردن وقایع درونی، بدون پشتوانه شعوری فاقد پویایی و بقای کافی خواهند بود ،که با توجه به انتخاب ما از این دو تعریف کلی و یا تعاریف دیگر،برداشت ما از خلاقیت مشخص شده و محصول ما نیز قابل پیش بینی خواهد بود.
موضوع ،آگاهی لازم بر چگونگی عملکرد است و نه چیز دیگر.