گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

گفتمان موسیقی ایرانی در فضای عامیانگی (۸)

نوع دیگر از دسته بندی، تقسیم موسیقی به موسیقی هنری و انواع دیگر موسیقی است که از این دیدگاه، فاقد ارزش های هنری هستند، با این ویژگی که اولی محصول خلاقیت و نبوغ است و در درجه اول شامل موسیقی های تصنیف شده توسط آهنگسازان نامدار است که به عنوان هنر غیر وابسته (autonome Kunst) یا هنری که فقط به خلاقیت و نبوغ سازنده اش متکی است، شناسایی می شوند. البته در مورد شناسایی موسیقی های غیر هنری بین ناظرین و منتقدین و تئوری پردازان توافقی وجود ندارد. در این گروه بنا به دیدگاه های متفاوت، انواع مختلف موسیقی ها مانند موسیقی بازاری (Musik Kommerz) برای مصرف در حیطه تجارت و اغلب محصول تقلید و کپی برداری یا موسیقی های محلی و فلکلور های شهری و روستایی و موسیقی های سنتی و آئینی که بدون «خلاقیت هنری» وجود داشته و دارند، شناسایی می شوند که برنامه کاری اتنوموزیکولوژی است.

البته در گفتمان عامیانه اروپایی و در مجله ها و روزنامه ها اغلب به جای «موسیقی جدی» و «موسیقی هنری» از واژه «موسیقی کلاسیک» استفاده می شود.

در هر حال این تقسیم بندی ها همه جای بحث دارند و دقیق و کامل نیستند و اصطلاح «موسیقی کلاسیک» چه به معنی عام (هنر بی نقص و کامل) و چه به معنی خاص (سبک کلاسیک) و چه به معنی عامیانه ی موسیقی جدی و هنری، هیچکدام در حیطه موسیقی ایرانی معنی دقیق و علمی ندارند.

در موسیقی ایرانی انواع «هنری»، «جدی» در کنار «تفریحی» و «بازاری» موجود و قابل شناسایی است. از طرف دیگر این تصور که با نوشتن کتاب و تئوری، موسیقی«کلاسیک» می شود، با هیچ یک از معنی های «کلاسیک» جور در نمی آید. اصطلاح های «کلاسیک سازی»، «بازکلاسیک سازی»، «پیشاکلاسیک»، موسیقی های «کلاسیک شده» و «کلاسیک نشده» و «غیرکلاسیک» همه محصول سلیقه و فانتزی نویسنده هستند. در موسیقی شناسی جدی چنین مفاهیمی موجود نیست.

اصولاً معلوم نیست کدام موسیقی ایرانی کلاسیک است. آیا رنگ های باباکرم و شهرآشوب «کلاسیک» هستند یا مردم پسند؟ نکته جالب در نوشته آقای فاطمی تجویز متدی برای شناسایی «موسیقی کلاسیک» است که با «پرونده» سازی از جمله برای موسیقی ایرانی همراه است. آورده اند:


«برای دانستن اینکه یک موسیقی کلاسیک است یا نه آخرین برگ پرونده ی آن زیر ذره بین نمی گذارند، بلکه همه پرونده را بررسی می کنند.» و… «می توان گفت کسانی که در مواجهه با فقر چشم گیر آخرین برگ پرونده موسیقی ایرانی از نظر مبانی تئوریک، در کلاسیک بودن این موسیقی تردید می کنند کاملا مقصر نیستند.» (ص۱۸۶) یعنی «این موسیقی» کلاً «کلاسیک» بوده و هست و نوع «مردمی و مردم پسند» ندارد؟

واقعیت این است که از موسیقی ایرانی قبل از دوران ناصرالدین شاه قاجار نمونه ای در دست نیست تا بتوان پرونده سازی کرد. کتاب ها و رساله ها و شرح حال ها «صدای» موسیقی را به گوش ما نمی رسانند تا بتوان در مورد سبک، نوع و کیفیتش قضاوت کرد.

نکته جالب دیگر از «نقدی بر نقد» و در مورد لزوم نوشتن کتاب درسی، آورده اند که:

«مسئله این بود که آموزش تئوری موسیقی ایرانی در هنرستان ها با پیشرفت های نظری یکی دو دهه اخیر سازگاری نداشت… و همه تئوری های دوران اخیر و همه نظریه پردازان ناکارآمدی رویکردهای مبتنی بر گام و دیگر مفاهیم تئوریک غربی را پذیرفته و همه آنها به مفهوم دانگ بازگشته بودند… سازگار کردن هنرستان ها با تفکر تئوریک معاصر یک ضرروت انکارناپذیر بود.» (ص۲۰۵)

اگر روی واژه های ترکیبی «پیشرفت های نظری یکی دو دهه اخیر» و «تفکر تئوریک معاصر» فکر کرده و آنها را زیر سؤال ببریم مشکلات چندی به وجود می آید. سؤال مهم اینست که «پیشرفت های نظری یکی دو دهه اخیر» که احتمالا نتیجه «تفکر تئوریک معاصر» بوده اند در کجا و به چه صورت و توسط چه اشخاصی صورت گرفته ودر کدام رساله ها و کتاب ها ثبت شده اند و آیا نویسندگان کتاب درسی از آنها بهره ای برده اند یا نه؟ «همه نظریه پردازان» مگر چند نفرند که نمی توان از آنها اسم برد؟

خسرو جعفرزاده

خسرو جعفرزاده

متولد ۱۳۲۰ همدان – ۱۳۹۸ وین
موزیکولوگ و معمار
khdjzadeh@gmail.com

۱ نظر

بیشتر بحث شده است