گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

نامه سرگشاده سازگران میراث فرهنگی

در رژیم گذشته مکانی در مسیر فرودگاه مهرآباد ساخته شد که در آنجا مسافران میتوانستند در هنگام ورود و خروج از ایران (یا شهر تهران) با خرید صنایع دستی با فرهنگ کهن ایران آشنا شوند. یکی از مهمترین قسمتهای این سازمان بخش ساز سازی آن بود. این سازمان همچنان به فعالیت خود مشفول است ولی به تازگی قسمت ساز سازی آن تعطیل شده است. در این مقاله نامه سرگشاده کارمندان این سازمان را میخوانید.

همانگونه که مستحضر هستید، انسانها برای مهاجرت به مکانی جدید، شرایط
مختلفی از جمله تعاملات، همزیستی و روابط خانوادگی و … را در نظر
میگیرند و در نهایت نسبت به اقدام به مهاجرت، حق انتخاب خواهند داشت. بی
تردید کوچ اجباری و گروهی افراد، شکل و معنای تبعید یا چیزی شبیه به آنرا
به خود خواهد گرفت و بدون در نظر گرفتن شرایط روانی و روابط اجتماعی،
ایشان را دچار آسیبهای روانی شدید و تنزل بی سابقه در کیفیت کاری می
نماید.

همانگونه که واقف هستید در طول تاریخ قبایل و طوایف را
یکجا و با حفظ پیوندهای خانوادگی شان تبعید یا کوچ میداده اند و همه در
کنار هم بودند. افراد بشر نمی توانند در خلال کار روزانه با خانواده و
دوستان خود ملاقات و تعامل نداشته باشند در این مورد حتی بمنظور مزاح نیز
نمی توان از جمله < < دوری و دوستی << استفاده کرد. در غیر این صورت تکلیف روابط اجتماعی خود خواسته چه می شود؟ این شیوه انتقال متأسفانه مربوط به جابجایی ابزار، وسایل و ماشین آلات بوده و حتی برای تغییر محل زندگی گیاهان و سایر موجودات زنده ویژگیهای زیستی و شرایط اقلیمی مورد بررسی قرار میگیرد چه رسد به کوچ گروهی و کلان انسانها که از شرایط کاملاً ویژه و متفاوتی از جمله مسایل عاطفی و روانی برخوردار هسنتد و اغلب غیر ممکن یا منجر به خرابی خواهد شد و آثار مخرب آن در سالهای آینده موجب قضاوت همگان در نقد یک فاجعه انسانی ـ فرهنگی خواهد شد. کسانی که به استخدام مشاغل نظامی درمی آیند از آغاز میدانند که هر چند سال یکبار باید به نقطه ایی دیگر کوچ کنند؛ اما در سایر مشاغل دولتی، هنگام استخدام به هیچ کس گفته نشده است که باید از خانه و کاشانه خود آواره شهر و دیاری دیگر شوند. از سوی دیگر طبق تصمیم گیری های اخیر، در این سازمان که تابلوی «فرهنگ» (که یکی از مهمترین ابزارهای عرض اندام در صحنه بین المللی و مقابله با دشمنان فرهنگ و هویت ایرانی ـ اسلامی بشمار می رود( را بر سر دارد، هر حوزه یا معاونت به نقاط جداگانه ای از ایران کوچ داده می شوند. آیا متخصصان یک سازمان، آنقدر نسبت به یکدیگر بی ربط هستند که میتوان ارتباط آنها را از هم پاره پاره و پراکنده کرد؟ نکته دیگر اینکه امروزه زن نقش اقتصادی و اجتماعی بیشتر و مهمتری نسبت به گذشته دارد و به طور معمول در بیشر خانواده ها، زن و شوهر برای تأمین هزینه های ضروری زندگی شاغل هستند. در شرایط کنونی ( کوچ دهی اجباری) تکلیف کارمندانی که همسرانشان در شرکت های خصوصی، مشاغل آزاد و هر آنچه که امکان انتقال به شهرهای دیگر را ندارد، چیست؟ از کار بیکار شدن؟ پاسخ تبعات ناشی از آن باکیست؟ شرع مقدس اسلام با کجای این اقدام موافق است؟ جدا از مسایل عاطفی و روانی که مهمترین عواملی هستند که باید مورد کارشناسی و آسیب شناسی قرارگیرند، به نکات دیگر اشاره میگرد :
همسران بسیاری از پرسنل، از اعضای هیأت علمی دانشگاهها و مراکز خاص،
شرکتهای خصوصی یا مشاغل آزاد هستند که انتقال ایشان غیر ممکن است.

برخی از کارمندان، با تکیه بر شغل دوم، هزینه های زندگی خود را تأمین
میکنند و در اینصورت آنرا از دست خواهند داد.

