گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

فخرالدینی: کتاب تجزیه و تحلیل موسیقی ایرانی را نوشته ام

پورقناد: آیا پارتی‌تورهای این آثار وجود دارد؟

– بله وجود دارد و اثر “سربداران” چاپ و “ابن‌سینا” هم نت‌نویسی شده است. همچنین نت نویسی “ابن سینا” توسط بهرام به‌مرام صورت گرفته است اما وی منتظر تایید من است که آنرا به شکل سوئیت سمفونیک در بیاورد؛ البته همه نت‌های من قرار است منتشر شود که ابن‌سینا هم شامل می‌شود.

همچنین یک کاری در دست انتشار دارم که تجزیه و تحلیل موسیقی ایران است و می‌خواهم آنرا به دست یک ناشر خوب بدهم تا منتشر شود. این کتاب بسیار ارزشی ا‌ست و تمام ردیف‌های موسیقی ایرانی در آن تجزیه شده است.

پورقناد: بعد از اینکه شما در سال ۱۳۵۸ کنار رفتید، یکی از شاگردان شما آقای محمد شمس رهبر ارکستر شدند، سرنوشت ارکستر بعد از هدایت ایشان به کجا رسید؟

– آقای محمد شمس از شاگردان من بودند ولی آن ارکستر با آن نوازندگان زیاد دوام نیاورد و بعد از چند جلسه کار، ارکستر منحل شد. همچنین بچه‌ها وقتی دیدند من نیستم، حاضر به همکاری نشدند و هر کدام به تلویزیون رفتند و بعضی از کسانی که در رادیو نبودند، بعد از من علاقه‌مند شدند و فعال شدند و به رادیو رفتند و سرود‌هایی را اجرا کردند.

خادمی: پس شما بعد از آن دوره یک دوره رکود فعالیت داشتید؟

– بعد از آن من به سمت موسیقی فیلم رفتم و سرم خیلی شلوغ شد. به هر حال بیکاری من دوام چندانی نداشت و من به سمت تدریس رفتم اما به هنرکده برنگشتم و بیشتر در منزل تدریس می‌کردم. به اعتقاد من کلاس‌هایی که در خانه برگزار می‌شد به از هنرکده‌ها مفیدتر بود و من ۱۰ سالی در منزل شاگردانم را آماده کردم و نتیجه خوبی گرفتم و آهنگسازان خوبی هم شدند.

خادمی: در فاصله سال‌های ۱۳۵۸ تا ۱۳۷۶ چه موسیقی فیلم‌هایی کار کردید؟

– سریال‌ها و فیلم هایی شامل سربداران، ابن‌سینا، روزی‌روزگاری، کیف انگلیسی، امام علی، شهریار، روشن‌تر از خاموشی، گزارش یک قتل، پرستار شب و غرق و… کار کردم.

پورقناد: در آخرین دیداری که با آقای حنانه داشتید درباره کدام موسیقی با هم صحبت کردید؟

– آخرین روزی که ما از هم جدا می‌شدیم، آقای حنانه گفت کی همدیگر را ببینیم گفتم سفر بروم و برگردم و همدیگر را می‌بینیم. زمانی که داشتیم از هم جدا می‌شدیم گفت: “روی نوشته های عبدالقادر مراغه ای کار میکنم و یک قطعه هست که نتوانستم نت آن را در بیاورم” گفتم: “من آنرا نت کرده‌ام.” خیلی متعجب شد و گفت: “چه زمان آنرا ب‌شنویم؟” گفتم: “بعد از اینکه از سفر برگشتم.” قبل از سفر دوستی می‌خواست با من مصاحبه کند که من گفتم با آقای حنانه مصاحبه کند و بعد من به سفر رفتم و هنگامی که از سفر برگشتم خواست با من هم مصاحبه کند. وقتی گفتم با آقای حنانه مصاحبه کردید؟ گفت: “آقای حنانه مریض و در بیمارستان بستری شده است.”

در دیداری که من با آقای حنانه در بیمارستان داشتم، می‌خواست درباره موسیقی که کار می‌کنم بداند که من این موضوع را در یادنامه حنانه (آخرین دیدار) چاپ کرده‌ام که در آنجا آقای حنانه گفت که آن موسیقی که از نوشته های عبدالقادر استخراج کردی را بخوان و در بیمارستان این آهنگ را برایش خواندم که با این آهنگ به وجد آمد؛ به گونه ای که هر بار به انتها قطعه می‌رسیدیم از من می‌خواست که دوباره بخوانم.

من سه بار برایش خواندم و چون دلم گرفته بود، این کار را با بغض و اشک خواندم و کسانی که در دورمان بودند، همه گریه می‌کردند چون دیدار خیلی تلخی بود و بعد خداحافظی کردم و به خانه برگشتم که شب از بنیاد فارابی با من تماس گرفتند و گفتند که شنیدیم که یک دیدار جالبی با آقای حنانه داشتید و خواستند که آن صحنه را تکرار کنیم تا از آن صحنه فیلم بگیریم! من گفتم: “شما باید از اول دوربین می‌گذاشتید تا این دیدارها را ضبط کنید و محال است این صحنه دوباره تکرار شود” و واقعا صحنه جالبی بود و اگر فیلم گرفته می‌شد یک فیلم تاریخی بود.

گفتگوی هارمونیک

گفتگوی هارمونیک

مجله آنلاین «گفتگوی هارمونیک» در سال ۱۳۸۲، به عنوان اولین وبلاگ تخصصی و مستقل موسیقی آغاز به کار کرد. وب سایت «گفتگوی هارمونیک»، امروز قدیمی ترین مجله آنلاین موسیقی فارسی محسوب می شود که به صورت روزانه به روزرسانی می شود.

۱ نظر

  • بله با اینکه من ۱۸ سال داشتم ولی آن روز را فراموش نکرده ام. واقعا دیداری سخت و عاطفی بود و مرتضی حنانه به مرگ نزدیک میشد ولی به آن فکر نمیکرد و این روزهای تلخ است که باید همه دوستان دور ///آدم رو خالی نکنند. از این خاطره شما ممنونم.

بیشتر بحث شده است