معیارهای مقایسه
در همان ابتدا این کتابها را میتوان به دو دستهی کلی تقسیم کرد: هارمونیهای کاربردی و هارمونیهای تحلیلی. این دو دسته را از جهت تاکید کتاب بر موضوع هارمونی از یکدیگر جدا میکنند. هارمونیهای کاربردی بیشتر به آموزش دستورالعملهای فن هارمونی میپردازد با این هدف که خواننده پس از مطالعه، توانایی به کارگیری آنها را در ساختههای خود داشته باشد.
اما کتابهای هارمونی تحلیلی ضمن آوردن دستورات این فن بیشتر به موضوع تجزیه و تحلیل آثار آهنگسازان میپردازد و از این طریق زمینهی آموزش خواننده را فراهم میآورد. شاید در سطوح بالا و با نگاهی سختگیرانه بتوان گفت که دستهی اول بیشتر با فرآیند تئوری موسیقی و آهنگسازی و دستهی دوم با موسیقیشناسی مرتبط است. در این میان نباید فراموش کرد که بیشتر کتابهای معمول هارمونی دقیقا در یکی از دو دستهی یاد شده نمیگنجد، بلکه به تناسب از هر دو روش بهره گرفته حتا اگر نام آنها تنها به یکی از روشها اشاره کند.
مجموعهی دستورالعملهایی که هارمونی نام گرفته میتوان بر حسب قرار گرفتن در یکی از این دو دستهبندی مورد مقایسه قرار داد. این مجموعه دستورات در دورههای مختلف تاریخی و بر حسب سلیقهها و سبکهای متعدد در موسیقی تغییر کرده است؛ بنابراین اولین چیزی که میتوان انتظار داشت، این است که پاسخ یا راه حل ارائه شده برای هر یک از پرسشها در هارمونی برحسب این که کتاب مورد نظر در چه دوره یا وابسته به کدام یک از سبکهای آموزشی است، متفاوت باشد. بر این اساس، انتخاب یک (یا چند) موضوع و مقایسهی آن در کتابهای مذکور میتواند اطلاعاتی در مورد روشهای آن بدست دهد.
روشهای آموزش هارمونی به این منظور طراحی میشود که هنرجویان علاقهمند را با این فن و ادبیات موسیقایی -که بر اساس آن در چند صد سال تکمیل شده- آشنا کند و بعدها بتوانند روششناسی آن را (و نه عین دستورالعملها) در ساختههای خود به کار گرفته یا در هنگام نواختن آثار دیگران (اگر نوازندهاند) از بافت آن درک بهتری داشته باشند. کتابهای هارمونی از جهت فوق نیز قابل بررسی است؛ یعنی میتوان میزان آزادی را که به هنرجو میدهند بررسی و همچنین مطالعه کرد که آیا مجموعهی تمرینهاخلاقیت هنرجو را تحریک میکند یا منجر به وابستگی او به مجموعهی دستورات به عنوان راهحلهای از پیش تعیین شده (و احتمالا غیر قابل تغییر) میشود (۶).
همینطور روشها و کتابها از منظر تاریخی نیز قابل مقایسه است. گاه در کتابهای هارمونی (حتا انواع کاربردی) بدون این که اشارهای به تقدم و تاخر تاریخی فنون بشود نوعی نظم زمانی در ارائهی مطالب به چشم میخورد و گاه نیز چنین نظمی در ارئهی مطالب وجود ندارد که به روند آموزش هنرجویان این درس لطمه وارد میکند.
انتخاب مثالهای کتاب نیز گاه اطلاعاتی به خواننده میدهد و او را در یک جهتگیری خاص هدایت میکند. این انتخاب از دیدگاه تاریخی مورد بررسی قرا ر گرفت، اما از دیدگاههای دیگری نیز قابل بررسی است. برای مثال اگر دو نویسنده برای نمونهی یک حل به خصوص دو اثر متفاوت را برگزیده باشند و این انتخاب هدف خاصی را دنبال کند، دیدگاهی که موجب چنین انتخابی شده، میتواند به عنوان معیاری برای مقایسه مورد استفاده قرار گیرد.
بیشتر مهارتی که از کتابهای هارمونی به هنرجوی خواننده منتقل میشود، نه از طریق مطالعهی دستورالعملها بلکه به خاطر انجام تمرینهایی است که در متن هر کتاب موجود است. چالشهایی که در این تمرینات پیش میآید به هنرجو کمک میکند تا حالتهای بیشتری از مسئله راببیند و به راه حل های بیشتری برای آن بیندیشد. در بعضی کتابها نیز تمرینها به گونهای طراحی شده که خلاقیت هنرجو را بیشتر شکوفا کند. بدین ترتیب چیدمان تمرینها و مسائلی که در آنها پیش میآید نیز میتواند در مقایسهی این نوع کتابها مورد بررسی باشد.
روش نشانهگذاری هر یک از کتابها نیز ممکن است به عاملی برای مقایسه تبدیل شود. نوشتن اعداد و علامتها برای نشان دادن وضعیت و وصل آکوردها از دیر باز (باس شیفره به عنوان یک روش مختصرسازی از دورهی باروک به کار میرفته است) رواج داشته و چون در همه جا به یک شکل مورد استفاده نیست میتوان آن را برای مقایسهی کتابها به کار گرفت.
دست آخر، دیدگاه زیباشناسانهای که کتاب القا میکند موضوع جالبی برای بررسی است. هر چند در کتابهای هارمونی کمتر دیده شده نویسندگان به طور مستقیم سعی در هدایت زیباشناسانهی خواننده کنند (۷)، اما این کار به طور غیر مستقیم در تمامی کتابها انجام میشود.
پینوشتها
۶- احتمالا این گرایش به آهنگسازان روس در [۳] و [۸] علاوه بر روس بودن مولفان و علاقهی طبیعی آنان به مکتب ملیشان، به شرایط زمان تالیف و انتشار کتابها هم برمیگردد. در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بهخصوص در عصر استالین، تمایل به اهمیت بخشی به پدیدههای روسی مشاهده میشد و اغلب تا حد اعمال فشار برای دادن اهمیت بیش از حد به رخدادهای داخلی در مقایسه با آنچه در جهان غرب گذشته بود یا میگذشت، پیش میرفت. نمونههایی از این روش در علم حتا به بازنویسی موقتی تاریخ علم در دورهی حکومت استالین هم منجر شد (برای مثال قضیهی لیسنکو و دانش ژنتیک).
۷- در این مورد و بعضی موارد بعدی مثل شکوفایی خلاقیت هنرجویان، نقش مربیان را نیز نباید دست کم گرفت.
۱ نظر