گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

دوسکو گویکویچ به زبان خودش (۲)

جوتا هیپ (Jutta Hipp) نوازنده پیانو، گروهش را به آلمان برد برای چند روز اجرا، یکی از اعضای ترومپت نواز گروه از من پرسید: “چرا به فرانکفورت نمی آیید؟ من قصد دارم در آنجا یک کلوپ جاز باز کنم.” او مرا دعوت کرد و رفتم و تا یازده سال به یوگوسلاوی باز نگشتم، تا آنکه به همراه گروه وودی هرمن در سال ۱۹۶۶ بعد از سفرمان به آفریقا و بعد آمریکا، به یوگوسلاوی رفتیم. فکر می کنم ما اجراهایمان را در قاهره به پاریس و از آنجا به بلگراد ادامه دادیم، پس از آن در بوداپست، بوخارست، لندن و در بازگشت به نیویورک رسیدیم.

من در راه پرواز به بلگراد بسیار هراسان و نگران بودم، در طول راه به بیل چیس (Bill Chase) و نات پیرس (Nat Pierce) گفتم: “اگر دو مرد درجه دار با یونیفورم آبی مرا با خود بردند، ترومپت نواز دیگری جایگزینم کنید”، اما اصلا آنطور نبود. هنگامی که هواپیما فرود آمد، جمعیت مملو از مردم با گل، خبرنگاران، عکاسان و گروه بزرگ موسیقی رادیو بلگراد به استقبال ما آمده بودند!

وودی جلوی من از پله ها پائین می رفت عکاسان از او عکس می گرفتند، خانم عکاسی به او گفت: “آقای هرمان ممکن است لطفا عقب بروید تا بتوانیم از آقای گویکویچ عکس بیندازیم”.

بعد از آن سفر من در نیویورک زندگی کردم و همواره با گروه وودی می نواختم. بعد از سفرها و تجربه هایم در آمریکا باز به اروپا برگشتم و بار دیگر در آنجا ساکن شدم. گروه بین المللی کنی کلارک (Kenny Clarke) و فرانسی بولند (Francy Boland) گروهی فوق العاده و رویای بود.

هر کدام از اعضای گروه خود به طور جداگانه ستاره ای بودند. من بارها با آنان کنسرت، سفر و ضبط داشتم. متاسفانه با آنکه گروهی فوق العاده پر انرژی با موسیقی بسیار خوبی بود (که اغلب خود فرانسی آهنگها را می ساخت که بسیار خوب می نوشت و هیچ گاه خسته کننده نبودند) از هم پاشیده شد.

دیگر گروه فوق العاده خوبی که با آنان می نواختم به همراه ماینارد فرگوسن (Maynard Ferguson) بود، در مدرسه برکلی بودم و در سال ۱۹۶۱ با بورسیه وارد آنجا شدم، من در آنجا موسیقی، آهنگسازی و برنامه ریزی می خواندم. این دوره شامل ۸ ترم بود که ۱۸ ماه طول می کشید و من نمی خواستم قبل از تکمیل آن، رهایش کنم، اما درخواستهای فراوانی برای همکاری با گروههای مختلف به من می شد.

استین کنتون از کالیفورنیا سه بار با من تماس گرفت، زیرا کئونت بیسی (Count Basie) به دنبال یک ترومپت نواز می گشت، با آنکه در تمام زندگی آرزوی نواختن به همراه آنان را داشتم اما می خواستم اول آن دوره را به پایان برسانم. بعد از اتمام آن پریشان ماندم، رفتن به نیویورک برای یک اروپایی آنچنان ساه نبود.

ماینارد فرگوسن با من تماس گرفت و گفت “رولف اریکسون (Rolf Ericson)، ترومپت نواز سوئدی گروه را به قصد گروه دوک برای جایگزینی کلارک تری (Clark Terry) ترک می کند. اریکسون تو را معرفی کرده، آیا حاضری به گروه بپیوندی؟” من قبول کردم و همان بعداز ظهر آنجا بودم.

یک سال و نیم با آنان کار کردم و تجربه ای فراموش نشدنی بود، شخصیتی همواره مثبت و بسیار مودب داشت و نواختن در کنار او مسرور کننده و پرثمر بود. صدها مایل سفر کردن از نقطه ای به نقطه ای دیگر، فقط برای اجرای یک هفته ای در آن مکان بسیار سخت بود. اما من این شانس را داشتم تا با همکاری با این گروهها جاز و قدرت آن را بشناسم. اگرچه ماینارد هیچ گاه ادعایی نداشت که از بهترین و نابغه ترینهای ترومپت نوازی جز بود اما به عقیده من اینچنین بود.

اولین باری که نواختن او را شنیدم واقعا مرا ترساند. در فاصله زمانی بعد از گروه ماینارد تا پیوستن به وودی با گروههای کوچکتر نیز کار کردم، دوک جردن، گری مولیگان (Gerry Mulligan). فکر می کنم بسیار خوشبخت بودم که همواره در زمان درست در جای درستی بودم.

در گروه وودی ما پنج ترومپت نواز بودیم و همگی به درستی می نواختیم و هیچ گوشی نمی توانست متمایز کند که کدام نقش اصلی را بر عهده دارد، بنابراین واقعا یک کار گروهی و متحد بود. در این سئوال شما که آیا نواختن نتهای بالا سخت است یا گاه مزاحمت ایجاد می کند؟ باید بگویم اگر دلیلی بر مبنای درست موسیقی وجود داشته باشد حتی می تواند بسیار خوب شنیده شود و هیجان انگیز نیز باشد اما نه فقط برای فریاد زدن و بزرگ کردن یک آهنگ و یا مقامی، خود نمایی چیزی متمایز از اصالت ناب موسیقی است.

jazzprofessional.com

گفتگوی هارمونیک

گفتگوی هارمونیک

مجله آنلاین «گفتگوی هارمونیک» در سال ۱۳۸۲، به عنوان اولین وبلاگ تخصصی و مستقل موسیقی آغاز به کار کرد. وب سایت «گفتگوی هارمونیک»، امروز قدیمی ترین مجله آنلاین موسیقی فارسی محسوب می شود که به صورت روزانه به روزرسانی می شود.

۱ نظر

بیشتر بحث شده است