نگاهی به آشفتگیهای بازار نشر به بهانهی انتشار کتاب «موسیقی کلاسیک در قرن بیستم»
موسیقی قرن بیستم همان که با نامهایی مانند مدرن و … به آن اشاره میشود در ایران هم مورد توجه قرار گرفته است. سوءالهای زیادی در مورد دلایل این پذیرش مطرح است. به هر حال کنسرتها و فعالیتهای مرتبط با این نوع موسیقی (چه داخلی چه خارجی) در ایران با استقبال نسبی علاقهمندان موسیقی مواجه شده (۱). از همین رو عدهی روزافزونی از هنرجویان و علاقهمندان موسیقی مایلند که در مورد این نوع موسیقی بیاموزند یا اطلاعاتی جانبی کسب کنند.
چه دلیل توجه به این نوع موسیقی نوعی مد موسیقایی باشد و چه مداومت فعالیت بعضی از آهنگسازان و معلمان ایرانی مرتبط با این جریان یا حتا قدیمی و بیات شدن این جریان در مبدافرهنگیاش و به تبع آن قابل پذیرش شدن آن در کشوری پیرامونی مانند ایران؛ به هر حال حضور این جریان امروزه در فضای موسیقی غیر قابل انکار است.
در ضمن محصولات موسیقی مرتبط با آن خریدارانی دارد که جریان مداوم تولید به مصرف را از نظر اقتصادی نیز توجیه پذیر میکند. به همین دلیل ناشران کتاب و آثار صوتی راحتتر از پیش اثری با این موضوع را میپذیرند. روند رو به رشد آموزش و ارائهی آثار در این شیوه نیز نشان از این دارد که حداقل در آیندهی نزدیک این روند افزایش خواهد داشت.
ترکیب این شرایط با آشفته بازار نشر و شرایط فرهنگی بیمارگونهی جامعهی کنونی –به طور کلی- باعث میشود که گاه آثاری به بازار بیاید که سبب شگفتی است. مکانیزمهای نظارتی موجود در روند نشر (به خصوص مکتوب) هم توان جلوگیری از به بازار آمدن چنین آثاری را ندارد، چرا که برای رفع دغدغهای به غیر از صحت و سقم فنی آثار طراحی شدهاند (۲).
آخرین سد دفاعی در برابر نوشتههای کم مایه نیز که روزی مراقبتهای ناشران شناخته شده از کیفیت کارشان بود، در مقابل قدرت عامل اقتصادی در حال رنگ باختن است. به همین علت خوانندگان هر روز نوشتههای غیر قابل اطمینان بیشتری در اختیار خواهند داشت.
«موسیقی کلاسیک در سدهی بیستم» آخرین اثر مکتوب «حسن زندباف» است؛ نویسندهای که نامش با برخی حوزههای موسیقی در ایران پیوندی قدیمی دارد (۳). او دربارهی محرک نوشتن این کتاب مینویسد: «تصمیم داشتم دیگر درباره موسیقی ننویسم، چون احساس میکنم لبریز از گفتار موسیقیام و ضرورت دارد که آهنگسازی کنم. اما [به خاطر] شناخت موسیقی قرن بیستم که همواره با مسائل اجتماعی این دوره گره خورده است باید مینوشتم.
از این گذشته در کتابهایی که در گذشته به چاپ رساندم […] جای مطلب قرن بیستم خالی بود، به این دلیل مینویسم، به عبارتی کوشش دارم که جاهای خالی را پر کنم» (ص ۸) (۴) جای خالی نوشتهای فارسی که به موسیقی قرن بیستم بپردازد چیزی نیست که از دید علاقهمندان به این حوزه دور مانده باشد. نویسندهی کتاب هم به همین علت به تالیف کتابی در این مورد دست زده است.
پی نوشت
۱- این اقبال را باید نسبت به موسیقی مورد بحث سنجید. برای مثال: پر شدن یک سالن ۳۰۰ نفری برای کنسرتی از آثار شونبرگ به مراتب تعجبآورتر از پر شدن یک سالن ۵۰۰۰ نفری برای یک کنسرت موسیقی پاپ است.
۲- با روش جستجو به دنبال کلمات خاص، آن هم به کمک یک ویرایشگر متنی (چنانکه در وزارت ارشاد مرسوم است) و در اختیار نداشتن نیروهای متخصص هر رشته برای ممیزی نتیجهای غیر از این هم متصور نیست.
۳- کتاب «ریتم در موسیقی» از او احتمالا اولین اثر با این عنوان در زبان فارسی است. همچنین ترجمهی وی از «دائرۀ المعارف سازشناسی» در دورهی خودش تنها ترجمهی موجود از اثری کامل و فنی در این زمینه است.
۴- تنها کتابی که با رویکرد مشابه در سالهای اخیر منتشر شده کتاب «موسیقی قرن بیستم» نوشتهی «گریفیث» با ترجمهی کیوان میرهادی است.
۱ نظر