گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

تئوری نوین بر مبنای آفرینش مدال موسیقی ایران (۶)

همبستگی آکوردها در سیستم تئوری نوین (مدال):

چون در مد ها که به طور کلی اشل های پایین رونده ای می باشند، درجه پنجم فاقد جذابیت می باشد، مگر اینکه به یک اکتاو بم تر نسبت به تونیک قرار بگیرند و یا با تونیک در فاصله چهارم قرار بگیرند، لذا هرگز نمی توانند در آکوردهای سیستم زوج مورد استفاده قرار بگیرند. مثال شمارهء ۱۵

برعکس، فاصله چهارمی که دو طرف هر تتراکورد است و حتی در موسیقی ایرانی و به طور کل موسیقی شرقی که نسبت بین دو سیم ساز را فاصلهء چهارم تشکیل می دهد یا به عبارتی چهار سیم هر ساز را نسبت به هم چهارم درست کوک می کنند بنابر این چهارم (فاصله چهارم) مبدا یک آکورد دو صدایی در آکورد زوج می باشد. مثال ۱۶

اکنون این فاصلهء درست را در پلی فونی موسیقی یونان و ایران فاصله ای اصیل، والا و جذاب به دست آورده ایم، پس صدای سومی که بتوان آن دو را به یک آکورد سه صدایی تبدیل کند چیست؟

در اینجا لازم است که توضیحاتی درباره ایده هارمونی زوج بدهم تا موضوع را روشن تر کنم. برای چه ۱ و ۳ و ۵ و ۷ و ۹ و ۱۱؟ و نه ۱ و ۲ و ۴ و ۶ و ۸ و۱۰؟ برای چه در ترکیب یک آکورد از فواصل فرد مانند یکم، سوم و پنجم باید استفاده کرد؟ در حالی که راه دیگری هم وجود دارد؛ فواصل زوج!

علم آکوستیک هم دیگر نمی تواند این مسائل را ثابت یا رد کند زیرا خودش نمی تواند از خیلی از مسائلی که فیزیک و هندسهء سه بعدی نشانمان می دهند، پیروی کند، مثلا آیا شنیدن فواصل پنجم مطبوع است؟ یا چون در لوله وقتی که می دمی، آرمونیک دوم آن فاصله پنجم درست با نت مزبور را خواهد داشت، پس فواصل باید فرد باشند؟

نه! این مسائل دیگر امروزه منطقی به نظر نمی آید. صداهای مدرن و ناهنجار جهان پیرامون، ما را احاطه کرده اند و ما از آنها هم لذت می بریم. ما در قرن بیست و یکم از هنر موسیقی ای صحبت می کنیم که دیگر آزاد است. با نگاهی به سازهایی که به نظر می رسد آنان هیچکدام ایرانی نیستند و مشخص است که از آسیای میانه و تمدن سین کیانگ چین، آن هم به دلایل مهاجرت از شرق به غرب به این سرزمین آمده اند و با پالایش شدن موسیقی آنان توسط ایرانیان، انسان تاسف می خورد که بگوید مثلا تار ساز ملی ایرانیان است ولی چاره ای نیست.

آخر همان تار از گونهء دیگرش در اقوام زرد پوست شرق چین چه می کند؟ و یا دو تار و سه تار نیز؟ ولی جای شکرش باقی است که با این ادوات کرایه ای، گوشه و ردیف های ایران باز هم ساختار مدال دارند. چیزی که در موسیقی غرب چین به هیچ عنوان وجود ندارد. پس ما با سازهای عاریه شده، موسیقی خود را تا حدودی می نوازیم!

در بین اسامی گوشه و ردیف ها، اسم های غیر ایرانی فراوانی دیده می شود که حکایت از دورانی دارد که ما اجبارا به دلیل سر راه غرب واقع بودن، فرهنگی بیگانه را گرفته ایم و با فرهنگ خودمان تلفیق کرده ایم و امروز به اسم موسیقی سنتی معروف شده است. اما تنها راه شناخت حقیقت موسیقی ایران، آواز اصیل ایرانی است. زیرا اینجا دیگر کلام فارسی نقش دارد.

گذشته از تحریر ها و زینتها، می توان روی شعر ها و ادبیات آنها دقت کرد. بله! چیزی به نام موسیقی اصیل ایرانی روزگاری وجود داشته ولی در خلال جنگها و خونریزی ها، همه فرهنگ موسیقیایی ما تقریبا از بین رفته است. سازهای اصیل ما یعنی عود و چنگ و فلوت در دستان اعراب دیده می شود و سازهای قومهای ساکن آلتای تا چین غربی با اندکی تغییر در دستان ما ایرانیان جای خودش را عوض کرده است ولی آنچه در آواز بوده، مانده است و جای بحث هم ندارد و این تنها راه شناخت حقیقت بود.

آنچه کاملا معلوم است، مدال بودن آوازها و ملودی های ایرانی اصیل است و در آن شکی وجود ندارد. در حالی که در آسیای میانه غیر فارسی زبان، مدالیته مفهومی ندارد ولی ساز تار در سنتهای آنان وجود دارد! آنان با گذر از ایران به فرهنگ این غنی ایرانی جذب شدند و موسیقی خودشان هم دگرگون شد.

