گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

صبا؛ نسیم دگرگونی‌ها (۱)

نگاهی به چند نکته‌ی مهم زیباشناختی در آثار صبا

در تاریخ افرادی هستند که با کارشان، با بودنشان، با تاثیری که بر وقایع زمانه می‌گذارند جریان یک‌سویه و یک‌پارچه‌ی زمان را به قبل و بعد از خودشان تقسیم می‌کنند. بی‌شک وقتی در سال ۱۲۸۱ ابوالحسن نامی در خانواده‌ی فرهیخته‌ی کمال‌السلطنه متولد شد یکی از همین شخصیت‌ها پا به عرصه‌ی وجود گذاشته بود. هنگامی که هم او، در واپسین روز پاییز ۱۳۳۶ به تاریکی طولانی‌ترین شب آن سال پیوست دیرگاهی بود که می‌شد بخش‌هایی از تاریخ موسیقی معاصر را از جنبه‌های متعدد به قبل و بعد از او بخش کرد.

درباره‌ی او به منوال عزیزتر شدنِ درگذشته در این دیار، بسیار نوشته شد. همگنان از وصف خصالش گفتند و اندک شماری هم ارزش هنری و فنی آثارش را تحلیل کردند. در یک یادنامه‌ که از نوشته‌های متعدد هم‌دوره‌های صبا (با افزودن چند نوشته‌ی جدید) از منابع گوناگون ناهم‌زمان جمع‌آوری شده، بیش از ده بار از قلم موسیقی‌دانانی که هم‌شاگردی‌اش بودند یا شاگردش، می‌خوانیم که:
۱- او فن نواختن ویلن را برای اجرای موسیقی ایرانی تغییر و گسترش داد به طوری که این ساز دیگر تقلید رنگ و رو رفته‌ای از کمانچه نباشد.

۲- او معلمی بود که برخلاف معمول زمانه‌اش بخل و حسدی نداشت.

۳- به رموز چندین هنر و صنعت آشنا بود.

۴- سازی در محدوده‌ی موسیقی دستگاهی نبود که دستی بر آن نداشته باشد.

۵- چندین کتاب برای آموزش نوشت یا قصد داشت بنویسد که بعداً شاگردان از روی درس‌ها و یادداشت‌هایش تکمیل کردند.

۶- گوشه‌هایی را به ردیف خود -که نسبت به دیگر نسخه‌های ردیف پیش از خودش مختصرتر بود- افزود.

۷- چند قطعه ساخت که ذوق موسیقایی‌اش را در آن به تمام و کمال به نمایش گذاشت.

۸- شاگردانی تربیت کرد که درآینده‌ی موسیقی ایران نقشی با اهمیت بازی کردند.

۹- و شاید از همه بیشتر، نواخت و نواخت و نواخت، گاه در خلوت و گاه برای عموم و برهمین اساس خودش را بیش از هر چیزی نوازنده‌ی موسیقی شمرد و … .

صبا در زمانه‌ای بالید که تاریخ موسیقی ما میان دو نوگرای نامدار با گرایش‌ها و تاثیرگذاری‌های متفاوت تقسیم شده بود؛ غلامحسین درویش و علینقی وزیری که از قضا استادان او هم بودند. شاید اگر صبا میان دوره‌ی زیستن این دو (و حداکثر تاثیرگذاری دومی) زندگی نمی‌کرد و همین آثاری را از خودش باقی می‌گذاشت که امروزه از او در دست داریم اثری که بر موسیقی پس از خود گذاشته بود به مراتب عمیق‌تر و با اهمیت‌تر ارزیابی می‌شد.

همه‌ی اینها را می‌دانیم اما آنچه در مورد او ناگفته ماند یا کمتر به آن اشاره شد لایه‌های زیرین گرایش موسیقایی وی بود؛زیباشناسی‌اش. چیزی که گمان نمی‌رود به معنای امروزی‌ و به شکل آگاهانه مد نظر او یا هم‌عصرانش قرار گرفته باشد (البته تاحدودی غیر از وزیری). بسیار بعید است که بپذیریم صبا یک دستگاه دقیق از گزاره‌های زیباشناختی کاملا تعریف‌پذیر در ذهن داشته که براساس نوعی اصول اولیه منظم شده است. اما در عوض در جای‌جای متن عمل موسیقایی‌ و گاه در گفتار و نوشتار باقی مانده از او، تاثیر وجود درونی شده‌ی چنین نظامی و تلاشِ از سر غریزه‌ برای دگرگون کردن آن به چشم می‌خورد.

صبا را پس از برخورد با تعلیمات وزیری می‌توان-در مقایسه با وزیری یا حتا خالقی-نوگرایی میانه‌رو دانست که فکر می‌کرد باید این موسیقی را با ابزار خودش نو کرد و در آن زیبایی آفرید آن هم به شکلی که ارتباطش را با شنوندگان اصلیش از دست ندهد. شاید از همین روست که کسانی او را تداوم نوگرایی درویش خان می‌دانند و نه ادامه‌ی راه وزیری.


پی‌نوشت

(*) نسخه‌ی اول این مقاله در ویژه‌نامه‌ای که روزنامه‌ی شرق چندی پیش (آغاز دیماه۱۳۹۰) به مناسبت سالروز درگذشت ابوالحسن صبا منتشر کرد چاپ شد. در نسخه‌ی حاضر برخی شرح‌ و تفضیل‌ها که نشرشان در چاپ نخست امکان‌پذیر نبود برای خوانندگان گفتگوی هارمونیک افزوده شده است.

آروین صداقت کیش

آروین صداقت کیش

متولد ۱۳۵۳ تهران
منتقد و محقق موسیقی

۱ نظر

بیشتر بحث شده است