گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

سرک کشیدن به کمی دوردست تر (۲)

شهر خاموش آغاز بسیار کندی دارد و در فراز آغازین به آهستگی فرایندی ظاهر می‌شود که سراسر این مجموعه از کارهای وی را (به غیر از یکی) در بر می‌گیرد. همه چیز از یک صدای کشیده سر زده و به ترتیب تکمیل می‌شود. طرحی که در ابتدا تنها یک چند-صدای کشیده است که تغییرات کندی را در شدت‌وری و رنگ می‌پذیرد، به تدریج با یک الگوی دو نغمه‌ای و سپس چهار نغمه‌ای ادامه پیدا کرده و همین‌طور به سمت جلو فیگور کوتاه کم کم بلندتر می‌شود. در این میان چند-صدای آغازین همچنان شنیده شده و بیش از هر عامل دیگری با تغییرات رنگ به پیش می‌رود. شبه موتیف‌های کوتاه ظاهر می‌شوند و پس از مدت کوتاهی خود را در تغییرات رنگی محو می‌کنند.

موسیقی چنان کند است که شنونده به سختی می‌تواند ملودی را در ذهن آورد.

پاره‌هایی از موسیقی بخش بعد به شکل بسیار کند شده در همین شبه موتیف‌های چند نغمه‌ای محو با کندی بسیار زیاد به گوش می‌رسد. هر چند علائم معمول کلهر که از «شب، سکوت، کویر» می‌شناسیم در این جا هم شنیده می‌شود (به خصوص پدال‌های ویلنسل که به طور مداوم نغمه‌های مرکزی را تقویت می‌کند) اما ابهام در شکل‌گیری فضای ملودیک نکته‌ای است که در هیچ یک از آثار قبلی کلهر تا کنون به این حد نبوده است. همه‌ی این‌ها دست به دست هم داده تا ماده‌ی ملودیک بسیار کمی (از دیدگاه مرسوم) بتواند قطعه‌ی بسیار طولانی را شکل دهد.

راه‌های متعددی برای افزایش مدت زمان موسیقی وجود دارد؛ آفریدن تم‌های متعدد، تکرار صرف، تغییرات رنگ و ترکیب‌بندی در حالی که تم‌ها ثابت‌ است، تمرکز بر روابط فرمی میان ماده‌ی موسیقایی و… در حقیقت کلهر در این قطعه با یک معمای قرن نوزدهمی موسیقی کلاسیک اروپایی در متن گونه‌ای موسیقی قرن بیست و یکمی روبرو شده است. راه حل اولیه‌اش، دوری از ارائه‌ی مستقیم طرح ملودیک مشخص و بلند که به کمک ارائه‌ی پر تکرار و افزاینده‌ی تکه‌هایی از طرح ملودیک نهایی گسترش می‌یابد، پس از مدتی نیروی خود را از دست می‌دهد.

لاجرم باید طرح دیگری به میان آید و آن هم به همین صورت بسط پیدا کند، چیزی که در دو فراز اول شهر خاموش به شکلی واضح قابل شنیدن است (تا پیش از تکنوازی کمانچه) اما این روش گسترش که تمهیدات زیادی لازم دارد تا بتواند این مدت زمان بسیار طولانی را بپوشاند بالاخره در میانه‌ی قطعه از تب و تاب می‌افتد و گروه را به سر موضوعات مالوف بازمی‌گرداند.

تضادی که حاصل این بازگشت است در شهر خاموش (و البته دیگر قطعات) وجود دارد و کارکردی موسیقایی نیافته، مگر آن که به شیوه‌ی پسامدرن‌ها آن را حاصل همنشینی امر متعالی با امر پیش پا افتاده بدانیم و اثر را به این شیوه بازخوانی کنیم که پاسخ کلهر به آن معمای قرن نوزدهمی یعنی کشامد (Elongation)، دست کم پاسخی از نیمه‌ی دوم قرن بیستم است؛ همنشینی متضاد دوگانه‌ی متعالی-معمولی.

همنشینی‌ای که هنوز در سطح دو حوزه‌ ساختار بزرگ مقیاس جدا از یکدیگر در هر اثر قابل دیدن است و به سطوح زیرین متن نفوذ نکرده است (۱). از سوی دیگر به یاد داشته باشیم که این تنها یک حدس و یک شیوه‌ی شنیدن اثر است و چنان که از متن اثر و حواشی آن بر می‌آید به هر حال با ادعای اثر نیز خیلی نزدیک نیست.

پی‌نوشت

۱- بهترین نمونه از این پدیده را می‌توان در تضاد ما بین مقدمه‌ی در انتظار باران و بخش اصلی آن که بیانی بسیار نزدیک به آثار «یانی» دارد، لمس کرد.

آروین صداقت کیش

آروین صداقت کیش

متولد ۱۳۵۳ تهران
منتقد و محقق موسیقی

۱ نظر

بیشتر بحث شده است