گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

در جست و جوی زنانِ خنیاگر

(به مناسبت بهار و آغاز فعالیت سایت زنان موسیقی)

اینک زمین را می ستاییم، زمینی که ما را در بر گرفته است.

اینک این زنان را می ستاییم…

شما را، ای آب های بارور…

شما را که همچون مادرانید…

شما، ای مادران زنده

(یسنه، هات ۳۸)

نخستین زنانی که به تصنیف یا روایتی آهنگین پرداختند، نغمه ها را از زبانِ جاریِ طبیعت فراگرفتند و رفته رفته به تذهیب و آراستنِ آن نغمات، پرداختند و اینگونه مادران به درونی کردن گوهره ای از پیوندِ بشری که همانا نسبتِ آیینی میان روایت گر و مخاطب -که در اولین دیدار، مادر و فرزند اند- دست یازیدند و هنوز پس از گذشت قرن ها، با تمام دگرگونی های جوامع، این آوای رمز آلود، همچنان دوست داشتنی و گیراست و بوی بهار می دهد.

چند عنصر اساسی، مبانی این نغمات انسانی را می سازند و آن را ماندگار می کنند؛ این که هزار توست و دُور دارد و به فراخور هر اقلیم و سرزمینی جاری می شود، همچنین پایدار است و با هر زادنی از نو آغاز می گردد. آنچه تو در تویی آن را تضمین می کند، توصیف سازه های اسطوره ای و تاریخ باورانه است.

مادر همزمان که فرزند را در آغوش کشیده است، غم و اندوه و شادی گذشته ی خود را به او یادآوری می کند و همزمان به راز همه ی ایده های بنیادی که جاودانگی است، اشاره دارد. او فرزندش را به سوی شکفتن و سربرون آوردن راهی می کند و با آوایی در گوش او می خواند و می کوشد تا همه ی خواستگاه های تاریخی و فرهنگی را از نگاه خود به او یادآور شود.

در واقع گذشته اش را به آینده ای نامعلوم پیوند می زند و فرزندش را به خواب می سپارد تا گونه گونه گی فرهنگ زیستی اش را بپذیرد؛ تا آن زمان که دوباره چشم باز کند و خود را نماینده ی رهایی، آزادی و شکفتن بداند.

دامنه ی دگرگونی هایی که زنان در روایت های مواج این نغمات داشتند، لالایی را از شی وارگی به نمودی با ویژگی ها و آرایه های گوناگونِ خواستنی، بدل می کند و زن را مبنایی برای زایش، خانواده، هستی و خاطره قرار می دهد و اینجا زن، به مادر بدل می گردد و مادر به هنگام این روایت تاریخی-بشری، خود را از صورتی چندگانه به صورتی اخلاقی-ابدی، بدل می سازد.

چرا که مادر همیشه خود را در راه تقدیسِ نمادهای بشر، فدا کرده است، چرا که به باورهای اساطیر، تنش را به هنگام خرمن، در درون زمین می سپارد و به وقت بهار، دوباره تجسد می یابد و این راز جاودانگی مادر است که از چهره ی زنان بی شماری، امروز، محو گشته است.

پیمان سلطانی

پیمان سلطانی

۱ نظر

بیشتر بحث شده است