گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

سایه روشن تاریخ موسیقی ما (۱۰)

یکی از مهم‌ترین شاخه‌های پژوهشی تاریخ موسیقی در سال‌های گذشته ترسیم روند تحول موسیقی ایرانی (حداقل نظری) است و پاسخ به این سوال که چگونه ساختارهای اجرایی قدیمی به دستگاه‌های امروزی تبدیل شده است (۳۲). در این مورد نیز باید گفت که دست کم از برخی ساده‌اندیشی‌های گذشته مانند منسوب کردن ساختارهایی از قبیل هفت دستگاه به ساختارهای اجرایی اواخر دوره‌ی ساسانی که تنها اسمی از آن در دست ما باقی مانده دور شده‌ایم (۳۳).

امروز دورنمای راه‌هایی به شناخت بیشتر فرم‌ها و روابط نظری موسیقی دوره‌ی قدیم و شاید ترسیم زنجیری که موسیقی امروز ما را به دیروزمان متصل کند، بیش از گذشته مشخص است. دست کم دو نظریه‌ی عمده در این مورد وجود دارد که یکی تغییرات عمده در ساختارهای اجرایی موسیقی را براساس نظریه‌ها در حدود دوره‌ی قاجار می‌داند و دیگری که سابقه‌ای طولانی‌تر از تغییر و تحولات مقام‌های قدیم و راه پیمودن‌شان به سوی دستگاه‌های امروزی قائل است (۳۴)، برای مثال‌هایی از نوع دوم نک. (خضرایی ۱۳۸۶) و (اسعدی ۱۳۸۰، ۱۳۸۸).

یعنی ساختارهای اجرایی امروزی که تا چندی پیش برخی تصور می‌کردند توسط فرد یا افرادی در نیمه‌های دوره‌ی قاجاریه (احتمالا آقا علی اکبر فراهانی) اختراع شده (یا در منصفانه‌ترین اظهار نظرها بازآرایی شده) امروز شجره‌ای منطقی‌تر دارند.

به جز این گروهی هم (هر چند هنوز اندک) به بعضی از سنت‌های عمده‌ی موسیقی غیر دستگاهی در فلات ایران که در حوزه‌ی موسیقی‌شناسی تاریخی قرار می‌گیرد، راه می‌جویند اما تا رسیدن به نتیجه‌ای که روشن‌گر نکته‌ای تاریک در تاریخ موسیقی این سرزمین باشد راهی طولانی در پیش است؛ مانند برخی کارهای انجام شده بر دستان بندی تنبور و دوتار و رابطه‌ی آن با شیوه‌ی فارابی و صفی‌الدین ارموی، که ممکن است به روشن شدن تاریخ این دو حوزه‌ی غنی موسیقایی (که به زعم چندی از پژوهش‌گران بازمانده‌ی برخی گونه‌های موسیقی هنری ایرانی است) منجر شود.

از رهگذر انباشت اطلاعات همین پژوهش‌های انجام شده امروزه می‌توانیم تصویر کلی نسبتا بهتری از تاریخ موسیقی‌مان داشته باشیم. برای مثال نک (اسعدی ۱۳۷۸، ۱۳۸۰ الف و ب، ۱۳۸۱، ۱۳۸۲ و ۱۳۸۳) (۳۵)، (پورجوادی ۱۳۸۵)، (کلانتری ۱۳۸۶ الف و ب) و (میثمی ۱۳۸۱ الف و ب) که گروه اولبه شکلی کامل به جنبه‌های مختلف موسیقی عصر تیموری، دومی تا حدودی به موسیقی دوره‌ی افشاریه، گروه سوم به دربار سه تن از پادشاهان گورکانیو بالاخره گروه چهارم به موسیقی بخش‌هایی از دوره‌ی صفوی می‌پردازد. اگر این‌ها را به عنوان نمونه‌هایی از پژوهش‌های تاریخی معاصر بگیریم به روشنی می‌توان دید که اگر امروز کسی قصد نوشتن تاریخی جامع داشته باشد راه سهل‌تری پیش رو خواهد داشت.

پی نوشت

۳۲- این موضوعی است که ما آن را به این شکل صورت‌بندی می‌کنیم: با توجه به این که در موسیقی ایرانی حداقل در چهل سال گذشته گرایشی قدرتمند به بازگشت به گونه‌های اواخر دوره‌ی قاجاریه (در قالب نوعی هویت‌خواهی) وجود داشته، لاجرم کار فکری در مورد این موسیقی جنبه‌ی تاریخی بسیار قوی نیز پیدا خواهد کرد. شاید به همین دلیل است که یافتن نسب موسیقی دستگاهی تا این حد اهمیت پیدا می‌کند.