در میان پرسنل، دختران مجردی هستند که در منزل پدری زندگی میکنند و با
توجه به بافت سنتی و مذهبی خانواده پیش از ازدواج نمی توانند مستقل زندگی
کنند و یا تشکیل خانه مجردی بدهند.

افرادی مسئول مراقبت و رسیدگی به پدر و مادر خویش یا بیماری خاص هستند و
به دلایلی نمی توانند ایشان را با خود به شهر دیگری انتقال دهند.
با پراکندگی بخشهای مختلف سازمان در سطح کشور، نظام برگزاری جلسات،
مذاکرات،‌ تعاملات و همکاریهای درون سازمانی، معاونتها و مدیریتهای سطوح
مختلف، مشمول بعد مسافت نابسامانی و هزینهای مضاعف یا قطع ارتباط میگردد.
در شرایط کنونی نمی توان روی فن آوریهای نوین ارتباطی نیز حساب کرد.

همسران برخی از پرسنل که فـرزند تهران هستند، و یا بدلیل سالها زندگی در
این شهر ریشه دوانده اند حاضر به ترک محیط زندگی خود نیستند. در صورت
پاشیده شدن نظام خانواده ها ( در هر شکل و هر مقیاس) چه کسی مسئول آن
خواهد بود؟

مشوق هایی از قبیل تبدیل وضعیت استخدامی، اضافه حقوق، وام مسکن، زمین و
… فقط جهت تشویق افراد برای مهاجرت داوطلبانه تأثیر خواهد داشت اما
وقتی که جنبه کوچ اجباری، جدایی از وابستگان و گسستهای خانوادگی و آسیب
دیدن فرزندان براحتی قابل پیش بینی باشد، مشوقها کارساز نخواهند بود.

البته شاید در صورتی که مشوقها تقویت شوند و بصورت وعدهایی در آینده
نباشند، مانند تبدیل وضعیت استخدامی در صورتی که احکام آن پیش از خروج از
تهران بدست کارمندان داده شود، تحویل زمین پیش از خروج از تهران، مشخص
شدن دقیق اضافه حقوق به عدد ریالی جهت شفاف سازی حذف وعده وام بدلیل عدم
توانایی ۹۰ درصد افراد نسبت به باز پرداخت آن، و نیز اگر انتقال بصورت
کاملاً داوطلبانه باشد، به سرعت شاهد تمرکز زدایی از پایتخت خواهیم بود.

نکته فرهنگی که بسیار حائز اهمیت بوده و مورد غفلت واقع شده است نادیده
گرفتن مجموعه هنرهای سنتی است. اگر خاطر شریفتان باشد، در اولین دیدار
خود در آغاز دوره ریاست جمهوریتان این موزه میراث فرهنگی معنوی را به
قدوم مبارکتان مزین و از کلیه کارگاها دیدن فرمودید. این موزه مربوط به
تاریخ هنر تهران است و با انتقال آن به شهرهای ایران که هرکدام صنایع
دستی خود را دارند، زیره به کرمان بردن و حذف موزه تاریخ هنر تهران است.

از طرفی این موزه تنها موزه میراث فرهنگی معنوی در ایران است که هنرمندان
آن در حال ساخت و آفرینش آثار هنری هستند و آنرا بصورت زنده به
بازدیدکنندگان نمایش می دهند. هنرمندانی که امروز در این گنجینه مشغول
فعالیت هستند، وارث اندیشها و قابلیتهای هنری هنرمندان تهران در ۱۰۲ سال
گذشته میباشند. جایگاه موزه معنوی یا زنده هنرهای سنتی تهران، در شهر
تهران است و با جذابیت فوق العاده ای که دارد، باید در جوار یکی از موزه
های میراث مادی (که فقط اشیاء گذشتگان بطور ساکن و ثابت در ویترینها قرار
دارند) باشد تا نمایش و جذب گردشگران داخلی، خارجی، میهمانان دولتی و
سیاسی، محققان و…، رونق بیشتری گیرد؛ رویه ای که سالهاست انجام میپذیرد
و بعنوان ویترین و چکیده هنر تهران و ایران باعث افتخار بوده است.

بطور
مثال میتوان آنرا در بزرگترین مجموعه موزهای تهران (سعد آباد) تحت تابعیت
میراث فرهنگی استان تهران قرار داد.جناب آقای رئیس جمهور؛ حدود ۴ سال است
که مجموعه هنرهای سنتی تحت تابعیت پ‍ژوهشگاه میراث فرهنگی قرار گرفته و
مأموریت اصلی آن که همانا آفرینش آثار هنری در حضور بازدیدکنندگان است،
کمرنگ شده است و به جهت دیگری میرود و با انتقالات اخیر، اولین واحدی را
که اصرار بر انتقال آن دارند، این قسمت است. غافل از اینکه این مجموعه،
تاریخ هنر تهران است و نه شهرهای دیگر و در حال حاضر هر شهر، تاریخ هنر
خود را دارا میباشد.