باید بگویم که طبیعی ترین مد ایرانی، مد شور است که تمامی مثالها را بر مبنای آن خواهم زد. حتی مد ماهور که مدی از دو “چهارم درست” است، امروزه کمی در اصالتش تردید وجود دارد. ماهور ماژوری نیست که مثلا در ماهور سل، سی بکار زده شود؛ بلکه باید سی کرن را فراموش نکرد و یا اگر تامپره می کردند باید آنرا به سی بمل انتقال می دادند.

این گام دارای ویژگی دو تتراکورد با فواصل چهارم درست از نمایان می باشد و من ماهور سل را به صورتی که در شکل دیده می شود (که جای دو تتراکورد عوض شده، یعنی دو ماژری که سی آن بمل است و شبیه به بیات ترک که ترکیبی از شور و ماهور موسیقی دستگاهی است) قبول می کنم. اینجا حس ماهور را می توان درک کرد. جادویی غمگین ولی امیدوار کننده. پس اصالت ماهور کمی مورد سوال است که باید در مورد آن گفتگو شود.

حال که ما به دنیای استقلال اصوات در سیستم دوازده نیم پرده ای رسیدیم بقیه هارمونی ای که برای موسیقی ایران مناسب باشد را پی ریزی می کنیم؛ هارمونی زوج.

امیرعلی حنانه

امیرعلی حنانه

دیدگاه ها ۲۵

  • به نظر من دلایایل شما برای انتخاب چهارم درست کافی نیست به عنوان مثال در گوشه ی حسینی یا حجاز درجه پنجم کاربرد دارد ویا در افشاری و… در مورد اصالت ماهر نیز با شما موافق نیستم اولا کلنل وزیری که مسلما ماهور قبل از میرزا عبدللاه را شنیده است ان را اصیل میداند دوم می توانید به کتاب گات ها سرود های مینویی زرتشت نوشته حسین وحیدی مراجعه کنید که در ان به اهنگ گاتها اشاره میشود که توسط یک شخص اروپایی ماهور تشخیص داده می شود

  • درود بر استاد عزیز.

    ممنون از زحمات فراوان شما.منتظر مقالات بعدی شما هستم.(فقط ای کاش امکانش باشه که تصویر مثال ها واضحتر باشه).سپاسگزارم.

  • منظورمن این است که ماهور سل باید دارای سی کرن باشد تا اصالت خود را حفظ کند.حالا در اینمورد هر کس نظریهای دارد باید دید که سل مازور زدن یعنی همان ماهور سل یا این دو با هم کاملا متفاوت هستند.در مورد حجاز هم زود همه این حرف را میزنند باید کمی تحمل کرد.برای این من مثالهایم را در گام دوگاه یا شور که درست تر است نوشتهام.

  • سوال:ایا می توان گفت فواصل ربع پرده در اثر ناتوانی و فالش خواندن خواننده های قدیم به وجود امده اند خصوصا در گوشه هایی مانند اوج و عشاق؟(در سازی مانند تنبور تقریبا ربع پرده وجود ندارد)

  • سوال:ایا نمی توان بر اساس فواصل ربع پرده فواصل مطبوع با تعریفی جدید ارایه کرد؟(فرضا اکورد دو می کرن سل دو مثلا در سه گاه)

  • نیازی به کاری که در جهان نمیشود فواصل آنرا با استانداردهای کلاسیک اندازه گرفت نیست مگر آنکه آهنگساز خود رهبر باشد وبتواند با دقت بالایی برای ارکگستری خارجی این فواصل را توضیح دهد.ولی کلا این آکورد خوش صدایی نخواهد بود.

  • در مورد سوال ۶ نمیتوان آنان را محکوم کرد چون آنان در تتراکورد گلیساندو میخواندند.ولی قبول دارم که از نطر زیباییشناسی واقعا پایین هستند.

  • در اینصورت ماهور که مد است با ماژور که تن است برابر میشود. مد دارای اصالت است که بعدا در کمپوزیسیون از اصالت آن کاسته میشود و تامپره هم میشود ولی ماهور خوش به تنهایی در ملودی های این سرزمین دارای ربع پرده روی درجه سمش است. بحث من هم ماهور نیست بلکه ما روی شور مثالهایمان را زدیم.

  • در اینجا آرام به سمت هارمونی زوج و منطقش که در بالا گفتم میرویم.چرا ۱-۳-۵-۷-۹ در حالیکه راه دیگر که برایه چهارم استور است هم باز است.۱-۲-۴-۶-۸-۱۰و……

  • سلام
    امیرعلی حنانه: “نیازی به کاری که در جهان نمیشود فواصل آنرا با استانداردهای کلاسیک اندازه گرفت نیست”
    نیازی نیست؟این نیاز را چه کسی باید تشخیص بدهد؟فواصل خاص میکروتنال اگر مهمترین بخش هویتی این موسیقی نباشد،جزء با اهمیت ترین بخشهاست…تمام مناسبات بر مبنای این فواصل شکل میگیرند.یعنی شما میفرمایید ما اصالت موسیقی خودمان رو از بین ببریم تا با استانداردهای کلاسیک قابل اندازه گیری باشد؟پس تکلیف استانداردهای این موسیقی کهن چه میشود؟؟

