گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

دسته بندی و زمان بندی: ادراک متر (۱۰)

این تفکر در زمان خواندن نوشته های لاندن نیز در ذهن من وجود دارد همچنین هنگام درک مفاهیم حس مترونومیک و مرجع تراکم. قوانین لردال و جکندوف نیز حاکی از وجود یک سطح پایین هم طول هستند اما آنها این سطح پایین را به زمان بندی مرتبط نمی کنند. بلکه آن ها به سطح تاکتوس، نقش مرکزی در زمان بندی داده اند:

«با این حال تمام سطوح ساختار متریک به یک اندازه برجسته به گوش نمی رسند. شنونده به یک یا دو سطح متوسط تمرکز می کند که در آن ها بیت به میزان متعادلی به گوش می رسد. این سطحی است که در آن رهبر ارکستر باتون خود را حرکت می دهد، شنونده پایش را به زمین می کوبد و رقصنده وزنش را با آن جابه جا می کند. ما به این سطح نام تاکتوس داده ایم. نظم ساختار متریک در این سطح دقیق ترین عملکرد را دارد. همزمان که شنونده از سطح تاکتوس به سمت بالا یا پایین حرکت می کند، تیزبینی درک متریکال او ضعیف تر می شود، به همین دلیل، آزادی عمل بیشتر در ساختار متریک برای موسیقی دان فراهم می شود چراکه می تواند بدون این که حس جریان موسیقی شنونده را تحت تاثیر قرار دهد، به تغییر دست بزند. بنابراین در سطوح کوچک، نت های سه تایی یا دو تایی می توانند به راحتی جایگزین هم شده یا بر هم سوار شوند و در سطوح بسیار پایین تر نیز، (مثلا در حد یک سی و دوم نت) بازشناسی متریک مساله ای آکادمیک خواهد بود. در سطوح بزرگتر نیز الگوهای آکسانی (تاکییدی) کمتر قابل شناسایی خواهند بود و الگوهای متریک کمتر قابلیت برون یافت خواهند داشت.»

توضیح جایگزین

اگر ما نمی توانیم با استفاده از پالس ساعتی سریع یا تئوری پالس سریع معمول تمام متر ها را توضیح دهیم، چه توضیح جایگزین دیگری در دست داریم ؟ البته که تئوری پالس کند معمول وجود دارد. به جای این فکر که پالس ها مانند واحد های ساعت از یک پالس مرجع سریع ساخته می شوند (مانند یک پاندول یا نوسانات یک کریستال) همچنان که در بالا بیان شد، ما در سطح تاکتوس می مانیم . سطوح پایینی را از تقسیم بیت به دست آورده و سطوح بالاتر را از افزودن بیت ها به همدیگر به دست می آوریم. سطوح پایینی تکثیر پذیر فرض شده و سطوح بالا افزایشی فرض می گردند.

فرضی که پارادایم “CFP” را مشکل زا می کند این است که تقسیمات حتما باید مقادیر مساوی داشته باشند. یعنی اگر یک بیت به دو قسمت تبدیل شد این قسمت ها باید مساوی باشند. و البته این مساله صحیح است اگر که فراموش کنیم که تقسیم کردن، یعنی استفاده از عمل ریاضی تقسیم. اما هیچ دلیلی ندارد که این راه درست است. همانطور که بچه های من می دانند، وقتی من یک شکلات را به سه قسمت تقسیم می کنم هیچ تضمینی وجود ندارد که این سه قسمت هم اندازه باشند. دلیل این مساله ساده است: من از ماشین حساب برای تقسیم شکلات استفاده نمی کنم، من از بدنم استفاده می کنم. به همین منوال وقتی ما به عنوان شنونده یا نوازنده موسیقی، بیت ها را تقسیم می کنیم، از ماشین حساب استفاده نمی کنیم بلکه از بدنمان استفاده می کنیم.

هادی سپهری

هادی سپهری

متولد ۱۳۵۶ تهران
فوق لیسانس اتنوموزیکولوژی از دانشگاه هنرهای زیبا اتنوموزیکولوگ و نوازنده تار، سه تار، دیوان، دف و تنبک

۱ نظر

بیشتر بحث شده است