گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

نگرشی به تجدد طلبی در هنر و فرهنگ ایرانِ قرن بیستم (۱۸)

وزیری و مین باشیان متناوباً هر ۵ تا ۷ سال، ریاست مدرسه را به دست می آوردند و برنامه آن را کلاً تغییر می دادند و به این ترتیب تداومی که لازمه هر پیشرفتی است از میان می رفت. از سوی دیگر، بین وزیری و عارف بر سر نوع موسیقی ایرانی درگیری شدید وجود داشت. نک به مقاله عارف «فتوای من» (روزنامه ناهید، شماره پنجم، سال اول، تیرماه ۱۳۰۴) به نقل از باستانی پاریزی، در کتابِ نای هفت بند، چاپ پنجم، تهران، موسسه مطبوعاتی عطائی، ۱۳۶۹، صص ۲۴۴- ۲۴۹). این مقاله هم درگیری های جبهه های تجدد طلبی را نشان می دهد و هم نشان دهنده طرز برخورد غیر اصولی و احساساتی عارف است، که شایسته نقد نیست. عارف در این مقاله می نویسد:


«… آقای پروفسور علینقی خان، علاقه مندی من به شعائر ملی که بزرگترین آن ها موسیقی است مرا وادار کرد به اینکه به رنجش خاطر و کدورت شما و طرفداران شما اهمیت نداده سرکار را مخاطب کرده، بگویم: موسیقی مشخص و معرف قومیت، مربی و مهیج روح ملی است و هر ملتی که دارای این روح روان بخش نباشد حق حیات ندارد. پس «این دُم شیر است به بازی مگیر». شما قبل از این که اروپایی شوید مرحوم میرزا عبدالله را که شایسته است معلم اول قرن بیست خوانده شود، گول زده اسامی آوازهای ایرانی را به دستور او مرتب کرده یک دوره هم پیش او مشق کردید به این عنوان که هرگاه کتابی راجع به موسیقی ایران نوشته اید عکس او را در آنجا گراور کنید، برای این که اسم او را این ملت فراموشکار فراموش نکنند. حالا چه شد که یک مرتبه عبا را یک شاخه انداخته اساساً می خواهید موسیقی ایران را محو و فراموش کرده اشخاص بزرگ از قبیل او و مرحوم میرزا حسین قلی را تمسخر کنید؟

جالب این که عارف برای «کوبیدن» وزیری حتی از غلامرضا مین باشیان (سالار معزّز) و پسرش نصرالله خان که در واقع از طرفداران موسیقی غربی بودند، نیز کمک می گیرد تا روشن کند که موسیقی ایرانی«حزن آور» نیست. در این میان عارف بعضی از خرده حساب های مانده با استادان دیگر را نیز تصفیه می کند:


«… اگر کسی پیدا شد جمع و تفریق راست و دروغ کرده به حرف حسابی و ناحساب گوش دهد من حاضرم به طور محسوس ثابت کنم موسیقی ایران حزن آور نیست. از برای رسیدگی به این حساب، آقای غلامرضا خان موزیک – که شاید معلوماتشان از آن معلمی که شما را طاووس علیین شده، نموده و دیپلم خوانندگی داده است – کمتر نباشد با آقای نصرالله خان پسرش، باید حضور داشته باشند آقای ابراهیم خان موزیک که در قسمت اروپایی و ایرانی هر دو تحصیلاتشان کامل است باید باشند، آقای مشیر همایون که در قسمت ایرانی پیانو تاکنون نظیر نداشته اند باید تشریف داشته باشند. ای کاش «سماع حضور» نیز حضور می داشت، آقای درویش خان – اگرچه با من بی مهر و من نیز ارادتم نسبت به ایشان به حال سابق نیست (ولی این کار مربوط به من و ایشان نیست)، کاری است ملی و عمومی خود او بیشتر از من حق مداخله دارد، منکر نیستم، ذوق سرشار ایشان، سلیقه تصرفات، تراوشات مضراب، ترشحات فکری دماغ درویش خان تاکنون در ایران سابقه نداشته است- کاشکی این همه زحمت فکر که صرف پیش درآمدهای مکرر شد صرف یک مدرسه یا یک اپرا شده بود تا سال ها یادگار بزرگترین آثار ایشان باقی می ماند. آقای «حسین خان اسماعیل زاده کمانچه» که در تعریف او همین بس اگر روزی مُرد، این ساز قدیم ایران مثل سازهای دیگر خواهد مُرد ولی او قبل از مُردن خود کمانچه را مسموم کرد برای این که اقلاً دو هزار شاگرد ویالون تربیت کرد ولی دو نفر شاگرد کمانچه تربیت نکرد که بعدها این ساز کهن باید از بین برود.»

خسرو جعفرزاده

خسرو جعفرزاده

متولد ۱۳۲۰ همدان – ۱۳۹۸ وین
موزیکولوگ و معمار
khdjzadeh@gmail.com

۱ نظر

بیشتر بحث شده است