گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

شریفیان: فضای رومانتیک در عرفان ایران وجود دارد

پس می توان گفت هارمونی که شما برای هشت بهشت استفاده کردید به هارمونی دوره رمانتیک که از قدرتمند ترین دوره های موسیقی ارکسترال است، شباهت های بیشتری نسبت به دوره های دیگر موسیقی دارد. آیا حدس من درست است؟

ببینید هارمونی تنال وضعیت مشخصی دارد. این بحث مربوط به اواخر قرن هجدهم می شود یعنی حدود سال های ۱۷۵۰ و ۱۷۶۰ به بعد چنین هارمونی به خوبی به کار گرفته می شده. منتها شما می بینید الان هم در قرن بیست و یکم بهترین و مدرن ترین اتفاقات موسیقی از جمله پست مدرنیسم نوعی برگشت ۲۰، ۳۰ ساله روی سیستم ها و فضاهای تنال است چراکه با نگاه های جدید ترکیبات جدید تری از همین سیستم تنال به دست می آید. بنابراین به رغم تصور برخی که فکر می کنند مدرنیسم همان آوانگاردیسم است این تماماً یک تفکر قدیمی شده است. چرا؟ جواب بسیار ساده است. برای اینکه فضاهای تنال فضاهایی بودند که روی سیستم های فرکانسی و آکوستیک های صوتی بنا شده بودند که احساسات انسان را به راحت ترین و طبیعی ترین شکل ممکن بیان می کردند. به همین خاطر اوج هایی که در قطعه تیتراژ استفاده شده اوج هایی هستند که برای انسان ملموس و قابل حس هستند با این تفاوت که نگاه، نگاه مدرن تری است.

نگاه بازتر، به لحاظ موسیقایی متمرکز تر و آزادتر است. مثال ساده تری می زنم. یک آکورد دو ماژور را که ریشه اش به ۱۷۰۰ یعنی سیصد و اندی سال پیش برمی گردد، همین امروز هم مورد استفاده قرار می دهید اما آن چیزی که این آکورد را نسبت به آن زمان مدرن می کند اولاً همان ترکیبات و ریزه کاری هایی است که انجام می دهید و دوماً نگاه بسیار آزادانه ای است که به کلیت دارید.

اگر در آن مقطع زمانی در گام به خصوصی می نوشتید، حرکت شما از این گام به گام های دیگر تابع مدولاسیون ها و چارچوب های خاصی می توانست انجام بگیرد. الان شما دیگر آن محدودیت ها را حس نمی کنید و گوش انسان امروزی خیلی فراتر از اینها را می تواند درک و طلب کند زیرا پروسه چند صد ساله متفاوتی را به همراه انواع و اقسام صدا سازی های مختلف تجربه کرده است. بنابراین براحتی خیلی اتفاقات دیگر را هم می تواند قبول کند.

حرکت هایی که شما می توانید از همین دو ماژور بکنید تقریباً نامحدود است و در این استفاده شما کاملاً آزادید. شما می توانید از هارمونی بسیار تنالی استفاده کنید اما با استفاده از حرکت های نامحدودی که در اختیار دارید مانند تکراها، کلاستر نت ها، هارمونی کروماتیک، دیسونانس ها، مدولاسیون های متنوع و … بسیاری اتفاقات دیگر می توانید به وسعت فضای خود اضافه کنید و در فضای قرن بیستم و بیست و یکم قرار بگیرید.

اساس کار شما یک هارمونی تنال است اما با بیان و عواطف و احساسات و نیازهای روحی امروزی تان عجین شده و دیگر نمی توانید آن را یک موسیقی قرن هجدهمی اطلاق کنید، در نتیجه ذهن شما به ۳۰۰ سال پیش یا مثلاً دوره رمانتیک رجعت نمی کند. در نکته ای هم که گفتید دو مساله وجود دارد؛ یکی دوره رمانتیک یعنی نوع استفاده از کروماتیسم که در این نوع موسیقی از نظر فنی وجود دارد و دیگری هم خود کلمه رمانتیک به معنای ساختار حسی / روحی و آرمانی آن در یک اثر است.

منظورم اختصاصاً استفاده از همان کروماتیسم بود. انگیزه سوال من هم بیشتر این بود که به غیر از یکی دو مورد خاص، نه قبل و نه بعد از شما چنین نگرش خاص تکنیکی و با این وضوح نسبت به ساخت موسیقی فیلم در ایران وجود نداشته و خلاقیتی که به لحاظ تکنیکی و در نتیجه معنایی در این اثر و به خصوص قطعه تیتراژ انجام داده اید، علاوه بر اینکه تکرار نشده تا آنجا هم که من اطلاع دارم از سوی منتقدان موسیقی مورد درک، عنایت و در نتیجه تحلیل و بررسی و اطلاع رسانی واقع نشده است.

باید ببینیم اساساً چه عاملی باعث تفاوت موسیقی کلاسیک و رمانتیک می شود. موسیقی رمانتیک دارای چه خصلتی است که از موسیقی کلاسیک متمایز و دارای چنان بعد احساسی می شود؟ پاسخ همان حرکت های کروماتیک خاص که بالطبع همراه با هارمونی، تمبرهای ارکستری و دراماتیسم بسیار سنگین تری است. با این حال باز در این مقطع ما از آنها فراتر هستیم و آنها پروسه هایی هستند مربوط به گذشته. الان شما خیلی آزاد تر هستید.

بنابراین کارهایی می کنید که از کروماتیسم زمان کروماتیک نویسی داخل سیستم تنال دوره رمانتیک خیلی متفاوت تر است. کار در هر صورت کاری قرن بیستمی و مدرن است. نگاه در “هشت بهشت” به طور اخص نگاه دیگری است. اگر به فرهنگ ایرانی خودمان نگاه خاص تری بکنیم، متوجه می شویم این فرهنگ عارفانه خود نوعی نگاه رمانتیک خاص است. رمانتیک از این دیدگاه که افق ایده آلی در ورای ما وجود دارد و انسان آرزومند رسیدن به آن است.

به نظرم این نگاه به نوعی با نگاه انسان در دوره رمانتیک شباهت دارد از این نظر که هر دو به عشق دیگری می نگرند یعنی اگر از دید جامعه شناسانه هم به موضوع نگاه کنیم رشد صنعت در آن دوره باعث شد انسان خود را تنها و تنها تر ببیند. دنیای مکانیکی و صنعتی آن دوره دنیا را در مغایرت با طبع خود ببیند و به دنبال کشف انسانیت ها و ایده آل های خود در ورای این واقعیت ها برود. این اصل یعنی وجود یک ایده آل مافوق چیزهای مادی را ما همیشه در فرهنگ خودمان داشته ایم.

عرفا و ادبای ما همیشه این مساله را که انسان پیوسته به دنبال چیزی فراتر از خود می گردد، مبنای کار خود قرار داده اند، البته بدون اینکه دیدگاه نوستالژیک داشته باشند. اپیزودهای مختلف این فیلم هم در مورد همین تحولی است که در روحیه هر کدام از افراد کاروان رخ می دهد؛ کاروانی که به سمت مقصدی والاتر در حرکت است. اینها همه دست به دست هم می دهند و منجر به ایجاد یک دنیای رمانتیک می شوند که گرما و شیرینی خاصی دارد. من هم سعی کردم این فضا را در موسیقی که می سازم منعکس کنم.

روزنامه اعتماد

علیرضا سیفی

علیرضا سیفی

۱ نظر

بیشتر بحث شده است