گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

ویژگی‌های رابطه‌ی موسیقی و برآمدن دولت-ملت مدرن در ایران (۴)

اگر به سراغ همسنجی بازگردیم و وضعیت ایران را در کنار دیگر نهضت‌های موسیقایی ملی یا دیگر جاهایی که چنین نهضتی عملا وجود نداشت اما گرایش‌های ملی ظاهر شده بود بگذاریم، اولین تفاوت‌ها خود را نشان می‌دهد. جنبش‌های رومانتیک ملی که در سده‌ی نوزدهم پا گرفت عمدتا خود را در جاهایی نشان داد که تحت اشغال بودند یا چنین خطری تهدیدشان می‌کرد. لهستانی‌ها و چک‌ها و تا حدودی رومانیایی‌ها و مجارها درجاتی از اشغال یا بودن اجباری (۱۳) در یک واحد سیاسی (و به همراهش ممنوعیت‌های زبانی و فرهنگی)، نروژی‌ها خطر شکست و اشغال به دست روسیه و انگلستان، فرانسوی‌ها دوبار دلگیری و نگرانی از فراگیری و سروری فرهنگ‌های موسیقایی دیگر (۱۴)، و آلمانی‌ها فرآیند یکپارچه شدن شاه‌نشین‌های کوچک و پیدایش آلمان مدرن را تجربه کرده‌اند (۱۵).

از اروپاییان گذشته، دولت-ملت‌های رهاشده از استعمار (به ویژه در آفریقا) هم در روندی که به درستی ملت-سازی نام گرفته نوعی ملی‌گرایی تخیلی را تجربه کرده‌اند که شامل برساختن بسیاری از ویژگی‌های فرهنگی (و از جمله گاه نوعی موسیقی ملی) نیز می‌شده است (۱۶). در همه‌ی موارد نیاز به فرافکندن تصویر تازه‌ای از «خود»، ارائه‌ی «خود»ِ مفروضِ خود به دیگریِ جهان، یا دفاع از «خود»ِ مفروض در بین بود.

وضعیت ایران از این نظر بسیار خاص است. ایران نه به شکل رسمی هرگز مستعمره شد و نه جز مدتی کوتاه در جنگ جهانی اول و دوم اشغال را تجربه کرد (۱۷). در سراشیبی زوال اقتصادی افتاد، اقتدار سیاسی-نظامی‌اش را به دلیل ناتوانی از همگام شدن با جهش‌های فناوری از دست داد، اما دولت -ولو گوش به حرف این و آن دولت خارجی- دولت ایران باقی ماند. هیچ‌یک از مولفه‌های فرهنگی (مثلا زبان یا آداب) به منفعت این یا آن دولت قدرقدرت بیگانه ممنوع نشد.

در سراشیبی زوال اقتصادی افتاد، اقتدار سیاسی-نظامی‌اش را به دلیل ناتوانی از همگام شدن با جهش‌های فناوری از دست داد، اما دولت -ولو گوش به حرف این و آن دولت خارجی- دولت ایران باقی ماند. هیچ‌یک از مولفه‌های فرهنگی (مثلا زبان یا آداب) به منفعت این یا آن دولت قدرقدرت بیگانه ممنوع نشد. درنتیجه واکنشی از آن نوع که مثلا در چک، وارث بوهمیای قدیم، می‌توانست رخ بدهد (و در عمل هم رخ داد) در اینجا قابل تصور نبود. افزون بر این، چنان پیشینه‌ی دور و درازی گِردِ زبان (۱۸)، تاریخی (۱۹) که به هر روی مشترک شمرده می‌شد، و با طول زمانیِ کم‌تر، مشترکات مذهبی (۲۰)، وجود داشت که نیازی به برساختن عوامل مشترک احساس نمی‌شد. پیشینیان ما در بسیاری از موارد برای این که تمایز خود را حتا با حوزه‌های نسبتا هم‌خانواده و نزدیک فرهنگی و جغرافیایی نمایش دهند کار بس دشواری در پیش نداشتند و این امر گویا چندان هم پیوسته‌ی تولد دولت-ملت مدرن نبوده است.


پی نوشت


۱۳- از زمانی به بعد این احساس عمومی که برخلاف میل در یک واحد سیاسی ادغام شده‌اند و بخش بزرگی از اختیارشان (به ویژه از نظر زبانی و فرهنگی) سلب شده، در میان سیاستمداران و مردم وجود داشته و نهضت‌های احیا یا واکنش‌های ملی‌گرایانه‌ی موسیقایی را باعث شده است (نک. Samson 2006).

