نکته حائز اهمیت دیگر این است که در هنگام اجرای آواز، ساز میبایستی به نحوی همراهی نماید که جملات آوازی معنا، مفهوم و ملودی مورد نظر خواننده را از دست ندهد. به عبارت دیگر خواننده هنگام اجرا از لحاظ ملودیک و حتی از لحاظ هماهنگی و پیوندی که ملودی آواز میبایست با شعر داشته باشد، هدفی را دنبال میکند که چنانچه نوازنده در این هنگام جملات نامربوط و نابهنگام را اجرا نماید اولا به این هماهنگی مورد نظر خواننده لطمه وارد شده و ثانیا عموما در این مواقع خوانندگان تمرکز خود را از دست میدهند و اجرای این جملات ناهماهنگ، حس نامطلوبی هم در خواننده و هم در شنوندگان اثر ایجاد مینماید.
حال برای جلوگیری از این امر، نوازندگان میبایستی دقت فراوانی در همراهی آواز به خرج داده و صرفا جملاتی را در کنار آواز اجرا نمایند که با حال و هوای آواز تناسب کافی داشته باشد و لزومی ندارد که تمام جملات آواز را عینا تکرار نمایند، زیرا تکرار جملات آوازی با ساز از زیبایی این همراهی که همانا رنگ آمیزی جملات آوازی توسط ساز است میکاهد.
نکته دیگری که نوازندگان باید به آن توجه داشته باشند این است که هنگام همراهی با آواز سعی کنند صدای ساز خود را از نظر ولوم با آواز تنظیم نمایند که باعث نشود صدای خواننده در این مواقع، ناواضح شنیده شود و به اصطلاح، صدای خواننده زیر صدای ساز گم شود. این مطلب در مواردی که صدای برخی از سازها مانند سه تار بطور طبیعی دارای ولوم کمتری از آواز است به راحتی قابل اجرا است. ولی برخی سازها مانند تار، سنتور و در مواقعی نی (در صدای اول و سوم) که دارای صدای نسبتا بلندی میباشند، در این مواقع نوازنده باید صدای ساز خود را به حداقل ولوم رسانده که با آواز هماهنگی صوتی ایجاد شود.
البته این امر در مورد سازهای زهی و مضرابی آسانتر است، بدلیل اینکه فقط کافی است نوازنده، با زدن مضراب یا کشیدن آرشۀ با شدت کمتر، نوازندگی کند اما در سازی مانند نی این کار خصوصا در صدای سوم (غیث) و اول (بم) مشکل تراست؛ بدلیل اینکه هنگامی که نوازنده در صدای سوم شدت دمیدن خود را کم می کند ممکن است صدای سوم به صدای دوم (اوج) تبدیل شود که از لحاظ نتی و در همان انگشت گذاری فاصله یک پنجم بم تر از صدای سوم صدا میدهد.
نیز در صدای بم که نوازنده باید با مهارت کافی بتواند صدای بم را در حین جواب آواز کنترل کرده (که با کیفیت مطلوب سونوریته و در عین حال، صدای با ولوم کم با آواز همراهی نماید) به همین دلیل است که نوازندگان نی در حین جواب آواز عموما از صدای دوم (اوج) و نیز از صدای بم نرم استفاده نموده و اگر بخواهند از صدای اول و سوم استفاده کنند، تا جملات پایانی آواز صبر کرده و معمولا جمله ای معادل جملۀ پایانی آواز اجرا مینمایند.
۲- جواب آواز در بین جملات آوازی: در این مواقع نوازنده میبایست دقیقا در همان فضایی که آواز داشته البته بنا به سلیقۀ خود و بر اساس خصوصیات و تواناییهای تکنیکی و صدا دهی ساز، قطعه ای را اجرا نموده که هم باعث بسط فضای ملودیک آواز شده و هم بتواند در خواننده جهت اجرای بهتر و موثرتر آواز انگیزه بیشتری ایجاد نماید.
