گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

موسیقی و جنسیت (۲)

نگاه کنید در همین ایران فعلی خودمان چگونه خوانندگان (روضه خوانان) صاحب نفوذ و مقامات شده اند و در مقابل، نوازندگان هنوز هم مجبورند در پس پرده، ساز خود را کوک کرده و هنر خود را عرضه نمایند. به هر صورت اگر موسیقی دچار نفوذ جریانی جنسیتی در خود گردید، باید توجه داشت که دلیل اصلی آن به دین و شریعت مربوط نمی شود، دلیل اصلی آن به قدرتی در موسیقی مربوط می شود که خواننده ی پدرسالار هیچ گاه حاضر نمی شد آن را با نوازنده تقسیم کند.

چنین بود که خواننده برای مبارزه با نوازنده، دست به دامن شریعت شد تا شریعت برایش اسباب های لازم برای ضدارزش کردن نوازندگی را فراهم آورد؛ نیروی اصلی که خواننده به مدد آن توانست بر نوازنده غالب شود، شعر بود، نیرویی که نوازنده از آن محروم بود.

مهم ترین اثر این جدال ها خروج گروه های صاحب فرهنگ از موسیقی و نفوذ حوزه های عامیانه و لومپنی به این عرصه بود. رویدادهایی که بهانه ی بیشتری برای ضدارزش کردن موسیقی فراهم کردند. بی دلیل نیست که موسیقی در ایران در دو قلمرو خوانندگی (روضه خوانی) و قلمرو فولکلور حفظ گردید. نوازندگان همواره ناچار بودند در اتاق های دربسته فعالیت کنند.

برای آنکه بتوانیم تبعات ضدارزش شدن موسیقی و خروج زنان را از این عرصه مورد بررسی قرار دهیم، لازم است به اثر بسیار مهم موسیقی بر امنیت ملی توجه کنیم اما پیش از آن بهتر است نگاهی دقیق تر به تاثیرات متقابل عقل و اخلاق بر موسیقی بپردازیم: چراکه بدون تحلیل این روابط، موضوع رابطه ی جنسیت با هنر و به ویژه موسیقی آشکار نمی شود.

جنسیت در هنر را می توان در میدان های مختلفی مورد بررسی قرار داد که عمدتا شامل سه بخش می شود:

اول – جنسیت در مقام خالق اثر هنری.

دوم – جنسیت در قلمرو استفاده از هنر در مقام به کارگیرنده ی آن.

و سوم – جنسیت در عرصه ی مخاطبین هنر.

موضوع دیگر آن است که این سه میدان از فعالیت را در چه بسترهایی می توان مورد بررسی قرار داد. در یک تحلیل کلی می توان دو قلمرو ارزشی – اخلاقی و عقلایی را قلمروهای تحلیلی این موضوعات دانست و سرانجام باید به این پرسش پاسخ دهیم که حوزه های سه گانه ی اجتماعی یعنی سیاست و اقتصاد و فرهنگ چه تاثیرات خاص و عامی بر این روابط می گذارند.

هر هنری دارای سه قلمرو است؛ اینان عبارتند از خالق اثر، قلمرو انتقالی اثر و سرانجام مخاطب اثر. در ایران موضوع مهم که دغدغه ی قلمرو سیاست فعلی است، به قلمرو انتقالی اثر باز می گردد. در این قلمرو است که نه تنها موضوع رابطه با سخت افزارهای انتقالی یعنی سازها، دارای محدودیت می شود، بلکه زنان نیز به ویژه آنگاه که تقش انتقالی خود را به صورت خواننده اجرا می نمایند، حساسیت سیاست را برمی انگیزند.

جالب آنست که در میان دیگر هنرها، این موسیقی است که در چنین شرایطی حساسیت برانگیز شده است. اینکه چرا از میان قلمروهای سه گانه ی هنر موسیقی، این حوزه های اجرایی اثر موسیقی است که دارای حساسیت شده، شاید به این دلیل باشد که حوزه های میانی نوازندگی، نقشی بسیار مهم میان خالق اثر و شنوندگان بازی می کنند.

برای بررسی دقیق این نکته باید توجه داشته باشیم که موسیقی دارای سه دوران مهم است، اینان عبارتند از: دوران خوانندگی، دوران نوازندگی و سرانجام دوران آهنگسازی.

هنگامی که انتقال از دوره ی خوانندگی به نوازندگی آغاز می شود، معمولا جنگ شدیدی میان خوانندگان صاحب نفوذ و نوازندگان تازه تولد یافته، پدید می آید که شامل مراحل زیر است:

۱- حذف به ویژه ارزشی نوازندگی

۲- دور کردن نوازنده از قلمرو حضور مخاطب

۳- و سرانجام به قول حسین تهرانی به مجلس بردن نوازنده، اما در پشت پرده و یا پایین مجلس نشاندن وی.

در همین دوره است که تاکتیک های بی ارزش کردن نوازندگی از طریق جنسیت نیز آغاز می شود. بنابراین موضوع ارتباط این رویدادها به شریعت توجه به معلول است نه علت. علت اصلی و مهم آن است که به دلیل تاثیرات جذاب موسیقی، حتی در امنیت ملی، خواننده نمی خواهد از این قلمرو قدرت خارج شده و سهمی برای نوازنده قائل شود.

محسن قانع بصیری

محسن قانع بصیری

۱۳۲۸-۱۳۹۶ تهران

نویسنده و نظریه پرداز در زمینه های اقتصاد، فرهنگ، هنر و مدیریت

دانشکده علوم رشته شیمی دانشگاه تهران و دانشگاه جیورجیا آمریکا

۱ نظر

بیشتر بحث شده است