در گام بعد موسیقی شناسان فمینیست کوشیدند تا آهنگسازان زنی را که کارشان فراموش شده یا مورد بی اعتنایی قرار گرفته بود، کشف کنند. آثار هیلده گارد فون بن کلارا شومان، فانی مندلسون، لیلى بولانژه، سیل شامیناد، آمی بیچ، روث کرافورد سیگر، و اثل اسمیت بررسی شدند. در چند سال اخیر توجه زیادی به کارهای اثا اسمیت نشان داده شده، مارش زنان (۱۹۱۱) او مشهور شده و کوارتت زهی ( ۱۹۰۲ – ۱۲ ) و کوئینتت زهی (۱۸۸۴) او که یاد آور تأثیر یوهانس برامس هستند مهم دانسته شده اند. زنان موسیقی شناسی چون سوزان مک کلاری، مارسیا سیترون، روث سلی، کارین پندل، موانع فرهنگی ای را که مانع از راهیابی زنان به آثار مرجع موسیقی می شدند بررسی کردند. برخی هم به نظریات ضد زنی که اعلام می کردند زنان از نظر زیست شناختی موقعیتی فرودست نسبت به مردان دارند و توانایی ساختن قطعه های موسیقی ندارند، پاسخ دادند.
سیترون در کتاب گوناوندی و آثار مرجع موسیقایی (۱۹۹۳) به مسئله ی گوناوندی پرداخت و نشان داد گفتمان نظری موسیقی و آهنگ سازی گوناوندانه بود و ایده ی حرفه ای بودن و تسلط مردانه بر حرفه نقش مهمی در حذف زنان و ایجاد مانع در راه شکوفایی استعدادهای شان داشت. به هر حال در دهه های اخیر زنانی چون گالینا اوسثؤلشکایا و شفیا گبایدولینا آثار بزرگی ساخته اند، و زنانی چون نادیا بولانژه و سولانژ کوربن هم در عرصه های آموزشی و پژوهشی موسیقی کارهای مهمی انجام دادند. انبوهی از آهنگسازان و نوازندگان بزرگ سده ی بیستم شاگردان نادیا بولانژه بودند.
گستره ی دیگر بحث فمینیستی در موسیقی شناسی به مباحثی باز می گردد که منطق درونی آثار مهم تاریخ موسیقی را مردانه معرفی می کند. در این زمینه کرولاین آبت، مک کلاری و دیگران کتاب ها و مقاله های مفیدی نوشتند. به عنوان نمونه، مک کلاری در کتاب پایان بندی زنانه (۱۹۹۱) که کتاب مهمی در موضوع نقش موسیقی در تمایز گوناوندی است نوشته که سمفونی شماره ی ۹ «کرال» (۲۴-۱۸۲۲) اثر لودویگ فان بتهوون «شاید کامل ترین بیان رانه های متضادی باشد که فرهنگ پدرسالارانه ی ما از زمان روشنگری تاکنون پدید آورده است»
أبت هم در کتاب صداهای بی اواز (۱۹۹۱) منطق مردانه ی تاریخ اپرا را دنبال کرده است. در عرصه ی موسیقی مردم پسند نیز نگاه مردسالارانه مورد انتقاد موسیقی شناسان فمینیست است. شماری از آوازهای مشهور یا ضد زنان هستند یا آنان را در موضع فرودست می خواهند و ترسیم می کنند، زنان را موضوع غرایز مردانه شان می کنند، و در تصویری که از زنان و دختران جوان به عنوان خواننده و سوپراستار ترسیم می کنند آنان هم چون ابژه های جنسی نمایان می شوند. زنان در کلیپ های ویدیویی موسیقی مردم پسند ابژه های جنسی اند و نه بیش چیزی جز بدن نیستند و گویی حس، عاطفه و غریزه ای از آن خود ندارند، و صرفا هستند تا مردان از جسم آنها لذت ببرند. (موسیقی شناسی – فرهنگ تحلیلی مفاهیم – بابک احمدی)
۱ نظر