اگر ردیف نبود
پیش از هر چیز اجازه بدهید اشاره کنم که موضوعاتی که در اینجا مطرح میشود، در مورد همۀ قطعات اجرا شده در این کنسرت صدق میکند، به جز آواهای زیگورات که برای پیانوی سولو نوشته شده بود. در مابقی قطعات بدون استثناء، ارکستر یا پیانو یا صداهای الکترونیک پیشتیبان صدای یک یا چند ساز ایرانی تنها شده بود. خوب این به تنهایی هیچ اشکالی ندارد به شرط آنکه نگفته باشیم: “اندیشه نو، یک ضرورت غیر قابل انکار تلقی میشود” (از متن بروشور) و بعد قطعاتی بسازیم که خط ملودیک واضحشان جملات صریحی از ردیف سازی ماست!
این قطعات نه بازخوانی مدرنی از فرم آواز هستند و نه ملودیهای نوآورانۀ ایرانی نوشته شده در قالب گوشه ها، بلکه جز یکی (ملودیهای دیوان) همگی خود ردیف نوازی هستند که بر روی انبوهی از سر و صدای مغشوش سازهای دیگر و یا در بهترین حالت آکوردها و آرپژهای بسیار تکراری که زیر صدای یک متن آوازی با پیانو نواخته میشد.
همۀ اینها آدم را وامیدارد تا از خود بپرسد در این موسیقی نو، معاصر، مدرن اگر ردیفها نبودند و به این شکل کودکانه با نویز یا آکوردها ترکیب نمیشدند، چه چیزی در این موسیقی میماند؟ چه چیزی این قطعات گاهاً طولانی را قابل شنیدن میکرد؟ پشت این سوال دیگری به ذهن میرسد که از آهنگساز باید بپرسیم، آیا این همه ردیف سوار کردن بر بستر مشابه موسیقی آوانگارد اروپایی نوعی رشوه به شنونده نیست؟ آیا این نوعی عوام زدگی نیست که نوگرایی در موسیقی را اینطور تفسیر کنیم؟
این نوگرایی از دید چه کسی نوگرایی است؟ از دید موسیقیدان ایرانی؟ که خوب میدانیم بخش ایرانی این موسیقی برای آنها تازگی ندارد. از دید موسیقی-ساز آوانگارد اروپایی؟ برای او هم بخش نویز و ترکیبات صوتیش تازگی ندارد، تازه اگر بتوانیم بپذیریم که بخش موسیقی ایرانیش برای چنین موسیقیدانی تازه به نظر میرسد.
تنها راه باقی مانده این است که فکر کنیم یک اتفاق “چند فرهنگی” نوگرایی موجود در این موسیقی است. این هم که حالا دیگر چیز زیاد تازه ای نیست و اکثر آهنگسازان یا آن را چندین سال پیش امتحان کرده اند یا امروز دارند امتحان میکنند! شاید نقش این نوع سوءاستفاده از موسیقیهای مختلف مانند دوگانگی شترمرغ باشد! و برای این استفاده شده که اگر از او تقاضای مرغ بودن بکنند بگوید بار میتوانم ببرم و اگر تقاضای بار بردن کنند بگوید تخم میتوانم بگذارم! تکنیکی برای گریختن از داوری و نقد هر دو فرهنگ موسیقایی ممزوج شده و نه برای اختراع حقیقی حیوانی مثل شترمرغ که نه مرغ است و نه شتر.
بعد از اینهمه صغری و کبری چیدن به اینجا میرسیم که شاید آنهمه ردیف نوازی و چه و چه برای این است که هم پرستیژ موسیقی مدرن را داشته باشیم و هم شنونده عام را لبخند به لب از تالار بدرقه کنیم و باز هم سوالات دیگری در ذهن مطرح میشود مانند: ترکیب آنهمه ساز برای چیست؟ این نوع ترکیب خاص برای چیست؟ هر چه بیشتر از خودم این نوع سوالها را می پرسم جوابهای کمتری میگیرم که راضیم کند.
