مقدمه
ردیف میرزا عبدالله حداقل در ۴۰ سال گذشته و پس از مطرح شدن «جنبش احیا»(۱) به همت نورعلی برومند و دیگر استادان موسیقی ایرانی که در آن سالها هنوز در قید حیات بودند، یکی از مهمترین روایتها از کارگان موسیقی دستگاهی ایران و نیز نزدیکترین بخش موسیقی شهری ما به آنچه امروزه آن را هنر جدی(۲) مینامیم بوده، که هنوز در دسترس قرار دارد.
از همین رو در سالهای اخیر آموختن ردیف میرزا عبدالله به بخش اصلی آموزش موسیقی ایرانی برای بیشتر نوازندگان ایرانی تبدیل شده است. هرچند که این روایت ردیف احتمالا برای مشق و اجرا با سازهای تار و سه تار بوجود آمده اما امروزه برای آموزش موسیقی ایرانی به نوازندگان سازهای دیگر از جمله سنتور نیز مورد استفاده قرار میگیرد.
به همین دلیل تعداد اجراها و نگارشهای موجود از این ردیف در حال افزایش است. از آنجا که نغمهنگاری در سدهی اخیر برای طیف گستردهای از اهداف، -از روش موثر یادآوری و نه ثبت همهی ظرایف موسیقی گرفته تا نسخهی آموزشی و کامل شدهی یک اثر موسیقایی که باید به همان صورت نوشته شده اجرا شود- مورد استفاده قرار گرفته است، به نظر میرسد بررسی نگارشهای متعدد آن برای شناخت هرچه بیشتر و بهبود روشهای نغمهنگاری ردیف ضروری باشد.
برای پاسخ به این نیاز در مقالهی حاضر به بررسی سه نگارش(۳) ردیف میرزا عبدالله برای سنتور (نگارش احد بهجت، بهزاد ندیمی از روی اجرای پشنگ کامکار و شهاب منا از روی اجرای مجید کیانی) که اخیرا در دسترس قرار گرفتهاند میپردازیم.
روش شناخت
در موارد شبیه و برای بررسی تطبیقی نغمهنگاریهای مختلف از یک اثر موسیقی بهترین راه، بررسی تطابق آنها با اصل اثر است، اما در اینجا این روش امکانپذیر نیست چرا که:
۱- اجرای اصلی (۴) با ساز دیگری بوده و در دست نیست.
۲- نزدیکترین اجرای احتمالی با اجرای اصلی (اجرای برومند)(۵) نیز با ساز دیگری (تار) اجرا شده و به همین دلیل همانطور که در هر سهی این آثار اشاره شده است نوازندگان ناچار از تغییر برخی قسمتها بر اساس امکانات فنی ساز سنتور شدهاند.
۳- از میان این سه نغمهنگاری تنها اجرای منبع یکی منتشر شده و در دسترس قرار دارد (اجرای مجید کیانی).
بنابراین در اینجا ابتدا به مقایسهی سه اثر بدون توجه به اجرایی خاص و با هدف روشن شدن تفاوتها در نغمهنگاری و احتمالا ساختمان ردیف خواهیم پرداخت. و آنجا که مقایسهی آنها به تنهایی کافی نباشد با اجراهای مرجع (برومند و کیانی) قیاسشان کرده و گاه نیز هر چند کوتاه و به اشاره، از نغمهنگاریهای دیگر ردیف میرزا عبدالله (کیانی، طلایی) یاری میگیریم.
از طرفی به این دلیل که دستگاه شور یکی از مفصلترین دستگاههای ردیف است و در ضمن تقریبا تمامی موارد تفاوت مشاهده شده در قسمتهای مختلف این نگارشها، دراین دستگاه نیز مشاهده میشود و نغمهنگاری دیگری نیز از این دستگاه موجود است که به دلیل گرایش مولفاش، احتمالا به اجرا با ساز سنتور نزدیکتر است (کیانی ۱۳۶۹)، در این بررسی تقریبا کلیهی مثالها از دستگاه شور انتخاب شدهاند.
تبار شناسی آموزشی و منابع نغمهنگاری
از لحاظ تبارشناسی آموزشی احد بهجت را همانطور که در مقدمهی کتاب ردیف میرزا عبدالله میخوانیم؛ «موسیقی را به صورت جدی از سال ۱۳۴۰ نزد دکتر داریوش ثقفی – از شاگردان ارزندهی ابولحسن صبا– آغاز کرد» (بهجت ۱۳۷۹: ۵)، باید غیر مستقیم مرتبط با مکتب آموزشی صبا دانست. در پیشگفتار همان اثر منبع او برای نغمهنگاری ردیف میرزا عبدالله چنین ذکر شده است: «منبع اصلی در نت نویسی و تنظیم ردیف حاضر، اجرای برومند بوده است.