    امیرعلی حنانه:”مگر آنکه آهنگساز خود رهبر باشد وبتواند با دقت بالایی برای ارکگستری خارجی این فواصل را توضیح دهد.”
    یعنی میفرمایید ما “وظیفه”داریم پدر خودمان را دربیاوریم و با مبانی واستانداردهای موسیقی غرب آشنا شویم اما از آنطرف ظرافتهای موسیقی خودمان را قربانی کنیم که مبادا به جناب رهبر ارکستر و نوازندگان سخت بگذرد و مبادا به زحمت بیفتند وبرایشان سخت باشد که با فواصل موسیقی ما آشنا شوند؟این دیگر چه جور منطقیست؟

    امیرعلی حنانه:”ولی کلا این آکورد خوش صدایی نخواهد بود.”
    پرسش اول:
    خوش صدا از نظر چه کسی؟افرادی که گوشهایشان به فواصل معتدل و مناسبات هارمونی و پلی فونی برمبنای این فواصل معتدل عادت کرده؟
    پرسش دوم:چه لزومی دارد که تئوری موسیقی غربی حتمآ برای موسیقی ما جوابگو باشد؟و برپایه کدام منطق ما باید اصول موسیقی کهن خود را زیر پا بگذاریم تا به زور آنرابا قوانینی که برای مناسبات موسیقی دیگری نوشته شده هماهنگ کنیم؟

    پرسش سوم:حال اگر به فرض آکوردخوش صدا نشد ایراد از کجاست؟ایراد از موسیقی ایرانیست یا از تئوریهایی که برای موسیقی دیگری نوشته شده اند و لزومآ نبایدروی این موسیقی جوابگو باشند یا از افرادیکه سعی دارند به زور قوانینی که با این موسیقی سازگار نیستند را برآن تحمیل کنند؟

    پرسش چهارم:چاره چیست؟باید موسیقی ایرانی هویت خود را ازدست بدهد یا اینکه باید به دنبال قواعد مناسبتری بگردیم؟

    پرسش پنجم:
    آیا واقعآ روا هست که چون تئوری پردازی شخص شما در مورد موسیقی میکروتونال این مملکت جواب نمیدهد،تیشه به ریشه هویت واصالت این موسیقی بزنیم و تمام فواصل میکروتنال آنرا حذف کنیم تا با تئوری شما هماهنگ شود؟

  • سرور گرامی
    امیر علی حنانه عزیز
    من هم با امیر حسین عزیز موافقم. صرف نظر از موسیقی ایرانی .. موسیقی با گامهای متفاوت میکروتونال را چه باید کرد؟ .. اصولا اگر بخواهیم طبق هارمونیکهای صدا جلو برویم درجات میکروتن را چه کنیم….؟

  • سلام مجدد
    امیرعلی حنانه:”برعکس، فاصله چهارمی که دو طرف هر تتراکورد است و حتی در موسیقی ایرانی و به طور کل موسیقی شرقی که نسبت بین دو سیم ساز را فاصلهء چهارم تشکیل می دهد یا به عبارتی چهار سیم هر ساز را نسبت به هم چهارم درست کوک می کنند…”
    – اولآ:نسبت سیمها همیشه چهارم نیست و کوکهای متعددی وجود دارند ومثلآ در کمانچه هیچگاه هر سه سیم فاصله چهارم ندارند بلکه فاصله پنجم هم در میان آنها وجود دارد…ثانیآ: لزومآ موسیقی ایرانی بر مبنای تتراکورد بنا نمیشود بلکه نظریات معقول دیگری هم وجود دارند که وجود تری کورد در موسیقی ایرانی را اثبات میکنند.
    امیرعلی حنانه : “…نه! این مسائل دیگر امروزه منطقی به نظر نمی آید. صداهای مدرن و ناهنجار جهان پیرامون، ما را احاطه کرده اند و ما از آنها هم لذت می بریم.”
    اولآ:چرا نظزیه هارمونیکها و به دنبال آن هارمونی فرد امروزه منطقی به نظر نمیاید؟مگر امروزه در سراسر دنیا شاهکارهایی که برمبنای این نوع هارمونی ساخته شده اند تقریبآ همه روزه اجرا نمیشوند؟و مورد استقبال قرار نمیگیرند؟شما میخواهید امکان استفاده از آرمونی زوج را یادآور شوید بسیار خوب! نیازی به نفی هارمونی فرد نیست…حتی نیازی به اثبات هم نیست…کافیست در حوزه عمل ثابت کنید که این هارمونی روی موسیقی ایرانی جواب میدهد…آنهم بدون مخدوش کردن هویت و تعدیل فواصل.مطمئن باشید همگان آنرا خواهند پذیرفت! نیازی به اثبات یا نفی نخواهد بود.به عبارت دیگر:مشک آنست که خود ببوید نه آنکه عطار بگوید.
    ثانیآ:آیا واقعآهمه از صداهای ناهنجارلذت میبرند؟ملاک نباید طبع سلیم باشد؟؟جامعه آماری شمابرای این ادعایتان از کجای جهان و از چه نوع افرادی تشکیل شده؟بر پایه کدام تحقیقات میدانی این ادعا را مطرح میکنید؟
    ثالثآ حالت لطیف و باظرافت موسیقی ایرانی چه سنخیتی با این نوع اصوات که شما آنها را بصورت “مدرن و ناهنجار” توصیف میکنید دارد؟
    -موسیقی ایران چندین دهه است که علامتهای میکروتنال مخصوص به خود رادارد و این علامتها و نامهای سری و کرن از ابداعات استاد وزیری هستند،چگونه است که در متن از نامهای سری و کرن استفاده میشود اما در نتهای مثالها بجای علامات مربوطه سری و کرن که بسیار هم شکیل و زیبا طراحی شده اند،از علامت “نیم بمول”که اعراب هم مورد استفاده قرار میدهند استفاده میکنید؟نمیشود که بگویید “الف” و “ب” و … وموقع نوشتن بنویسید:”A” و “B” و …!!!!