برای مثال هنگامی که خواننده آوازی در گوشه شهناز در دستگاه شور اجرا میکند، اگر بعد از آواز، نوازنده بتواند به خوبی قطعه ای در این گوشه اجرا کند و با مهارت کافی و با توجه به امکانات ساز این گوشه را پرورش دهد، خواننده برای اجرای بهتر و با تکنیک بیشتر، گوشه های بعدی یعنی قرچه، رضوی و… انگیزۀ حسی بیشتری پیدا می کند.
این مسئله را میتوان در ساز و آوازهای اجرا شده به خوبی مشاهده نمود یعنی هر گاه نوازنده به خوبی آواز را همراهی و جملات مفید و زیبایی بین جملات آوازی اجرا نموده، خواننده نیز توانسته آوازی بهتر و با تکنیک، تاثیر و زیبایی بیشتری بخواند البته در این مواقع نوازنده نباید فراموش کند که جملاتی را که بین آواز اجرا میکند از لحاظ زمانی طولانی نباشد تا باعث ملالت خواننده و شنونده شود.
در واقع، هرچند ممکن است نوازنده جمله ای زیبا در جواب آواز بزند ولی اگر این جملات از حد زمان طبیعی خود طولانی تر شود، تاثیر و زیبایی خود را از دست میدهد و ممکن است تصور شود که نوازنده بیش از اینکه به دنبال همراهی آواز و تلاش در جهت بسط ملودیک آواز است، در پی خودنمایی و مطرح نمودن خود است.
البته این مسئله نباید منتج به این شود که تصور کنیم نوازنده هیچ نقش مستقلی در ساز و آواز نداشته و صرفا نقش یک همراهی کننده محض دارد، بلکه در عین حال که نوازنده باید در همان فضای آواز و گوشه مورد نظر خواننده اجرا کند، از آن فراتر نرود، میبایست با اجرای جملات مناسب و به اندازه باعث زیباتر ساختن این همکاری شود.
نکته قابل توجه دیگر این است که هنگامی که خواننده قطعه آوازی در بخش بالای صوتی خود و به اصطلاح اوج صدای خود اجرا می کند و سعی در این دارد که حداکثر تواناییهای تکنیکی خود را به نمایش گذارد، نوازندگان با تجربه و زبده در اغلب این مواقع پس از آواز قطعه ای بصورت ضربی اجرا می کنند که هم جوابی درخور آواز داده باشند و موجب تهییج خواننده برای ادامه آواز بشکل بهتری شوند و هم به نوعی تکنیک و توانایی خود در اجرای قطعه ضربی بطور بداهه را نشان دهند.
زیرا اجرای بداهه قطعه ای ضربی خصوصا در یک گوشه مشخص بلافاصله پس از آواز به مراتب مشکل تر از اجرای همان گوشه بصورت آوازی است. خصوصا اینکه نوازنده در اجرای آوازی یک گوشه میتواند از جملات ردیف و حتی جملاتی که خواننده اجرا کرده نیز استفاده نماید که باعث سهولت بیشتر این امر میشود.
البته عموما نوازندگان در اجرای این قطعات ضربی از پیش کلیشه ای در ذهن خود میسازند تا بتوانند با استفاده از این کلیشه در موارد مشابه و گوشه هایی که حال وهوای یکسان دارند از این قالبها استفاده کنند و نباید این تصور ایجاد شود که جواب آواز امری کاملا بداهه و بدون پیش بینی است، هر چند بحث در این خصوص مجالی دیگر می طلبد ولی به هرحال حتی اگر فرض را بر این بگیریم که نوازندگان در جواب آواز گاهی از جملات کلیشه ای و پیش ساخته (خصوصا در جملات ضربی) استفاده میکنند، نباید هنر آنها را در استفاده بجا و به موقع همین جملات در بین جملات آوازی نادیده گرفت.
سلام
لطفن اگر امکانش هست مطلبی راجع به انعکاس استبداد در موسیقی ایرانی بگذارید