۱۴- آنها هم عهد سروری موسیقی ایتالیایی را از سر گذارندند و هم عهد برتری موسیقی آلمانی را.

۱۵- تنها استثنای مهم اروپایی ایتالیا است که در قرن نوزدهم یک نهضت ملی‌گرای قدرتمند برای یکپارچه شدن در آن وجود داشت اما نهضت‌های فرهنگی مشابهی، به ویژه در حوزه‌ی موسیقی، در آنجا پدیدار نشد. دلیل احتمالا مربوط به این است که ایتالیایی‌ها پیشاپیش از لحاظ فرهنگی برتری را تجربه کرده بودند. هنر آنها، حتا اگر دوره‌ی رم باستان و چیرگی کلیسای پاپی را هم کاملا نادیده بگیریم، از رنسانس به بعد به مدت دست‌کم سه سده اروپا را تسخیر کرده بود، آنچنان‌که دیگر آهنگسازان به سبک یا حتا همراه با زبان آنها آهنگ می‌ساختند (مثلا اپراهای ایتالیایی در دوره‌ی کلاسیک).

۱۶- اشغال بلندمدت، و ملی‌گرایی‌ای که در جریان برانداختن آن یا پس از براندازی چیره می‌شود حتا در فرهنگ‌هایی که مولفه‌های منسجم تاریخی هم داشته‌اند، سرچشمه‌ی دگرگونی‌های بزرگ موسیقایی می‌شود. نمونه‌ی شایسته‌ی توجه، هند است (نک. Subramanian 1999 یا Bakhle 2005).

۱۷- البته در همان دو برهه‌ی کوتاه هم می‌توان پررنگ‌تر شدن گرایش‌ها و فعالیت‌های وطن‌پرستانه و ملی‌گرایانه را به راحتی بازجست.

۱۸- زبان فارسی به‌رغم شک‌های معقولی که اخیرا (عمده) قوم‌گرایان درباره‌ی گستره‌ی گویش‌وران و نفوذ آن مطرح می‌کنند، سابقه‌ی دور و درازی در شکل‌دهی به حافظه‌ی جمعی باشندگان جغرافیای کنونی ایران و حتا از آن هم گسترده‌تر، آنچه برخی «ایران بزرگ» یا پهنه‌ی فرهنگی ایران خوانده‌اند، دارد. محمدعلی فروغی، کسی که سهمی بزرگ در تثبیت جایگاه هویتی زبان فارسی در ملی‌گرایی ایرانی داشت درباره‌ی آن چنین می‌گوید: «[…] نظر دارم‌ به‌ اینکه‌ زبان‌ آیینه‌ فرهنگ‌ (culture) قوم‌ است‌ و فرهنگ‌ مایه‌ی‌ ارجمندی‌ و یکی‌ از عامل‌های‌ نیرومند ملیت‌ است‌. هر قومی‌ که‌ فرهنگی‌ شایسته‌ی‌ اعتنا و توجه‌ داشته‌ باشد زنده‌ و باقی‌ است‌ و اگر نداشته‌ باشد نه‌ سزاوار زندگانی‌ و بقاست‌ و نه‌ می‌تواند باقی‌ بماند.» (فروغی ‌۱۳۵۳: ۱۰۱)

۱۹- این درست است که احتمالا بخشی از تاریخ پیوسته‌ای که امروز برای «ایران» روایت می‌شود و خودِ پیوستگی بازنموده‌ی آن در جریان ملی‌گرایی احساسات‌گرایانه‌ی برآمده از پی زوال دوره‌ی قاجار، ساخته یا دستکاری ‌شده (یا دست‌کم برخی امروزه می‌پندارند چنین بوده)، اما به هر روی دنباله‌ای از رویدادها و روال‌های فرهنگی و غیر فرهنگی را می‌توان در تاریخ ردیابی کرد که به نحوی از انحاء هویت «ایران» را شکل داده‌اند.

۲۰- اشاره‌ی اصلی‌ به مذهب شیعه است به عنوان یکی از عوامل شکل‌دهنده به هویت ملی ایرانی، دست‌کم از دوره‌ی صفویه تاکنون.

آروین صداقت کیش

آروین صداقت کیش

متولد ۱۳۵۳ تهران
منتقد و محقق موسیقی

۱ نظر

بیشتر بحث شده است