سازبندی نمایشی است! چنگ را در ارکستر میبینم که گویی تنها برای نمایش است و بخشی از نت پیانو را به آن واگذار نموده اند، آنهم به عمد در سکوتی که انگار پروژکتور سالن فقط به روی نوازنده چنگ نور میاندازد. قانون نیز همین طور است، اگر قرار است پنجه-مضراب روی پشت خرکهای قانون بکشند، آنهم در حالی که حداقل چند سنتور در همان نزدیکی دارند صداهای مشابه تولید میکنند، پس باید باور کنیم که حضور قانون، نمایشی از کامل بودن ارکستری است که آهنگساز میتوانسته جمع کند، چون صدای این ساز در چنین وضعیتی اصلا شنیده نمیشود، حتا با کمک تقویت کننده ها و بلندگوها. سه تارها حتا در دید تماشاچی هم نیستند چه برسد به اینکه صدایشان شنیده شود و اصولا وقتی تعداد زیادی ویولن و دف و سنتور ناگهان در دینامیک ffff مینوازند چه امیدی هست که صدای آنها شنیده شود!؟
در قطعه سمینار رنگها که برای گروه کوچکی نوشته شده، به غیر از مقدمه پیانو که مثل قطعه اول جالب توجه بود، چیز زیادی شنیده نمیشد جز کمی پاسکاری برای انتقال بخشهایی از ردیف که بعد به شکل همهمه در هم آمیخته میشد! اگر به نوبت زدن سنتی نوازندگان یک گروه مطرح بوده که راه های بهتری برای این کار هست و اگر نه هم که …
اینکه در تمام مدت نواختن بخشهای آوازی پیانو یک یا دو آرپژ محدود را تکرار کند، نمودار “امکانات گسترده دیگر موسیقی ایرانی، از جمله به ایجاد رنگهای بدیع صوتی، قابلیت وسیع چند صدایی و امکان طراحی ستونهای هارمونی با استفاده از نظم هارمونیکی نغمات” (در متن بروشور) نیست! بلکه به عکس نمودار ناتوانی در آفریدن همۀ این چیزهایی است که ادعا شده است!
باز هم ناچاریم نادیده بگیریم که سنتورهای تکنواز، کوک نبودند و نوازندۀ توانایی مثل آقای روزبه رحیمی زیاد سرحال نبود، مجبوریم نادیده بگیریم که واژه موسیقی معاصر چه معنی میدهد، مجبوریم این همه اشتباه سهوی و عمدی را ندیده بگیریم، مجبوریم چون در شرایطی هستیم که به حداقل ها راضی شده ایم و اصلاً بعید نیست که بشنویم موسیقی به اندازه کافی زیر ضربه هست، شما دیگر بیشتر باعث تضعیفش نشوید!
خیلی وقت است که اینجا مجبوریم همه چیز را ندیده بگیریم و بگذریم از ترس اینکه مبادا همین آب باریکه نیز بخشکد و همین چند موسیقیدان باقی مانده هم قهر کنند. غافل از این که اگر آبراه را لایروبی نکنیم هم ممکن است دیگر آبی به ما نرسد و جوی بخشکد!
salam
chetor mitunam mr radman ro bebinam?shirazan ya mashahd?kasi shomare telephon ya address dare azashun?tnx
salam.ishan ke enghadr az rezome irad gereftan chera khodeshoon hich karnamei az khodeshoon jayi nadaran ke befahmim sathe elmishoon cheghadre ke be khodeshoon enghadr etemad daran ke mitoonan az ostadayi mesle aghaye radman irad begiran va taze dochare azordegi az movaffaghiathaye ishoon beshan.