  • در مورد پیشینه سازهای ایرانی:
    امیرعلی حنانه:” نگاهی به سازهایی که به نظر می رسد آنان هیچکدام ایرانی نیستند و مشخص است که از آسیای میانه و تمدن سین کیانگ چین، آن هم به دلایل مهاجرت از شرق به غرب به این سرزمین آمده اند….”
    کدام سازها را میفرمایید؟کمانچه؟سنتور؟قیچک؟عود؟نی؟قانون؟اینها که سازهای ایرانی هستند و پیشینه طولانی در تاریخ موسیقی ما دارند…تنها در مورد تارو سه تار ابهاماتی هست…که در ادامه به آن میپردازم. آنهم از این جهت که تاریخ پیدایش و نام سازنده اش مشخص نیست اما هیچ سندی مبنی بر غیر ایرانی بودنش هم در دست نیست.
    امیرعلی حنانه :” و با پالایش شدن موسیقی آنان توسط ایرانیان، انسان تاسف می خورد که بگوید مثلا تار ساز ملی ایرانیان است ولی چاره ای نیست…..آخر همان تار از گونهء دیگرش در اقوام زرد پوست شرق چین چه می کند؟ و یا دو تار و سه تار نیز؟”
    چه میدانیم؟اما وجود شباهت بدین معنیست که تار ریشه چینی دارد؟چرا نمیگویید آندسته ازسازهای چینی که مشابه تارهستند ریشه ایرانی دارند؟ احتمال سفر یا مهاجرت نوازنده یا سازنده ساز “آن دوران”، به “آن دیار”، چرا از گزینه های شما حذف میشود؟حال آنکه روابط گسترده تجاری و بعضآ فرهنگی بین ممالک وجود داشته و روابط دوسویه بوده اند…
    در ضمن در میان نام تعدادی از سازهای مسلمانان هند و پاکستان و چین و نپال،نامهای ایرانی و عربی دیده میشود (مثل سیتار تنبور رباب سنتور قانون کرنا سرنا طبل نقاره کوس دف دایره دلربا شهنای سارنگی)که میتواند گواهی بر این اثر گذاری باشداز این گذشته مگرصرف تشابه لزومآ به معنی گرته برداریست و دلیلی قطعی برای گرته برداری محسوب میشود؟ بسیارند دستاوردهای بشری ای که با وجود فواصل بعید جغرافیایی تشابهاتی باهم دارند در همین قرن گذشته نبوده اند اختراعاتی که حتی در یک بازه زمانی صورت گرفته اند و طبیعتآ تشابه هم داشته اند اما تقلید و اقتباسی در کار نبوده؟شاید دلیل این تشابهات این باشد که همه ما آدمیم و ساختار ذهنی و تفکری کم و بیش یکسانی داریم.از این گذشته …میدانید سازهایی چون تنبوروعود سابقه بسیار زیادی در تاریخ موسیقی این سرزمین دارند… آیا محتمل نیست تکوین آن سازها و یا احتمالآ سازهای دیگری که در دیگر مناطق این سرزمین وجود داشته اند و به هر دلیلی در بخش کوچکی ازاسناد تاریخی که از گزند از حوادث مختلف روزگار محفوظ مانده و بدست ما رسیده اند ذکری از آنها نشده،بوجود آمده باشند؟؟ شما که انتظار ندارید مردمانی که سازهای متفاوتی را در اعصار گذشته ابداع کرده اند در طی چندین قرن متمادی بالکل در دکان خلاقیت را تخته کرده باشند؟در موردتار و سه تار اطلاعات دقیقی در دست نیست که چه زمانی بوجود آمده انذ تعجبی هم ندارد چون در قرون اخیر بخش بزرگی از میراث مکتوب این سرزمین از میان رفته ودر چنین شرایطی نبود مستندات تاریخی نمیتواند دلیلی بر نفی ایرانی بودن این دوساز باشد.در میان نوشته هایی که باقی مانده اند چند نکته میتواند قابل توجه باشد:
    دردوران کریمخان از نوازنده ای بنام پری خان ذکری شده که نوازنده ی سه تار بوده…پس حداقل قدمت این ساز تا زمان کریمخان است ضمن اینکه مرحوم استاد تقی بینش در کتاب شناخت موسیقی ایران ذکر میکنند که سه تار قدمتی طولانی داشته و در بسیاری از مینیاتورهای باقی مانده از دوران قبل،نقش این ساز دیده میشود.
    در میان سازهای ابداعی دوران صفویه و زندیه نام سازی بنام “شش تار” دیده میشود که فارمریکجا مخترع آنرا علی خان تبریزی و جای دیگری به استناد سفرنامه اولیا چلبی مخترعش راشخصی بنام رضاالدین شیرازی ذکر میکند و ظاهرآ بعدها سه نوع از این ساز بوجود آمده که گرچه هیچکدام دقیقآ “تار” امروزی نیستند اما میتوانند “جد”تار امروزی باشند و تار دوران اخیر از تکوین این “شش تار”بوجود آمده باشد..لازم به توضیح است که هنوز هم ساز “تار”در میان قدیمیهای خراسان بویژه مشهد به “شش تار”،معروف است.(منابع : شناخت موسیقی ایران-تقی بینش از ص ۱۵۲ به بعد وچشم انداز موسیقی ایران، دکتر ساسان سپنتا صفحات۵۹ به بعد)…بنابراین این احتمال قوی وجود دارد که تار و سه تار سازهایی باشند که تا پیش از دوران قاجار در گوشه و کنار این مرز و بوم وجود داشته اما در حاشیه بوده اند و از اوایل دوران قاجار که سازهای اصلی دوران قبل به ناگاه کنار گذاشته شدند فضا برای این دوساز باز شده و جایگزین سازهای اصلی دوران قبل شده باشند.

