گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

«هنر فاخر محصول آزاد بودن و آزادی است» (۲)

حسین پرنیا و امین ماسوری

در پس پردۀ این هزاره و آن‌چه توسط حکومت‌های مختلف بر سر موسیقی آمده، چرا موسیقی ما امروز تشکیل شده از این چند ساز و گوشه و ردیف است؟

آنچه امروز می‌بینیم بازیافت دورۀ قاجاریه و پس از آن است. حال دسترسی محکمی بدان‌چه قبل از آن دوران بوده را نداریم. فقط می‌توانیم بسنده کنیم به کاوُش‌های بسیار هوش‌مندانه بر اساس گوشه‌هایی که باقی مانده‌اَند. با نگاهی ظریف‌تر در بعضی از کتب شعرای بزرگ می‌توان ردّ پایی از موسیقی پیدا کرده و تحقیق کنیم تا دستاوردهای تازه‌ای یافت شود. حال، ما چرا آهنگ‌سازی می‌کنیم یا به چه منظور روی به ساخت آهنگ می‌آوریم؟

این پرسش‌ها وقتی به‌وجود می‌آیند معمولأ به این جواب می‌رسیم که در موسیقی علاوه بر علم زمان خود از نظر منطقه، جغرافیا، اکتسابی بودن، یا عامی برخورد کردن آن، به‌شکلی از توصیف طبیعت می‌رسیم که طبیعت یا اتفاقات روزمره را با زبان موسیقی به رخ انسان می‌کشیم. وقتی که دست‌خوش تغییرات محیط و طبیعت می‌شویم در واقع با شکل خاصی از تولید سر و کار داریم که این دو زیربنا و روبنای یکدیگرند و هیچ‌کدام جداگانه معنایی ندارند. وقتی می‌گوییم آهنگسازی با مفهومی از توصیف یک اتفاق در جامعه روبرو هستیم که آن اتفاق هرچه پر مفهوم‌تر باشد آن‌را به‌وسیلۀ اتحاد سازها به گوش مردم می‌رسانیم. این یک تعریف اجمالی از آهنگسازی به دور از تعریفات دانشگاهی بود. با این تعریف بسیاری از تولیدات موسیقایی که امروز می‌شنویم توصیف نیستند و در واقع گِردبادی‌اَند که هرچه اطرافش باشد را دیر یا زود نابود خواهد کرد.

چرا گِردباد؟

گردباد را بدین جهت گفتم که اگر آهنگ‌سازان پشت توصیفاتی که توسط مفاهیم موسیقی به بیان می‌رسانند دچار سر در گمی شوند این گردباد را به‌وجود آورده‌اَند؛ یا در دانشگاه‌هایی که دانشجویان بدون پشتوانۀ مفهوم و معنایی فارغ‌التحصیل می‌شوند و فقط صنعت‌گونه بودن موسیقی را فرا گرفته باشند باز آن گردباد به‌وجود می‌آید و در نهایت گریبان تمام جامعه را می‌گیرد.

سردرگمی در آهنگسازی یا موسیقی؟

هرچه آهنگ‌سازی به توصیفات زندگی مردم نزدیک‌تر باشد آن آهنگ‌سازی بهتر و خوش‌وقت‌تر خواهد بود و به مثابه آئینۀ مردم آن جامعه قلمداد می‌شود. لذا زندگی مردم در آئینه نمایان می‌شود و هرچه این آئینه تیره و کدرتر باشد مفهوم‌اَش برای آن جامعه کدرتر خواهد بود.

در این میانه فرق یک آهنگ‌ساز با آهنگ‌ساز دیگر در چیست که یکی آثارش ماندگار و دیگری اثرش مانند فوارّه زود فرو می‌نشیند؟

پاسخ سوأل قبلی به‌نوعی جواب این سوأل را در خود داشت. هر موسیقی‌ای که ساخته می‌شود اگر با زندگی مردم آمیخته‌تر باشد عمر این موسیقی در آن جامعه ماندگارتر و طولانی‌تر خواهد بود. هرچه از این مفاهیم دورتر باشد متأسفانه نتیجۀ معکوس خواهد داشت.

بحث ماندگاری یک اثر به میان آمد. آهنگ‌سازانی مثل عارف قزوینی آثاری ساخته‌اَند که به‌دلیل سیاسی و اجتماعی بودن اوضاعی که در زمانه‌شان رخ داده هنوز در خاطرۀ مردم ماندگارند. آیا امروز از فقدان چنین آهنگ‌سازانی در ایران برخورداریم؟

عارف معطوف به بازخورد اتفاقات اجتماعی است. موسیقی‌دان و شاعری چون عارف اندیشه‌های ذهنی‌اَش بیش‌تر دریچۀ آدمیت را می‌گشاید و این دریچه هرگاه گشوده شود آدمی نمی‌تواند بی‌تفاوت بنشیند و ساز بزند. لاجرم با همان ساز و کلام از خون جوانان وطن را می‌سازد. اکنون گریزی به سوأل شما بزنم. اگر اشتباه نکنم مولفۀ سیاسی بودن یا سیاسی شدن مدنظر شماست. اندیشۀ سیاسی یعنی داشتن شرایط کافی برای درک مفاهیم و علوم سیاسی. خب، کدام‌یک از هنرمندان ما این مولفه را داشته‌اَند؟ یک هنرمند فرزند و زاییدۀ اتفاقات خودش است. وقتی در شهر خودم می‌بینم شهرداری یا دستگاه‌های ذیربط شهرسازی به امور شهر بی‌تفاوت‌اَند ناراحت می‌شوم و نمی‌توانم بی‌تفاوت باشم. لاجرم آهنگی که در ذهن منِ آهنگساز تراوش می‌کند خواهد شد آهنگ «توزِ سر رَه». این نشان از سیاسی بودن‌اَم ندارد بلکه از بی‌تفاوت نبودن‌اَم به امور خبر می‌دهد.

۱ نظر

بیشتر بحث شده است