راستش من رزومه چندان مهمی ندارم به همین دلیل هم فکر میکنم وقتی چیزی وجود نداره نیازی نیست که بخوام شرحش بدم. توجه کنید من رزومه آقای رادمان ایراد نگرفتم از نحوه ارائه رزومه و اشتباهای احتمالی ایراد گرفتم. چیزی که من بهش اشاره کردم دقیقا همینه که اگر چیزی وجود نداره بهتره گفته نشه. این عادت ماست در ایران که فکر میکنیم کسی که اشکالی میگیره خودش باید حتما از اونی که اشکال ازش گفته بهتر یا بالاتر باشه. اما اصلا اینطوری نیست من چند مورد مشخص رو مطرح کردم و مودبانه اشاره کردم که اینها ممکنه در نوشتن یا چاپ اشتباه شده باشن و یا بر اثر علاقه به اغراق بزرگنمایی به وجود امده باشن. برای اینکه *ثابت* کنید ادعای من درست نمیباشد کافیه در هر مورد نشون بدین که من اشتباه کردم. مثلا وقتی من ایراد گرفتم که در هیچ جا اشاره به نام دانشگاه و استاد ایشون نیست کافیه که کسی در زیر همین مطلب لینک یا مدرکی که حرفهای بروشور رو تایید میکنه بگذاره اونوقت همه میفهمن که من اشتباه کردم، حتی اگر بهترین رزومه رو هم داشته باشم. به نظرم بهتره به جای توجه به این که کی این مقاله رو نوشته به این توجه کنیم که چه اشکالایی گرفته شده و آیا این اشکالا درسته یا نه؟ قوت استدلال و صحت ادعا از نام اشخاص نمیاد.
یادم رفت بگم من اصلا از موفقیت آقای رادمان یا کس دیگه دچار هیچ آزردگی که نمیشم هیچ بلکه بسیار هم خوشحال میشم. آزردگی من از عدم مطابقت موفقیتهای ادعایی با حقایقی بود که بررسی کردم.
shoma amalan chizio barrasi nakardin.inke avale maghale minevisin concerti bar gozar shode bood ke bia o bebin ba ye hamchin jomleye amianei yani bahse elmi vojood nadare balke ye bahse saligheie va ettefaghan khode bahs va barkhorde shoma ammianast na mozooe bahs. va zemnan kheili be sabke jurnalistha shoroo be koochak namayie concert kardin.in ke migin meghdari acord ke roosh radif zade mishod khodesh koochek namayie ke be andazeye bozorgnamayi ke shoma goftin baese azordegi mishe.tabiatan har musighi hamine ke shoma goftin meghdari acord ke roosh melodi zade mishe. amma shoma aslan midoonin oon acordha chi boodan?zemnan kodoom radif? age dar ejra dashti ya abuata zade mishe manash radif nist. hamin neshoon mide ke shoma salahiate enteghade elmni az concert nadashtin.albatte salighe bahse digeiye man nemitoonam begam shoma bayad az concert khoshetoon mioomad.vali salahiate elmi baraye naghd chizie ke lazeme va shoma nadashtin va in kollan az maghalatoon peidast va moteassefane bishtar shabihe ye oghde goshaiye. dar vaghe in naghd az hamoon jomleye aval ke behesh eshare kardam hich jaigahe elmi nadasht va mosallaman dar hich mohite academici in naghd ro be onvane naghd ya maghaleye elmi nemipaziran hatta agar be mavarede dorostiam gahi toosh eshare shode bashe. masalan man ghalathaye emlai ya moshkelate virastarie broshoor ro mipaziram. vali jahatgirie shoma be man ejaze nemide ba shoma ehsase nazdiki konam. chon moshakhase naghde shoma age esme naghd aslan roosh bezarim yek janebast.
من به عنوان یکی از نوازندگان ارکستر از نقد راضی هستم. حقیقت اینه که در بسیاری از قسمت ها قطعه ها چیزی نبودند جز ملودی های ایرانی (مهم نیس ردیف باشه یا نه، ابو عطا یا دشتی) به همراه افکت های صوتی. نو آوری خاصی به نظر نمی اومد. افکت ها هم هیچ الگوی خاصی نداشتند و من به عنوان شخصی که در ارکستر حضور داشتم عملا می دیدم هدف دکتر رادمان ایجاد فضایی متناسب با ملودی ایرانی بود.این قضیه پیشتر بار ها اتفاق افتاده… اما ای کاش توضیحات مبسوطی از سوی خود دکتر رادمان وجود داشت، تا در دفاع از اجرای خودشون بیان کنند. در غیر این صورت با توهین به کسانی که بی پیرایه و منصفانه اجرا را نقد می کنند، نمی توان به دفاع از اثر پرداخت. حقیقتا نوآورانه صفتی نبود که بشه به مجموعه ارکستر و اجرا نسبت داد. هرچند که اجرا همچنان ارزش های خودش رو داره.