  • در پاسخ آقای امیر حسین
    شاید آقای حنانه جوابهای بهتری از من داشته باشند ولی چیزی که من به نظرم می رسد را برای شما می نویسم هرچند بخشی که درباره آن صحبت نمی کنم مورد تایید من هم بوده….
    در مورد کوک دو نکته مهم وجود دارد ، سازهایی مثل تار و سه تار به خاطر طنین سیمهای آزادشان کوکی که می شوند قابل توجه هستند و مثل سازهای کمانچه و قیچک نیستند البته در تار و سه تار هم فاصله پنجم و چهارم کوک می شود که نشان می دهد هر دو در موسیقی ما مطبوع هستند.
    شاید کسی آماری نگرفته باشد از گوش کردن موسیقی های غیر عادی ولی خریده شدن cd های موسیقی متال و هارد متال و ….گواه بر استقبال از آثار ناهنجار است .
    در مورد استفاده از نیم بمل هم بهتر بود که ایشان به هر دو علامت اشاره می کردند مشخص است که عقیده آقای حنانه مخاطب قرار دادن جمعیت بیشتری از مردم زمین است این را در شماره های قبلی هم گفته اند ولی بهتر بود علامتهای استاد وزیری را هم معرفی می کردند.
    در مورد سازها اکثرا قدیمی ترین سندی که پیدا می کنند در مورد وجود هر سازی در کشوی آن ساز را متعلق به آن کشور می دانند تا آنجایی که من می دانم کمانچه و سنتور اینطور نیستند کمانچه قدیمی ترین سند هایش مربوط به چین و سنتور مربوط به هند است.
    سه تار را در بیشتر کتابها از خانواده تنبور دانسته اند و تنبور را هم می دانید که به تازگی سه سیمه شده و هنوز در بعضی مناطق دو سیمه است مانند دوتار . دوتار هم سازی است که از چین تا ایران نواخته می شود و معلوم نیست مربوط به چه کشوری است.

    شش تار را ندیدم ولی اگر پدر تار باشد باید ۵ سیمه باشد چون درویش خان تار را شش سیمه کرده
    ممنون از اطلاعاتی که دادید امیدوارم با شرکت آقای حنانه این بحث پیشرفت بهتری داشته باشد. متشکرم

