لقمان دوباره در سال ۱۹۶۱/۱۹۶۰ نقل مکان کرد و این بار در شیکاگو مستقر شد. جورج هادسون که از دوستان دوره دبستان لقمان بود نیز از حدود یک سال پیش در شیکاگو زندگی می کرد و در یک مدرسه موسیقی به کار مشغول بود. جورج همچنین همان اواخر همکاری با سان را و ارکسترش (The Arkestra) را آغاز کرده بود. بدین ترتیب بود که ادوارد اسکنیر (لقمان علی) برای نخستین بار با سان را آشنا شد.
لقمان شیفته سان را و موسیقی گروهش شد و فورا همکاری خود را به عنوان عضوی از این گروه آغاز کرد.
در آن زمان سان را و گروهش پنج روز در هفته را به تمرین و اجرا در مهمانخانه واندر سپری می کردند. این کار با کار دشواری که لقمان در کالیفرنیا انجام می داد زیاد متفاوت نبود. آنها از یکشنبه تا پنجشنبه به تمرین می پرداختند؛ روزهای جمعه/شنبه نیز گروه جک دژونت (Jack Dejohnette) به اجرا می پرداخت.
لقمان که آدمی نبود که بتواند برای مدت طولانی در یکجا ماندگار شود، به زودی به شهرش ممفیس بازگشت. او در مهمانخانه ترومپت مستقر شد و به اجرا با گروهی مشغول شد که یکی از اعضای آن نوازنده ناشناخته ای به نام آیزاک هیز (Isaac Hayes) بود.
لقمان در سال ۱۹۶۴ کاملا جذب دکترین امت اسلام شده بود و نامش را از ادوارد اسکینر به لقمان علی تغییر داد. او سپس به اسپیرینگفیلد در ایلینویز نقل مکان کرد تا به عنوان عضو اصلی گروه، اولین عبادتگاه امت اسلام را در آن شهر بر پا کند. این کار وظیفه بسیار سنگینی بود که برای انجام آن لقمان، نه تنها مجبور بود ساختمان را بسازد و گروه را گرد هم بیاورد بلکه می بایست برای افزایش منابع مالی به کار در معدن ذغال سنگ نیز بپردازد.
لقمان علی دیگر مرد متأهلی بود که به انجام وظیفه دینی فراخوانده شده بود و به زودی صاحب فرزندانی می شد. در نتیجه موسیقی به یکی از آرزوهای روزهای گذشته زندگی او تبدیل شد که به مدت ۱۵ سال مسکوت ماند.
لقمان و خانواده اش سال ۱۹۷۶ را در آفریقای شمالی سپری کردند. در واقع آنها تصمیم داشتند که به آفریقای شمالی مهاجرت کنند اما مشکلاتی پیش آمد و آنها به اجبار به ایالت متحده بازگشتند. در این زمان بود که مرحله جدیدی از فعالیت و فراگیری موسیقی پیش روی او گشوده شد.
او در سال ۱۹۷۷ مجددا در نیویورک به زندگی و اجرا پرداخت. لقمان همراه با سان را به اجرا و ضبط مشغول شد. او همچنین به فراگیری خصوصی درام نزد یک استاد درام نیویورکی که به واسطه مجله داونبیت (Downbeat magazine) با او آشنا شده بود پرداخت.
لقمان در اواسط دهه هشتاد پس از بازگشتن به ایلینویز در دوره های تمام وقت موسیقی در دانشگاه Southern University at Evansville ثبت نام کرد. او در این برنامه می بایست در کلاس های اجرای چند سازی (multi-instrumental performance) و تئوری موسیقی شرکت می کرد.
در این دانشگاه، بسیاری از استادان لقمان تأیید می کردند که او همین الآن نیز یک موزیسین موفق و برجسته است؛ در آن زمان هم نام لقمان در بسیاری از آثار سان را دیده می شد. لقمان در اواخر دهه هشتاد به منزل شخصی خودش در فیلادلفیا نقل مکان کرد.
او همچنان عضوی از ارکستر سان را بود. لقمان برای چند سال به عنوان عضوی از امت اسلام به سیره عملی اسلام پرداخت و این وضع تا سال ۱۹۹۵ یعنی زمانی که در House of Ra اقامت دائمی گزید ادامه داشت. او فورا به تمرین ها مشغول شد و به ضبط پرداخت و به عنوان عضوی از ارکستر سان را در تورهای کنسرت با مدیریت مارشال آلن شرکت کرد.
اینکه بخش زیادی از زندگی لقمان علی در بزرگ سالی به فعالیت های الیجاه محمد (Elijah Muhammad) و سان را پیوند خورده است امری تصادفی نیست. لقمان شباهت بسیاری بین فلسفه کیهانی انقلابی این دو شخصیت یافته است. این دو نفر، در برهه ای از زمان، سروشان مذهبی و هنرمندانی بودند که در پارک های شیکاگو به فعالیت می پرداختند.
آنها در واقع نمایندگان و بیانگر تعالی در افکار سیاه پوستان بودند که جلودار کشمکش های روز افزون برای دستیابی به حقوق دموکراتیک و خود بسندگی آفریقایی محور بود. هر دو شخصیت در کانون توجه اجتماعی زندگی می کردند که در آستانه یک انفجار هنری بود و می توانست با پدیده مشهورتر شهر نیویورک یعنی رنسانس هارلم رقابت کند. نه: این یک حادثه نبود؛ بلکه ترکیبی بود از اسطوره و علم.
I told my kids we’d play after I found what I nedeed. Damnit.