گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

تراژدی مدرنیسم در موسیقی ایران (۱)

مقدمه: نوشتاری که امروز مشاهده میکنید، قسمتی از خاطرات نگارنده است که صریح و بی حاشیه به یکی از مهمترین پایگاه های به اصطلاح موسیقی مدرن ایران میپردازد. در این نوشتار نام شخصی برده نمیشود و قصد این نوشته بی تکلف، فقط هوشیار کردن هنردوستان و جوانانی است که فریفته تبلیغات این افراد میشوند و نیز “احتمالا” تاثیر گذاری روی سرشاخه های این گروه ها که بیش از این آبرو و اعتبار اجتماعی خود را زیر سئوال نبرند و هنر مظلوم مدرن را بیش از این تحقیر نکنند.

در حدود پانزده سال نشست و برخاست و حضور در مجامع هنری، همیشه گروه های خاصی توجه مرا به خود جلب میکردند که سعی می کردند ظاهری متفاوت از خود نشان دهند و یکی از شاخصه هایشان این بود که با هر پدیده هنری یا حتی غیر هنری که عده زیادی (این عده زیاد بسته به مدرن تر بودن آنها کم یا زیاد میشد!) به آن گرایش داشتند برخورد میکردند.

طرز پوشش، گفتار و به طور کل زندگیشان ممکن بود برای عده ای از افراد ساده لوح جذاب باشد و برای متفاوت نشان دادن خود از توده مردم گاه گفته ها و آراء این افراد را تکرار کنند ولی برای من که چندین بار از نزدیک با آنها گفتگو کرده بودم روشن بود که مشکلات شخصیتی و ناهنجاری های اجتماعی دلیل پیدایش گرایشات پوچ این افراد است.

در چنین شرایطی بود که در یک سخنرانی با یک موسیقیدان تحصیل کرده روبرو شدم که با تازگی به ایران پا گذاشته بود. او در این سخنرانی از سالها تلاش برای بهبود وضعیت موسیقی ایران که به عقیده او سالها بود به خواب رفته بود، سخن گفت. از سخنان او چنین بر می آمد که هیچ آهنگسازی در ایران وجود نداشته که اثری قابل توجه بسازد البته خودش و چند تن از شاگردانش را استثنایی در این کشور قلمداد میکرد.

آنگونه که به نظر می آمد او حدود ۱۰ سال پیش از آن سخنرانی به ایران آمده بود و به تربیت چندین شاگرد پرداخته بود که از این عده چند نفر شان را به عنوان برترین آهنگسازان ایران معرفی میکرد. همچنین او ارکستری تشکیل داده بود که ارکستری تلفیقی با شرکت سازهای غربی و سازهای ایرانی بود. پس از پایان این سخنرانی او به معرفی کلاسی که قرار بود در ماه های آینده برگزار کند، پرداخت.

گفته های او ذهن مرا بسیار به خود مشغول کرد چراکه نه ظاهر او به به اصطلاح مدرنیست هایی که تا به حال دیده بودم شباهت داشت نه دانش او. تصمیم گرفتم از نزدیک با او ملاقات کنم و در کلاسش حاضر شوم. پس از گذشت چند ماه کلاسهای او با مقدمه ای از تئوری موسیقی آغاز شد و پس از چند جلسه تدریس کتاب قدیمی هارمونی اشتور شروع شد.

کلاسها تقریبا تفاوتی با دیگر کلاسها نداشت و بیشتر اتلاف وقت بود و مطلب خاصی در کلاس آموزش داده نمیشد. البته من و بسیاری از همکلاسی ها به این کلاس نیامده بودیم که تئوری و حل باسها را بیاموزیم، بلکه آمده بودیم چیزی را که استاد ادعا میکرد تفسیر ما را از موسیقی عوض میکند یاد بگیریم.

تنها تفاوت این کلاس با کلاسهای دیگر این بود که استاد ادعاهایی که در آن سخنرانی کرده بود را تکرار میکرد و چندین بار توصیه میکرد: “آثار دوره های مختلف موسیقی کلاسیک را بدون ترتیب خاصی گوش کنید یعنی آثار باخ، موزار، استراوینسکی، من (!)، شوپن و …”

سجاد پورقناد

سجاد پورقناد

سجاد پورقناد متولد ۱۳۶۰ تهران
نوازنده تار و سه تار، خواننده آواز اپراتیک و سردبیر مجله گفتگوی هارمونیک
لیسانس تار از کنسرواتوار تهران و فوق لیسانس اتنوموزیکولوژی از دانشکده فارابی دانشگاه هنر تهران

۱ نظر

بیشتر بحث شده است