  • دز پاسخ به حمید عزیز:-در مورد کوک تار، درست میفرمایید منظور بنده هم نفی فاصله ۴ نبود فقط خواستم اشاره کنم که فاصله پنجم “هم” در این میان هست و در موسیقی مااهمیت دارد و اینکه”همه”سیمها با فاصله ۴ کوک نمیشوند.
    -بله درست میفرمایید طرفداران رپ شاید بیشتر هم باشند…اما ملاک صرفآ کثرت طرفدار است؟آیا “عموم”مردم ما طرفدار راک هستند؟من که تحملش رو ندارم.از این گذشته صحبت از تناسب این اصوات با موسیقی ایرانیست.
    -در مورد اسناد…این روش منطقی نیست عادلانه هم نیست…هزار جور اتفاق در طول تاریخ ممکن است بیافتد،صحبت یک سال دو سال که نیست بحث سر چندین قرن و بعضآ چند هزارسال است.یک نمونه:شما ببین توی این مملکت چند بار کتاب سوزی و کتابخانه سوزی گسترده و سیستماتیک صورت گرفته؟چه سندی قرار هست باقی بماند بجز نقل قولهای بعضآ غیر قابل استناد سینه به سینه و شفاهی؟،بسیاری آثار هم که از پیچ و خم تاریخ میگذرن و به امروز میرسن،مورد بیمهری قرار میگیرند ومطالعه نشده یا زیر آب سد غرق میشن یا زیر چرخ ماشینهای حفاری و راه سازی و … خرد میشن و از بین میرن.در ضمن کمانچه ایرانی یک چیز است و سازهای خانواده شنگ چیز دیگر.شباهت دارند اما یک”چیز”نیستند.سنتور هم که منسوب به فارابی هست و البته سازهای مشابه آن همه جای دنیا دیده میشود(مثل هامر دالسیمر)
    “شش تار را ندیدم ولی اگر پدر تار باشد باید ۵ سیمه باشد چون درویش خان تار را شش سیمه کرده”
    حق با شماست.اما تعداد سیمها هم بدلایل مختلف میتوانسته در این مدت کم و زیاد شود و ملاک دقیقی نیست.در دوره قاجار مدتی کمانچه ۶ سیم توسط برخی اساتید مورد استفاده قرار گرفت اما امروز با ۲سیم کمتر نواخته میشود.در مورد سنتور هم همین داستان وجود دارد گرچه امروزه برای سنتور استانداردی تعریف شده…در ضمن در همان منبع پیشین به سازی بنام ۴ تار هم اشاره شده که در همان بازه زمانی ابداع شده و حتی مرحوم استاد خالقی هم در جستجوی پیشینه تار به این دو ساز (۴تار و ۶تار)اشاره کرده اما به نتیجه مستندی نرسیده،البته مخالفان ایرانی بودن تار هم دلیل و سند درستی ندرند.به هرحال توجه بفرمایید اینها تنها گمانه زنی هستند اصلآ ممکن است در گوشه ای تار بامشخصات فعلی ساخته شده باشد و هیچ جا ذکری نشده باشد…قرون اخیر اوضاع ایران واقعآ اوضاع عادی ای نبوده برای همین عرض میکنم نباید براساس ملاکهای عمومی و نرمال در مورد تاریخ موسیقی این مملکت نظر داد چون چیز زیادی از تاریخ باقی نمانده وحتی برخی ازهمین اسناد دردست رو هم افراد غربی نوشته اند در برخی سلسله ها اسناد توسط خود ایرانیها نابود میشده و بعضآ افراد رو بخاطر موسیقیدان بودن به قتل میرسانده اند در همین قرن اخیر موزیسین بودن بعضآ بی آبرویی به شمار میامده!!..ضمن اینکه استفاده ازتجربیات دیگر ملل هم نه مذموم است نه عار و ننگ!هیچ ایرادی هم ندارد…اصلآ اگر روزی ثابت شود تاریک ساز”کاملآ” وارداتی بوده هم اتفاق ناگواری نیافتاده!مگر امروز از ویولن و پیانو و کلارینت استفاده نمیکنیم و آثار سطح بالایی توسط هنرمندان درجه یک این مملکت با این سازها خلق نشده؟ساز تنها وسیله بیان احساس است و نباید به سازها پاسپورت داد. در غرب هم همین اقتباسها از سازهای شرقی صورت گرفته ولی هیچ کس در آنجا دید منفی به این قضیه ندارد..
    در مورد علامات… به هرحال بحث در مورد موسیقی ایرانیست دیگر!از موسیقی عربی (و ..)که صحبت نمیشود.مردم دیگر نقاط جهان هم بلا نسبت کودن که نیستند که معنی دوعلامت را نفهمند!تنها زحمتش در نهایت یک ستاره یا شماره در متن و یک توضیح دوخطی در پاورقیست.وقتی ما برای خود و دستاوردهایمان ارزش و احترام قایل باشیم دیگران هم به ما به دیده احترام خواهند نگریست..پس کی میخواهیم برای دستاوردهای ملتمان ارزش قایل باشیم و آنها را با افتخار به دیگر ملل معرفی کنیم؟بنده خدا آقای وزیری هم زحمت کشیده انصافآ هم علامتهای زیبایی طراحی کرده.

