مقاله ای که پیش رو دارید، با نام «نماد شناسی عود» (The Symbolism of The Oud) توسط تئودور گرامه (Theodore Grame) نوشته شده و توسط سعید یعقوبیان و یاسمین شاهحسینی ترجمه شده است.
نمادشناسی عود *
عود (معرب wood) ساز اصلی موسیقی کلاسیک عربی است. شاعران در سراسر قلمروی اسلام هزاران سال در وصف آن شعرها سرودهاند. العود، در واژه و محتوا، به فواصل دور تا اروپا و آفریقا و آسیای غربی راه پیدا کردهاست. پشت گلابیشکل آن به چشمها آشنا است. نقاشان همواره دوست داشتهاند جزییات آن را در مینیاتورهای شرقی و نقاشیهای اروپایی به تصویر بکشند.
عودِ گلابی شکل، به خانوادهی بسیار گستردهای تعلق دارد که نمایندگان زیادی را شامل میشود؛ از جمله پیپایِ چینی و بیوایِ ژاپنی. پیپا از نظر شکل ظاهری بسیار شبیه عود است: هر دو، پشتی مدور، سرپنجهای کجشده به عقب، گوشیهای جانبی و کاسهای چوبی دارند. برخی حدس میزنند خاستگاه عود، ایران باستان باشد (۱) اما قدیمیترین تصویر واضح از یک عود گلابیشکل در نگارههای گنداره در هند پیدا شدهاست (حدود صد سال پس از میلاد مسیح) (۲) اگرچه در این نگاره، ساز دارای بخشی است که زاکس آنرا بارب مینامد و در واقع نوعی کاسهی دوقسمتی است. از نظر نگارنده، ساز مورد نظر بیشتر به تار ایرانی شبیه است تا عود.
اشاره کردیم که ویژگی متمایزکنندهی عود و خویشاونداناش صفحهی چوبی است. بدین ترتیب به آسانی میتوان اعضای این خانواده را از لوتهایی با صفحهی پوستی که به همان اندازه متداول هستند تمیز داد. از آنجا که «زمانی لوت را عود نامیدند که آن را با صفحهی چوبی ساختند» این احتمال وجود دارد که نام العود به طور خاص به این صفحهی چوبی اشاره میکند.(۳)
اینکه عود به طور مشخص به معنای «چوب» است عقیدهی رایجی در موسیقیشناسی است با این حال باید به این موضوع اشاره کرد که پژوهشگرانی هم هستند که با این نگرش عمومی مخالفاند.(۴) به عنوان مثال زاکس معتقد است که این واژه نه به چوب بلکه به دستهی خمیده اشاره میکند.(۵) بنابراین وی عود را به لوت سومری با دستهی خمیدهی آن و در نهایت با آرشه مرتبط میداند.
به نظر نمیرسد شواهد واژهشناسی، چنین تفسیری از واژهی عربی عود را، با وجود تمام دلایلی که زاکس برمیشمرد، تأیید کنند. به جز اینکه احتمالاً از چوب بتوان یک دستهی خمیدهی خوب ساخت! نظریهی دیگرِ متفاوت با نظریههای معمول را درلانژه (که باید او را به عنوان یک منبع موثق در نظر گرفت) مطرح کردهاست. او معتقد است که کلمهی عود وقتی در مفهوم موسیقایی آن استفاده میشده به معنای چنگ باستانی یونانی یا «چِلیس» (در یونانی: لاکپشت) بوده است.(۶)
* Theodore Grame, “The Symbolism of The Oud” Asian Music, Vol. 3, No. 1 (1972), pp. 25-34, University of Texas Press
پی نوشت
1- C. Sachs, The History of Musical Instruments, New York: Norton 1940
۲- این سازِ میانتنهای یا لوتِ «باربی شکل» ممکن است از چندین قطعه تشکیل شده باشد. میتوان به ساز سارود نیز به عنوان نمونهای دیگر اشاره کرد. رک. C. Sachs, The History of Musical Instruments, 161
3- H. Farmer, “The Music of Islam, ” in The New Oxford History of Music I, Ancient and Oriental Music, London, Oxford University Press, 1957, 446.
4- واژهی عود از فعل بازگشتن (برگشتن) مشتق شده و به معنای چوب، شاخ، عصا و امثالهم است. رک. Hans Wehr, A Dictionary of Modern Written Arabic, (ed by M.cown), Ithaca: Cornell, University Press, 1961, entry: Lt (p. 6. 53)
5- C. Sachs, The History of Musical Instruments, 253.
6- در کتاب La Musigue arabe I, 323.
Farmer، (“The Structure of the Arabian and Persian Lute in the Middle Ages, in the Journal of the Royal Asiatic Royal Society, Jan, 1939 ، وجود لغتنامهای را که در این باره توضیحی داده باشد انکار میکند. رک. ص ۴۲
۱ نظر