۳۳- از این قبیل اظهار نظرهای نسنجیده و بی‌اساس در نوشته‌های دوره‌ای که چندان هم دور نیست به وفور دیده می‌شد. این نوع گفته‌ها تا حدی نیز نشان از کیفیت پژوهشی که آن‌ها را فراهم آورده دارد. پیش از این نیز در پژوهش‌های معتبر کم‌تر چنین موضوعاتی به چشم می‌خورد. اغلب اوقات این گزاره‌های تاریخی در نتیجه‌ی شباهت‌یابی‌های سهل‌انگارانه و جانشین ساختن امور احتمالی یا حدس‌هایی که ناسازی منطقی ندارند با واقعیت‌های تاریخی، پدید می‌آیند. به این چند سطر که در مورد موسیقی در دوره‌ی سلوکی نگاشته شده توجه کنید: «در این دوره یونان متمدن‌ترین کشور غربی به شمار می‌رفت، در خصوص موسیقی و نت‌نگاری رشد بسیار یافته و در همین زمینه هم قوانین مهمی را تدوین کرده بود، همین امر تاثیر متقابل عمیقی را بین موسیقی ایران و یونان ایجاد کرد. در این دوره موسیقی ایران شباهت‌هایی به موسیقی یونان پیدا کرد… » (راهگانی ۱۳۷۷: ۶۵) در این‌جا حدس مبهم در مورد آمیخته شدن برخی از عناصر فرهنگی ایرانی و یونانی که احتمال روی‌ دادن‌اش در دوره‌ی سلوکی کاملا متصور است، به شکل یک حقیقت تاریخی مسلم به خواننده ارائه می‌شود؛ بی هیچ سند و مدرکی که تایید کننده‌ی این ادعا باشد. از این دست بی‌احتیاطی‌های پژوهشی در گذشته بیشتر مرسوم بود؛ «… موسیقی ما در طی قرون گذشته بیک سبک و یک نهج باقی مانده و هیچگونه تجدد و تازگی نیافته چنانکه موسیقی امروز ما از حیث اسلوب و روش هنوز شباهت کاملی بموسیقی هزار سال پیش دارد و اگر اختلافی در آن پدید آمده بقدری اندک و جزئیست که قابل ذکر نمی‌باشد. » (خالقی ۱۳۷۳: ۶۰) همان‌طور که ملاحظه می‌کنید با توجه به فقدان مدارک از دوره‌ی مورد بحث به سختی می‌توان چنین جمله‌ای را شایسته‌ی اعتنا دانست.

۳۴- از این میان تنها محسن حجاریان است که تاریخ این تغییر را تا قرن هشتم عقب می‌برد و نظریه‌ای مبنی بر تقابل و جانشینی ساختارهای اجرایی موسیقی حوزه‌ی تمدنی ایران شرقی را با بخش غربی، تقریبا هم‌زمان با نابودی آن حوزه به دست مغول‌ها و اوج‌گیری ادبیات سبک عراقی، ارائه می‌کند. او از همین رهگذر نقشی ویژه را نیز برای غزل (به عنوان مهم‌ترین فرم این سبک) در شکل دادن به ساختارهای اجرایی موسیقی پس از آن قائل شده است (حجاریان ۱۳۸۶).

۳۵- در این مورد تاثیر کار یک پژوهش‌گر بر روشن ساختن وجوه مختلف تاریخی یک دوره کاملا روشن است. اکنون با استناد به کار دنباله‌دار هومان اسعدی و دیگرانی که به این موضوع پرداخته‌‌اند (و البته دیگر منابع بسیار با ارزش غیر فارسی مانند (Wright 1996)) می ‌توان این بخش از تاریخ موسیقی را به شکلی بهتر از قبل نوشت. نکته‌ی دیگر تاثیر خسرو مولانا به عنوان راهنما و تداوم آن در آثار تحت راهنمایی شاگردانش مانند خود اسعدی بر تعدادی از پژوهش‌های دانشگاهی انجام شده با موضوعات تاریخی است که نمی‌توان از آن چشم پوشید. برای مشاهده‌ی چنین تداومی نک. (رهبر ۱۳۸۹).

آروین صداقت کیش

آروین صداقت کیش

متولد ۱۳۵۳ تهران
منتقد و محقق موسیقی

۱ نظر

  • مجموعه مقالات سایه روشن تاریخ موسیقی ما نگاه خیلی خوبی به تاریخ نگاری موسیقی و مشکلات ان دارند . با سپاس فراوان از اقای صداقت کیش وگفتوگوی هارمونیک!

بیشتر بحث شده است