تاریخچه شکل گیری موزه میراث معنوی هنرهای سنتی تهران از این قرار است:
مدرسه عالی صنایع مستظرفه در سال ۱۳۲۹ هجری قمری (۱۰۲ سال پیش ) به همت
کمال الملک تأسیس شد. و سپس تبدیل به مدرسه صنایع قدیمه گردید و گروهی از
هنرمندان کشور در تهران جمع شدند و دررشتهای مینیاتور، تذهیب، خاتم، منبت
، قالی بافی، زری بافی ( ۱۳۰۹ هـ ش در عمارت شمس العماره تهران بنیان
گذاشته شد و بعد به اداره کل صنایع قدیمه انتقال یافت. زری بافی در سال
جاری ثبت ملی گردیده و در آستانه ثبت جهانی قرار دارد و کارگاهای آن در
تهران، بعنوان پایلوت معرفی گردیده اند)، مینا کاری، قلمزنی و سایر
رشتهای هنرهای سنتی فعالیت نمودند.

این مدرسه در سال ۱۳۱۵ ه – ش تبدیل به
هنرستان عالی هنرهای ایرانی شد. این هنرستان سپس به اداره هنرهای زیبای
کشور تبدیل، و در سال ۱۳۴۳ هـ ش بصورت وزارت فرهنگ و هنر توسعه یافت. سپس
اداره جدیدی به نام اداره کل آفرینش هنری و ادبی، به عنوان یکی از ادارات
تابعه وزارت فرهنگ و هنر ایجاد شد. بعد از انقلاب این اداره به نام اداره
کل هنرهای سنتی به فعالیت ادامه داد و در سال ۱۳۶۶ به ساختمان میراث
فرهنگی در خیابان آزادی تهران انتقال یافت.

عاجزانه خواهشمندیم در اقدامی عاجل،
از بروز این فاجعه انسانی ـ فرهنگی جلوگیری فرمایید. لازم به ذکر است
از زحمات جناب آقای مهندس بقایی ریاست محترم سازمان، قدردانی کنیم. چرا
که ایشان به واقع در تلاش هستند تا کمترین آسیبها متوجه افراد گردد؛ اما
طرح انتقال و بخصوص انتقال مجموعه هنرهای سنتی شهر تهران، نیاز به
بازنگری و غور بیشتر دارد.

گفتگوی هارمونیک

گفتگوی هارمونیک

مجله آنلاین «گفتگوی هارمونیک» در سال ۱۳۸۲، به عنوان اولین وبلاگ تخصصی و مستقل موسیقی آغاز به کار کرد. وب سایت «گفتگوی هارمونیک»، امروز قدیمی ترین مجله آنلاین موسیقی فارسی محسوب می شود که به صورت روزانه به روزرسانی می شود.

دیدگاه ها ۳

  • مگر شما تازه وارد هستید که نمیدونید اینها موسیقی رو نمیخوان همون به اصطلاح هنرمندایی که الان خوب به بعضی ها سواری میدن همون ها باشند برای این خرابات کافیه اگر کسی دلش به حال هنر ایرانی میسوزه باید جلوپلاسشو جمع کنه بره هرجا باشه میشه کار کرد.
    اینجا تار دل مردم رو میلرزونه و این برای بعضی ها خوب نیست.

  • در مراکز مهم موسیقی دنیا ایرانیان چه ازنظر تعداد وچه ازنظر کیفیت در سطوح بالایی هستند ودارای ارج وقرب ولی دراینجا چه حال و روزگاری دارند؟چرا هنر مند ایرانی را دیگران ارج نهند و ما آنرا ترد کنیم؟مگر این مرکز چند پرسنل دارد .حالا برای سوالات و رفع اشکال باید ببینیم به کدام شهرستان تبعید شده اند(شعر :روستا زادگان دانشمند به وزیری پادشاه رفتند” هنر مندان ارزشمند به آوارگی روستا رفتند)اگر این گونه از میراث فرهنگی کشورمان صیانت کنیم به بیراهه میرویم وچند سال دیگر عربهای حوزه خلیج فارس و دیگر همسایگان ادعای تمدن و فرهنگ غنی را خواهند داشت .آیا این اقدام در تقابل با تهاجم فرهنگی بوده ویا مشت محکمی بر دهان آنان که جوانان مارا به سوی فرهنگ غرب گرایش میدهند.

بیشتر بحث شده است