گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

نکاتی درباره امپراتوری جاذبه (۲)

چگونه منتقد محترم فراگیری مبانی اجرای موسیقی را عمل نمی دانند و از ارائه یک روش برای فراگیری مبانی اجرای موسیقی (هر نوعی از موسیقی) ایراد می گیرند؟ آیا فراگیری مبانی اجرا در موسیقی یک فعالیت بدنی (physical) و فکری (mentally) نیست؟

در هیچ کجای کتاب مورد نقد، اشاره­ای به این نکته شده که: «مثل برق نواختن از روی نت و گوش های پرورش یافته متضمن اجرائی خوب و موفق است» (بیضایی ۱۳۸۴، ۱۹۲)، بلکه در کتاب «هشیاری مجری و درک و دریافت مراحل دایره اجرا، تضمینی برای حصول تمرکز بهتر در اجراکننده و مجموعاً این عوامل یکی از شرایط اجرای مؤفق» (لطفی ۱۳۸۱، ۸) دانسته شده است.
اگر «یک روش عملی پرورش شنوایی نخست به صورت تئوری عنوان شده و سپس جامه عمل پوشیده نیز کمتر سابقه داشته» (بیضایی ۱۳۸۴، ۱۹۳) معنی آن این نیست که نمی تواند چنین حالتی پدید آید. پس به چالش کشاندن این مورد نیز بی ­معنی به نظر می رسد.

هیچ جای متن کتاب اشاره­ ای به اجرای بداهه از روی نت یا الگوی ذهنی از پیش مشخص، نشده است. گو اینکه اجرای بداهه ­نوازی یا بداهه ­خوانی از اصلی ­ترین حالات اجرایی و تجلیِ بالاترین توانائی های یک نوازنده / خواننده است. هرگز بداهه بدون هیچ پیش­زمینه ذهنی شکل نمی گیرد. حتی کسی که در مورد اجرایش در بداهه ­نوازی ادعا دارد، مسلماً در لحظات اجرا از الگوهای فرا گرفته شده ­اش (مانند بسط موتیف یا موتیف­ هایی برجسته از آثاری که در رپرتوار آموزشی / اجرایی یک نوازنده وجود دارد، با استفاده از ایجاد تنوع ­های ریتمی و…) استفاده می کند و جمله «بداهه ­پردازی در مفهوم اصلی باید بدون هرگونه الگوی ذهنی یا نوشتاری انجام شود» (بیضایی ۱۳۸۴، ۱۹۴) بایستی اینگونه تصحیح شود: «بداهه­ پردازی در مفهوم اصلی باید بدون هرگونه الگوی نوشتاری در حین اجرا انجام شود.» چنین اجرائی (بدون هرگونه الگوی ذهنی) حتی در زمینه موسیقی تصادفی (۲) نیز به طور کامل و خالص بدون پیش ­زمینه (بدون هرگونه الگوی ذهنی) نیست و همانطور که خود اشاره فرموده ­اند، منظور از بداهه ­پردازی «پیش­بینی نشده است» (بیضایی ۱۳۸۴، ۱۹۴) نه بدون هیچگونه الگوی ذهنی یا نوشتاری.

در زمینه اصطلاح حافظه طوطی ­وار، به نظر می رسد منتقد محترم تاکنون پرنده­ای به نام طوطی مخصوصاً انواعی که مقلدند را ندیده است. چرا که این ترکیب «در حافظه طوطی وار» بسیار واضح و روشن است؛ و اگر در منابع غربیِ مورد استناد بدان اشاره نشده معنی آن، نبودِ این موضوع نیست. چنانکه بسیاری دیگر از مفاهیم و کلمات و اشارات علوم مختلف مشرق زمین، در کتب غربی نیامده است ولی معنی آن، نبود و بطلان این مفاهیم نیست؛ درک این اصطلاح بسیار آسان است. چنانکه کافی است یک خط نت را از اول تا نیمه بخوانید و سپس نیمه ­کاره به ابتدا باز گردید، آنگاه بدون فکر و حضور فعالانه ذهن، نت­ها را به راحتی می خوانید و در ضمن سرعت خواندن نیز افزایش می یابد. دلیل این امر ورود نام نت­ های خوانده شده بار اول به بخشی از حافظه است که مانند کار طوطی ­های مقلد بدون حضور آگاهانه و فعالانه ذهن، صرفاً به تکرار نام نت­ها می پردازد. در اینباره مثال های فراوانی وجود دارد که جهت اطناب کلام از ذکر آنها خودداری می نماییم.


پی نوشت

۲- بنگرید به، صص ۷۲۵- ۷۲۳ در کیمی یِن، راجر؛ درک و دریافت موسیقی؛ یاسینی، حسین؛ نشر چشمه؛ تهران؛ ۱۳۸۲

هادی سپهری

هادی سپهری

متولد ۱۳۵۶ تهران
فوق لیسانس اتنوموزیکولوژی از دانشگاه هنرهای زیبا اتنوموزیکولوگ و نوازنده تار، سه تار، دیوان، دف و تنبک

۱ نظر

بیشتر بحث شده است