  • از همه دوستان و مسئولین محترم سایت جدآ بخاطر حجم کامنتهایم پوزش میطلبم و بخش آخر رو میفرستم…در حقیقت تمام این کامنتها(۱۳ و ۱۵ و ۱۶ و همین کامنت فعلی) بصورت پیوسته بود
    امیرعلی حنانه :”پس ما با سازهای عاریه شده، موسیقی خود را تا حدودی می نوازیم! ”
    این یعنی نتیجه گیری بر پایه مفروضات نا مطمئن وبعضآاشتباه.حتی اگر این دو سازبا تاثیر پذیری از اقوام دیگر بوجود آمده باشند،باعث ننگ و سرافکندگی نیست!کدام ملت میتواند ادعا کند که هیچ تاثیری از دیگر ملل نپذیرفته و هر چه دارد صددرصد متعلق به خودش بوده و هست؟؟ تمدن ایران هم عرش کبریایی نبوده که تنها منشاء فیض جهان بوده و تاثیری از دیگر تمدنها نپذیرفته باشد.مگر تعدادی از سازهای اصلی موسیقی غرب ریشه شرقی ندارند؟اما امروزه رپرتوار کاملی برای این نوع سازها وجود دارد و اتفاقآ بخش بزرگی از رپرتوار موسیقی غربی را هم تشکیل میدهد.
    امیرعلی حنانه :”در بین اسامی گوشه و ردیف ها، اسم های غیر ایرانی فراوانی دیده می شود که حکایت از دورانی دارد که ما اجبارا به دلیل سر راه غرب واقع بودن، فرهنگی بیگانه را گرفته ایم و با فرهنگ خودمان تلفیق کرده ایم و امروز به اسم موسیقی سنتی معروف شده است.”
    اسامی ردیفها که همگی منسوب به روایت کنندگانشان است…مثلآ میرزا عبدالله یا حسین اسماعیل زاده آیا چون اسامی مذهبی عربی داشته اند ردیفشان زیر سوال است؟
    در مورد اسامی گوشه ها:منظورتان کدام اسامی غیر ایرانیست؟اگر اسامی عربی را میفرمایید که دلیل آن واضح است :استیلای زبان عربی به عنوان زبان علمی زمانه و به عنوان زبان مذهبی بخاطر اشغال شدن ایران توسط اعراب و مسلمان شدن مردم ایران.اما نام نغمات یک چیز است و خود نغمات چیز دیگر بخصوص که تمامی زدیف به لحاظ حالات و نوع جملات ، یکدست است و اسامی غیر ایرانی به هیچ وجه نشانه و دلیلی برای اثبات غیر ایرانی بودن نغمات ردیف نیستند.خود شما هم نام و هم فامیلتان کاملآعربیست.آیا شما ایرانی محسوب نمیشوید؟پدر شما از کمپوزیتورهای طراز اول موسیقی کلاسیک غربی این مملکت بودند،اما نام و فامیل ایشان کاملآ عربیست آیا باید ایشان را یک کمپوزیتور عرب بدانیم؟؟ضمن اینکه تاثیر پذیری اقوام از یکدیگرو بده و بستانهای فرهنگی امری عادی و طبیعی محسوب میشود.
    امیرعلی حنانه :”بله! چیزی به نام موسیقی اصیل ایرانی روزگاری وجود داشته ولی در خلال جنگها و خونریزی ها، همه فرهنگ موسیقیایی ما تقریبا از بین رفته است”
    من واقعآ متعجبم که این نوع نتیجه گیریهای شمابر پایه کدام منطق شکل میگیرند؟ اصلا دلیل وجود این نتیجه گیریهای عجولانه در این مقاله و ارتباط آنها با بحث اصلی متوجه نمیشوم…
    امیرعلی حنانه :”اما تنها راه شناخت حقیقت موسیقی ایران، آواز اصیل ایرانی است. زیرا اینجا دیگر کلام فارسی نقش دارد.”
    مگر در کلام فارسی،کلمات دیگر زبانها به ویژه عربی دیده نمیشود؟ آیا دلیل تلاش شما برای زیر سوال بردن اصالت بخش سازی و پرداختن به بخش آوازی موسیقی ایران این نیست که در رساله های کهن،این فواصل برای سازهای زهی با دقت بالا برای تک تک دوایر موسیقی کهن ایران محاسبه شده و در دسترس است و مانعی بر سر راه تعدیل است اما اگر ملاک فواصل را برمبنای آواز قرار بدهیم ، پای بحث قدیمی حنجره ضعیف واشتباه در اجرا وغیر طبیعی بودن میکروتنها به میان میاید وراه برای انکار اصالت فواصل میکروتنال هموار تر میشود؟؟از طرفی به جز چند گوشه انحصارآ سازی،بقیه ردیف سازی و آوازی منطبق برهم هستند و زیر سئوال بردن اولی دومی را هم زیر سوال خواهد برد…چگونه است که اولی رافاقد اصالت میدانید(آنهم بدون منطق درست و بدون ارائه سند و مدرک معتبر)و دومی را با اصالت میدانید؟یک بام و دو هوا که نمیشود!
    نکته آخر آنکه آقای حنانه عزیز در سواد بالای شما در حوزه موسیقی کلاسیک شکی نیست بحث پلی مدالیتی و هارمونی زوج شما و پدر بزرگوارتان هم بحث جالبی هست که با علاقه آنرا دنبال میکنم اما موسیقی ایرانی مبحث متفاوتیست که ظرائف آن حتی باوجود نت ردیفها جز با آموزش سینه به سینه و گذشت سالیان قابل درک نیست و تنها بحث در مورد دانگها و بعضآ گامها به تنهایی راهگشا نخواهد بود طبیعت موسیقی ایرانی اینگونه نیست که تنها با یک قانون قابل توضیح باشد یا اینکه تمامی مقامات لزومآ از یک قانون واحد تبعیت کنند بلکه باید روی تک تک گوشه ها بحث و مطالعه صورت پذیرد به هرحال امیدوارم حجم زیاد کامنتها،حضرتعالی را دچار سوءتفاهم لجبازی و عداوت و امثال آن نکند چراکه اولآ : نقاط مبهم بسیاری در مقاله آخرتان وجود داشت و ثانیآ ناچار بودم علاوه بر نوشته های خودم بخشهایی از نوشته های شما هم را به عنوان نقل قول مستقیم بیاورم تا دقیقآ مشخص شود که جملات مربوط به کدام بخش از نوشته شماست.بازهم از همه دوستان پوزش میطلبم.

