صداقتکیش ادامه داد: پس مشکلات ما در این جا دو چندان است، به علاوه یک پیچیدگی کوچک دیگر. خود موسیقی در درام به مفهوم نمایش، بخشی از آن متنهای دوم میشود. یعنی اگر متن اول را متن اصلی ی نمایشنامه در نظر بگیریم و معتقد باشیم مثلا دکوراسیون صحنه یا مکثهای خاص یک بازیگر یا رنگ صدای خاصش یا بلندی و کوتاهی صدای او یا نکاتی در نمایش که اشاره شده است ولی نمیتواند در متن بالفعل شود و حتما باید روی صحنه بالفعل شود، جزئی از متنهای دومند، چرا موسیقی بخشی از متنهای دوم نباشد؟ موسیقی همراه درام بخشی از همان چیزیهایی است که شما نمیتوانید در خود متن ببینیدشان. دشواری دو چندان این جاست که ما با چیزی سر و کار داریم که هم باید بخشی از متنهای دوم و بخشی از دیده نشدههای یک درام را شبیهسازی کند و هم خودش بخشی از آن شبیهسازی باشد و این وضعیتی پیچیده ایجاد میکند.
او افزود: در یک جمله یا شاید کمی بیشتر بگویم، در وضعیت دوم که موقعیتهای دراماتیک در موسیقی باشد یعنی برعکس موقعیت اول، موسیقی با درام همنشین نشود که ما بخواهیم امر دراماتیک را درون موسیقی بیاوریم، مشکلاتی در مورد کنش خواهیم داشت. در موسیقی هیچ کنشی جز خودش وجود ندارد. شخصیتی هم وجود ندارد. برای در نظر گرفتن شخصیتهایی که بتوانیم یک نظام ارتباطی درون موسیقایی بسازیم راه بسیار پیچیدهای، دستکم در حوزه فلسفه پیش رو خواهیم داشت. این مسئله است که ما را وامیدارد درک کنیم آمدن درام به درون موسیقی هر چند در دورههایی از تاریخ با اتفاقاتی مثل اپرای واگنری یا رویدادهای حقیقی تاریخی دیگری، مدعی رخ دادنش شدند یا پذیرفته شد که رخ داده است، اما دشواریاش به مراتب بیش از شق اول است که قرار است موسیقی با درام همنشین شود، شقی که در آن درامی وجود دارد و موسیقی میخواهد با آن همنشین شود.
این منتقد و پژوهشگر در پایان سخنرانی خود گفت: من بحث را بیش از این بسط نمیدهم و در همین حدود مقدمه و افتتاح نگه میدارم و امیدم این است که زمانی فرصتی فراهم شود تا این بحث را با جزئیات و دقت بسیار بالایی که لازم دارد در جایی باز کنم و مجموع پاسخهایی را که تا به حال به این پرسشها داده شده است، چه در دنیای هنر و چه در دنیای فلسفه، برای شما یا برای کسانی که علاقهمند باشند بگویم تا آن وقت از این ابهام گامهای اول خارج شویم و ببینیم که برای دو شقی که نام بردم دقیقا چه کاری میتوان انجام داد و میدانید که در دنیای واقعی بسیار هم به آن عمل میکنند.
صداقتکیش ادامه داد: یعنی درست برعکس این که من گفتم این از لحاظ فلسفی و نظری بسیار دشوار است ولی از لحاظ هنری بسیار انجام میشود. تئاترهای بسیاری همراه موسیقی است و در موسیقیهای بسیاری ادعای کنشهای دراماتیک میشود. پس لابد فکر بشر، فکر اندیشمندان تا امروز راه حلی برای اینها پیدا کرده است. تا آن زمان امیدوارم همین مختصر کافی باشد و مختصر بودنش را بر من ببخشید.
۱ نظر