مسئلۀ بعدی دربارۀ نتکردن ردیف در آن عصر است که به قصد حفظ و نگهداری ردیف بهعنوان یک میراث انجام شده است و بَعد آموزش. در حالیکه الآن کاملاً برعکس است. با اینهمه وسایل ضبط و ثبت که امروزه در اختیار داریم مسئلۀ حفظ ردیفها مطرح نیست؛ آموزش آن مطرح است که باید بیشتر به این بُعد توجه شود.
آنچه را آقای مِنا دربارۀ دستنویس مرحوم حبیب سماعی فرمودند، من خود خدمت آقای عبدالرسولی دیده بودم و دستخط خود مرحوم استاد حبیب سماعی بود. دستخطی بود در اندازۀ نصف کاغذِ A4 که خود حبیب نوشته بود و شامل اسامیای مثل دستگاه سوز و گداز بود و هرکار کردم که بتوانم از آن عکس بگیرم نشد! این است که ردیف یک برداشت و کانسِپت منحصر به خاندان فراهانی نبوده و این سند آنرا اثبات میکند. روایتها از ردیف طی زمان ثابت نمانده؛ نمیتوانسته ثابت باشد؛ نباید هم باشد. من اصلاً مخالف با داشتن یک متن مرجع واحد نیستم اما به تعبیر دکتر اسعدی با «انجماد» ردیفها هم بهشدت مشکل دارم و فکر میکنم روایتهای مختلف باید باشد؛ کانسِپتهای مختلف؛ برداشتهای مختلف.
از مطالعۀ کتاب حاضر و شنیدن اجرای دکتر قادری به این نتیجه رسیدم که وِرژنهای امروزی ردیف، بهویژه با شاخص استاد داریوش طلایی، نسبت به قدیم شُستهرُفتهتر، مدوّنتر، ویراستهتر و دارای شخصیت شهریتری است و از حس نیمهروستایی که نهفقط در موسیقی و لحن موسیقی بلکه در کل کاراکتر زندگی دورۀ قاجار میبینیم فاصله دارد.
بههرحال، من خوشحالم که این کتاب چاپ شده، در بدترین شرایط موجود در این کشور که معضلاتش زیاد است و یکی از معضلات این کتاب این است که در صفحۀ ۱۴ معضلات، «معظلات» نوشته شده است!
در ادامه، دکتر هومان اسعدی به سخنرانی پرداخت و گفت: اولاً تبریک میگویم به جناب آقای مِنا و آقای قادری. آقای مِنا در این چند سالی که انتشارات خُنیاگر را تأسیس کردهاند کتابهای خیلی خوب و مفیدی را برای جامعۀ موسیقی منتشر کردهاند که یک فضای بینابین عملی_ نظری دارد و هم کاربردی است و هم بنیاد نظری یا تحقیقاتی دارد و از این نظر_ در کارهای دیگرشان هم گفتهام_ بهشان تبریک میگویم. جناب آقای دکتر قادری هم میدانم که در شش سال اخیر درگیر ردیف نوشتۀ مهدیقلی هدایت بودهاند و دربارۀ آن زیاد تفحص کردهاند و درنهایت نتیجۀ قسمتی از کارشان را در قالب همکاری با دوست عزیزمان، آقای امیر اسلامی، و قسمت دیگرش را در این کتاب میبینیم و یک تبریک ویژهای باید به ایشان گفت بهخاطر اینکه جسارت اجرای این ردیف را داشتهاند و این خود مسئلۀ خیلی مهمی است.
بالاخره باید از یک جایی شروع شود. خودِ من یکی از اشکالاتم این است که خیلی ایدهآلیست و کمالگرا هستم و تا چیزی آنطور که میخواهم نشود انجامش نمیدهم و به همین خاطر هم دوازده سیزده سال است پایاننامۀ دکترایم تمام شده و نمیخواهم چاپش کنم، برای اینکه فکر میکنم باز هم باید بهتر شود و خوب نیست. دکتر صفوت هم به بنده میگفت این کار را نکن؛ همین الآن چاپ کن و بعداً تجدیدِنظر کن. جسارتی میخواهد و خوب است که شما این جسارت را دارید و قطعاً در ادامه هم دستگاههای بعدی را که اجرا خواهید کرد بهتر و بهتر میشود.
۱ نظر