گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

نکاتی درباره امپراتوری جاذبه (۱)

اشاره

در شماره ۲۸ فصلنامه ماهور نقد تقریبا مفصلی از آقای سیاوش بیضایی درباره کتاب «روش نوین مبانی اجرای موسیقی» آمده است. با توجه به اینکه در شناسنامه فصلنامه چنین آمده «مقاله هایی که در ماهور چاپ می شود بیانگر دیدگاه های نویسندگان آنها است» (ماهور/۱) و «مرز بین انتقاد خوب اما صریح، قوی و حتی کوبنده را با انتقاد مغرضانه جهت حذف و بی ­اعتبار کردن حریف بشناسیم. از اولی نهراسیم و از دومی بپرهیزیم. جنبه های پذیرفتنی اولی را بپذیریم و جنبه های نپذیرفتنی آن را با همان صراحت قوت و کوبندگی پاسخ گوییم» (موسوی ۱۳۸۴، ۲۰۹). اینجانب به عنوان شخصی جدای از منتقد و مؤلف کتاب مورد بحث، نکاتی را که درباره دیدگاه های منتقد محترم به نظرم می رسد مطرح می نمایم.

نقد مورد بحث ما از نقاط قوت بسیاری در زمی نه موارد فنی برخوردار می باشد (۱)، ولی بیشترِ مسائل، به صورت حاشیه­ای با لحنی طنزآلود ارائه شده است. در نقد یک موضوع (مقاله، کتاب و…) نقاط قوت و ضعف یک اثر می بایستی تجزیه و تحلیل و بیان گردد.

«درست است که منتقد بر آنچه عیب و زشتی در یک اثر هست باید انگشت نهد و نیک و بد را باید از یکدیگر بازشناسد، لیکن منتقد راستین آن نیست که در نظر اول زشتی ­ها و نادرستی ­ها را تمیز دهد. منتقد واقعی آن است که نیکی­ها را نیز کشف کند و زیبایی ­ها را به درستی ادراک نماید و این کار البته ذوق و همت می خواهد و تنها با دلیری و بی­شرمی این کار بر نمی آید» (زرین­ کوب ۱۳۷۴، ۱۰).

چون در این نقد هیچگونه نقطه قوتی از اثر مذکور بیان نشده این شبه ه را ایجاد می نماید که این نقد به دور از تعصب و جانبداری از روش و شیوه­ای دیگر نیست. در موارد بسیاری، جملات جانبدارانه و یا ارزش­گذارانه­ای بیان گردیده که یکی از اصول نقد علمی را که همانا پرهیز از هرگونه ارزش گذاری­ها است، نقض می نماید. همچنین به نظر نمی رسد عنوان مقاله (امپراتوری جاذبه) و بسیاری از جملات و ترکیبات، به نقد بی­طرفانه نسبت داده شود. مانند واژه ها و ترکیباتی که نشان از پیش­ داوری­ هایی دارند، از جمله واژه ها و ترکیباتی نظیر، طَبَق اخلاص مثلث جادوئی (ص۱۹۴) جاذبه زدن (ص۲۰۵) وردخوانی موسیقائی (ص۲۰۳) و… همچنین اصطلاح الگوزنی چه ایرادی دارد که به آن پرداخته نشده و برای ایجاد حالتی طنز آمی ز در نقد موسیقی (!) به خشت زنی (ص۲۰۳) شبیه دانسته شده است.

در برخی جملات مانند، «تا آنجا که نگارنده اطلاع دارد “سلفژ” کردنی نیست» (بیضایی ۱۳۸۴، ۱۹۲)، از ایهام استفاده گردیده که مایه وهن نگارنده نقد است. در ضمن سلفژ یعنی «خواندن همراه با تلفظ نام نت­های یک قطعه موسیقی به شکل آوازی (رعایت زیرایی اصوات) و با رعایت وزن» (لورو ۱۳۷۷، ۲۰). بنابراین تعریف، سلفژ فعالیتی است انجام دادنی و در زبان فارسی برای بیان عملی انجام دادنی از فعل کردن استفاده می کنند مانند، پیدا کردن، نگاه کردن، سوار کردن و… بنابراین سرایش کردن و سلفژ کردن غلط نیست. از موارد تحریف در اصطلاحات کتاب می توان مورد«تقلید صوت و آشنائی با مراحل آن» را که به «احکام شش­ گانه تقلید» بدل گردیده، اشاره نمود. ضمن آنکه ایرادی به این مراحل مطرح نشده است. پس مطرح کردن آن با این عنوان مجعول برای چیست؟

همچنین مشخص نیست که بیان، «شیرمحمد اسپندار هم باید برای نواختن “دونلی” نخست کنترپوان دوصدایی فراگیرد و احتمالاً نوازندگان تار و کمانچه هم کنترپوان یکصدایی» (بیضایی ۱۳۸۴، ۱۹۲)؛ چه ربطی به موضوع مورد نقد دارد؟ چنانکه در هیچ کجای اثر مزبور اشاره ای به این موارد نشده است و به نظر بیان این جمله و به میان کشیدن پای این گونه مباحثات که جایی دیگر دارد، کاملاً بی­ مورد است.

هادی سپهری

هادی سپهری

متولد ۱۳۵۶ تهران
فوق لیسانس اتنوموزیکولوژی از دانشگاه هنرهای زیبا اتنوموزیکولوگ و نوازنده تار، سه تار، دیوان، دف و تنبک

۱ نظر

بیشتر بحث شده است