گاه و بیگاه از منابع دیگر نیز سود جستهام» (بهجت ۱۳۷۹: ۹). هر چند که در کتاب اشارهای به اینکه منابع دیگر چه بودهاند نمییابیم اما احتمالا باید نغمهنگاری و اجراهای دیگر شاگردان نورعلی برومند و همچنین نغمهنگاری و اجرای ردیف به روایت موسی معروفی بوده باشد.
پشنگ کامکار از همین لحاظ به جریان احیا و مکتب آموزشی نورعلی برومند تعلق دارد و منبع او برای نغمهنگاری ردیف میرزا عبدالله درسهایی است که از نورعلی برومند در دورهی آموزش فرا گرفته است و همانطور که در پیشگفتار کتاباش میخوانیم؛ «ایشان [نورعلی برومند] پس از اجرای درس با تار و سهتار از هنرجویان میخواستند که حالات و ظرایف درس را با ساز تخصصی خویش منطبق نمایند» (ندیمی ۱۳۸۳) و احتمالا در این مورد – چون بر ساز سنتور تسلط داشت– نظرات خاص خود را نیز بیان میکرده است. به این ترتیب منبع پشنگ کامکار را میتوان آموزشهایی دانست که از سال ۱۳۵۲ در محضر نورعلی برومند دیده است.
مجید کیانی هم از نظر شجرهی آموزشی به جریان احیا وابسته است. او نیز آموختهی مکتب نورعلی برومند است. در این میان تفاوتهای اصلی وی با پشنگ کامکار، تمرکز او بر شیوهی سنتورنوازی حبیب سماعی، ابرام بر ردیف به عنوان مادهی موسیقایی اصلی برای اجرای موسیقی دستگاهی و پافشاریاش بر ریزهکاریهای ردیف است. همین مسئله خود را به شکل روایت سختگیرانهی وابسته به ردیف میرزا عبدالله نشان میدهد.
یک نگاه گذرا به سه نغمهنگاری گفته شده تفاوت نگارش بهجت با آن دو دیگر را به خوبی نمایش میدهد؛ در هر دو مورد دیگر (و بیشتر نمونهی شهاب منا چرا که از روی یک ضبط انجام شده) نغمهنگاری از روی اجرای یک سنتورنواز که خود ردیف میرزا عبدالله را آموزش دیده انجام شده است و خود نغمهنگار تا آنجا که از قراین پیدا است نقشی در انتقال از یک ساز به ساز دیگر نداشته، در حالی که بهجت به گفتهی خودش از اجرای خود برومند بهرهگرفته است.
بدین ترتیب بهجت دشواریهای نغمهنگاری و تنظیم برای ساز سنتور را در پیش داشته در حالی که دیگران (ندیمی و منا) تنها با مشکلات نغمهنگاری دست به گریبان بودهاند.
توضیحات
۱- برای مطالعهی بیشتر در مورد جنبش احیای موسیقی دستگاهی نک. صداقتکیش، آروین. (۱۳۸۶) «بررسی جنبش احیای موسیقی دستگاهی در نیمۀ سدۀ حاضر»، کتاب سال شیدا، ۸ و ۹.
۲- این که کاربرد چنین واژهای تا کجا برای گونههایی از موسیقی دورهی قاجاریه معتبر است موضوعی است که نیاز به اطلاعات روشنگری از آن عصر و تعمق بیشتری بر جامعهشناسی هنر آن دوره دارد. در حقیقت ما امروزه به درستی نمیدانیم که در دروهی مورد بحث تا چه حد تفکیک میان انواع مختلف موسیقی وجود داشته، بنابراین کاربست اصطلاحاتی مانند این را باید با احتیاط تلقی کرد.
۳- این مقاله در ابتدا برای بررسی نگارش احد بهجت و بهزاد ندیمی نوشته شده بود. زمان کوتاهی پس از اتمام نسخهی اولیه، نغمهنگاری شهاب منا نیز به بازار آمد، به همین علت بررسی نگارش سوم نیز به آن افزوده شد.
۴- منظور اجرای خود میرزا عبدالله است.
۵- از دیدگاه تبارشناسی این اجرا نزدیکترین اجرا به میرزا عبدالله به حساب میآید نه از دیدگاه کرنولوژیک (برای مطالعهی بیشتر رک. – کیانی ۱۳۶۸).
۱ نظر