  • این که بر روی فرهنگ تفکر می کنید جای ارج و سپاس دارد.
    اماکوتاه بگویم بنده فکر می کنم ایرانی بودن و ماندن نیاز به فواصل به اصطلاح ربع پرده و میکروتنال دارد.نه فقط ربع پرده ها که دیگر مبانی آن نیز باید درونش باشد تا هویت مستقل داشته باشد.برای نگاه دوباره به آن باید آنرا با معیار و محک خودش نگریست./پیروز باشید

  • به چه دلیل و برهانی شما ادعا می‌کنید که نوازندگان ارکستهای مغرب زمین، قادر به اجرای فواصل میکروتنال نیستند و یا تبهور لازم را ندارند. شاید اقای حنانه بعضی‌ از آثار بزرگانی مانند لیگتی، پندرسکی، آیوس، جیناسترا،…… را که در آنها از این فواصل استفاده میشود یا فراموش کرده اند و یا آشنایی ندارند. اگرچه با فرضیات سست و نه بخرد آقای حنانه کاملا موافق نیستم اما این همان ارزشگذاری راسخ و لجوجانه است که زیستن پرشونده، تهی شونده و خاستگرای انسان را معنی می‌کند. به عبارتی دیگر، ما نیازمند محیط تعریف شدهٔ داده‌های حسی مان هستیم. اقای حنانه یکی‌ از معدود افرادی هستند که سعی‌ در باز شناختی فرهنگ متاثر از مکان و تاریخ پویای ایرانیت دارند. اگر چه متاسفانه مانند هر روشنفکر دیگری در این مقطع زمانی( منظورم روشنفکران مشرق زمین است) خواستار تطابق و تعریف هویت از هم گسیختهٔ ایرانیت( منظورم هویت از هم گسیختهٔ این دسته از روشن فکران) بر اساس ساختار زبانی و انگاره‌های انسان به اصطلاح خودشان متمدن مغرب زمین دارند، و اگر چه تاریخ زاده از تجربه و ثنویت رستاخیز گرای مشرق را از منظر منطق و تمامیت خواهی‌ ۴۰۰-۵۰۰ سال اخیر مغرب(اروپا) می‌نگرد، باید او رعا همراهی کرد. چه را که این تئوریسین جوان اگر چه در پی‌ ساختار فکنی و تراوش توهومات برتریت و فاخرتر بودن ذهن استنباط گرای غرب است، با این حال باید دست او را گرفت تا بداند این قانون ما خواهد بود، این تئوری زادهٔ تاریخ خود بودن ما خواهد بود، در اتمام باید صمیمانه بگویم سعی‌ کن قوانین زمان و مکان خودت فقط خودت را بر روح حاکم بر تاریخ اراده کنی‌. اگر چه خاورمیانه ، غرب، شرق……… و همهٔ این کلمات اختراع سیاستهای تجاوز گرانه و نژاد پرستانهٔ قرنهای بد از جنبش منطق گرای و تمدن گرای انسان آنگلوساکسون دارد( هنگامی که به جدیّت تمام متافیزیک به یادگار مانده از افلاتون را تخریب کردند) اما امروزه تنها راها به بازگشت نهایی تنها خود بودن است و بس. البته تاثیر و مطالبه گذرای بداتها را هیچ گاه انکار نمیکنم. همانطور که خیلی‌ از مکاتب ریزو و درشت قرن ۲۰ موسیقی‌ اروپا تحت تاثیر مدها و ساختار زیباشناسانهٔ انسان شرق بود. عاقای حنانه نگران نوازندگان مغرب زمین مباش چه را که آنها قادر به اجرای فواصل مایکروتنال هستند چه ۴/۱ و چه ۴/۳ پرده. در پایان سخنم به دیگر مهمانان در این دگر اندیشی است. لطفا عاقای حنانه را تنها مگذارید، چه را که یک روز بر میخیزید و میفهمید که این تئوری همانند خیلی‌ دیگر از آثار فرهنگی ، و هنری تیشه به ریشه ایرانیت زده است و مورد قبول مغرب زمیان از خدا خواسته قرار گرفته است. اقای حنانه اگر چه با بصیرت اما سر گردان هستند.

    • عزیزجان شما که هنوز نمی دانید فواصل ربع پرده ای در گام ۸ درجه ای به کار بردنش باعث نامطبوعیت می شود (برعکس که در تتراکورد چهار دجه ای مطبوع است ) این حرفهای قلمبه سلبمه چیه میزنید؟ آن آثار غربی هم که مثال زدید هدفشان تولید فواصل تامطبوع بوده و کسی هم گوشش را از سر راه نجسته که گوش درد بگیرد. در ضمن مگر ایشان گفته از موسیقی سنتی حذف بشود؟ برای موسیقی چندصدایی گفتند تعدیل شود اما برای موسیقی سنتی باید بماند خودم هم از مدافعین حفظ ربع پرده هستم ولی برای موسقی سنتی

  • متاسفانه بعضی از دوستان در اصل مطلب دقت نکرده و به نکات دیدگاهی شخص من بیش از حد توجه کرده که نشان از علاقه بیش از حدشان به شخص من بوده که اگر اینگونه برخوردهای شخصی کمتر شود شاید بگذارید نوشته خودش را راحت تر نشان دهد و جهت گیری در اینجا لازم نیست.ما که در دادگاه سخن نمیگوییم که یکدیگر را به صلابه میکشیم.پس کوران سوئ تفاهم راه نیندازید .

    • شما در شماره های پیشین خوب پیش رفتید اما در بحث آکوردسازی یکدفعه دباره اصالت تار و … حرف زدید اینها البته جای خودش خوب است ولی اینطوری مطلب در شماره آخر از هم گسیخته شد تا حدودی

  • آقای حنانه متاسفانه هم بدخط اند هم شلخته می نویسند برای همین این نظریه جالب را خوب تشریح نکرده اند باید ده بار خواند تا فهمید.

بیشتر بحث شده است