از چنین راستایی میتوانیم گفتوگو با دیگری فرهنگی را در موسیقی شدنیتر بیابیم زیرا آغاز راهش سهلتر مینماید ( و تنها مینماید وگرنه دلیلی نداریم که حقیقتاً باشد). احساس اولیه از دریافت دیگریِ فرهنگ موسیقایی اگر به خودبزرگبینی منجر نشود، همچون طعمهای فریبنده پنجرهی گفتوگو را میگشاید. نخست به این معنا که بدانیم دیگری موسیقایی نیز وجود دارد. بر وجود او آگاه شویم. و سپس خواست فهمیدن او پدید آید. و این خواست مفاهمه چیزی افزون بر آن دارد که پیشتر میان دریافتکننده و دیگری مؤلف برشمرده شد. اینجا پای «خود» به مفهوم هویت جمعی نیز در میان است.
گفتوگو از آن گونه که در بخش پیشین بود شکل نخواهد گرفت. حتا اگر زمانه را در نظر نگیریم مؤلف برای دریافتکنندگان بهنجار (یا حتا آرمانی) فرهنگ خودش مینویسد. مؤلف گاه چنان دور است که حتا نمیتوان یک سرِ گفتوگو را به فراوردن محتوای صوتی و تنیدن متعلَقهای دریافت در کالبد اثر نسبت داد. بیواسطگی تأثیر عاطفی نیز، حتا اگر بپذیریم هنوز پابرجاست، نجات نمیبخشد. پس باید گفتوگو را در جای دیگری جستجو کنیم.
نخستین و مهمترین تجلیگاه گفتوگو آنجا است که با بروز «دیگری»ِ فرهنگی، دریافتکننده را از خود میآگاهاند. «دیگری»، او را با نشان دادن مرزها، از دامنه و اندازهی گسترشش آگاه میکند. گفتوگویی اگر باشد اینجا بر سر تعریف یا بازتعریف «خود» است. موسیقی فرهنگ دیگر نخست کوششی ذهنی برای دریافت طلب میکند. درست است. این آغاز گفتوگو است اما آن را واقعاً باید در مقابل آنچه پس از آن میآید «گفتوگو»ی کوچک نامید. گفتوگوی اصلی پس از شناخت (مقدمهی دریافت) موسیقی آن فرهنگ دیگر فرامیرسد. و آن از سنخ تفاهمی است که بر سر شمول تعریف خود به دست میآید یا عدم تفاهمی که در جریان گفتوگو بروز خواهد کرد.
اغلب این گفتوگویی در موسیقی نیست. گفتوگویی میان بازیگران صحنهی موسیقی از طریق یک محیط مشترک (همان اثر موسیقی) نیز نیست. گفتوگوی میان دریافتکنندگان یا یک دریافتکننده با معرفت جمعی «خود» است به تحریک موسیقی «دیگری». پس تعاملی با دیگری اگر در این نوع گفتوگو بتوان یافت تنها از طریق رنگآمیزی و مشخص ساختن نقاط مرزی است.
حال که به این نقطهی اصطکاک مرزی رسیدهایم میتوان دید در این فقره نیز استعارهی قریبتر به ذهن کنار گذاشته شده است. با اینکه نخستین معنای «گفتوگوی میانفرهنگی» که به ذهن میآید ترکیب است، درآمیختن موسیقی یا تأثیر و تأثر فرهنگی میان سنتهای موسیقایی متفاوت (خواه در نقاط تماس جغرافیایی که به طور طبیعی همیشه رخ میداده است و خواه به شکل امروزیِ برآمده از جهانی شدن) به معنای انتقال یا مهاجرت پارهای از آهنگها یا ویژگیهای بنیادی موسیقایی یا همشکل شدن آنها در دو سوی بده بستان بخشی از سخن نبود. این امر هم موسیقاییتر از آن است که اینجا بدان پرداخته شود و هم کاویدهتر از آن که در این تأملات کوتاه جایی بیابد.
۱ نظر