این زرنگبازی است که من بگویم بهخاطر تسکین مردمام کنسرت میدهم. تسکینِ ۷۵۰ نفر فقط؟ تکلیف دستکم ۵۰ ملیون نفر آدم چیست؟ پس این حرف بدترین دروغ است. سوماً، باز حتی اگر حق با شما باشد و بهبودِ حالِ همان هفتصد نفر را هم غنیمتی بدانیم، چرا باید بلیط بفروشم؟ قطعاً در این شرایط بهتر است کنسرت را رایگان کنم که لااقل کمترین خیری رسانده باشم. و درنهایت اینکه، بماند که در جای دیگر میشود مفصلتر در این مورد سخن گفت که اصلاً رسالت «موسیقی جدی» تسکین نیست، بلکه تربیت است.
می شود درباره تربیت از طریق موسیقی بیشتر توضیح بدهید؟
تربیت کار یک شب و دو شب نیست. منظور من از تربیت نوعی ساختنِ روح است و مسائلی مربوط به فلسفهی موسیقی که واقعاً جایش اینجا نیست. کمااینکه ما اولین گروهی بودیم که کنسرت خودمان را هم لغو کردیم. گروه کر شهر تهران به رهبری آقای مهدی قاسمی و با حضور استاد رافائل میناسکانیان قرار بود ۲۳ و ۲۴ دی اجرا داشته باشد که آن را کنسل کردیم. حتماً میدانید یکی از اعضای سابق گروه کر شهر تهران، خانم روجا آزادیان در آن هواپیما بود. یک کنسرت جدی دیگر، مربوط بود به اجرای آنسامبل نیواک و خدا میداند که چهقدر برای این اجرا زحمت کشیده بودند، آنها هم به نشانهی همدردی اجرا را کنسل کردند. اینها همه آدمهای جدی هستند و این تصمیم، تصمیمِ عقلِ سلیم است.
یکی از دوستان من، خانم صدف الماسی هم خیلی زود از اجرای تکنوازیاش از جشنوارهی فجر انصراف داد. اینها همه اجراهای خیلی خوبی بودند. منتها ادب و معرفت ایجاب میکرد که روی صحنه نرویم. پس موسیقی رسالت تربیتی دارد که در طول زمان و با مکانیزمهایی بسیار پیچیده عمل میکند، کسیکه بگوید: «ای مردم داغدارید؟ بیایید من برایتان موسیقی بنوازم که آرام شوید.» درواقع خیانتکار است. چون هم به موسیقی و رسالت تربیتی آن آسیب وارد میکند، هم مردم و احساساتشان را به رسمیت نمیشناسد و از روی آنها عبور میکند، و درنهایت فقط به جیب خودش فکر میکند. پس از نظر من این حرفها شعار است. موسیقی در چنین شرایطی باید سکوت کند و در کنشی جمعی با مردم شریک شود.
آیا سال آینده در فجر شرکت میکنید؟
این سؤال هم کلی است. مثل این میماند که بپرسید به کنسرت سال دیگر ارکستر سمفونیک خواهید رفت؟ من نباید بپرسم؟ رهبر کیست؟ نوازندگان همان نوازندگان هستند؟ رپرتوار چیست؟ چهقدر تمرین شدهاست؟ مناسبتاش چیست و الی آخر.
۱ نظر