گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

آوازهای نا تمام

در زن عنصری است (ژوییسانس) که تن به نمادسازی نمی دهد. با اشاره به این سطر، می کوشیم تا از روایت دگرجنس خواهانه، خود را رها سازیم و در این رهایی از اختگی و حسرت قضیب که همانا تلقی ای فرویدی است، نیز دست کشیم و بکوشیم تا زن بیرونی موسیقی ایران را در برابر زنِ درون آن قرار داده و خودجانشینی برون زن از درون اش را به فهم واقعی نزدیک کنیم. آیا مواجه با تجلی چهره ای از تمامیتِ شخصیتِ زنِ دنیای موسیقی خواهیم شد؟ آیا آن را به غلط تجربه کرده ایم؟

این که ما پذیرفته ایم بازنمایی را به واقعیت، کپی را به اصل و نمود را به هستی ترجیح دهیم، دیگر به یک توافق عمومی بدل شده و برای همین یکی از مشغله های ما، تولید به مصرف است. سی و اندی سال فضا برای دورشدن از خودجانشینی، فراهم شده است. به این معنی که زن با آوایش، به پستو کشانده شده و حالا می بایست عصیان خود را با آوای درون اش از امری واقعی بیان کند. در واقع نوعی رد و نشان به گونه ای که مستقیما از واقعیت، گرته برداری شده است.

آنچه در مورد آواز زنان به رویت عمومی رسیده، نوعی بازمانده یا پس مانده ی “فالوس” ی است و باید این یکی از عمده ترین نگرانی های بیان زنانه ی موسیقی باشد. نگرانی ای همراه با تحقیر به سبب شباهت های واقعی و گاه دروغین که از یک نوع فتوگرافی و از مدخلی زمخت و متضاد، با آواز مردانه منشعب شده است. نتیجتا آوای بیرونیِ زن، نه تنها از درون او و بیان زنانه اش نیست که سرسپرده ی جانبدارانه ی هنجاریِ فالوسی، به مثابه دال فقدان انجام شده است.

اصالت این آوا و بیان زنانه، باید در این باشد که اصواتی شبیه جایگاه اولیه و بدویِ آوا را احیا کند. در حالی که هرچه در تاریخ پیش آمده ایم، این تمایز آوازی و لحن، مبهم تر می گردد و حتا از نظر انرژی و روح درون هم می میرد. تا به آنجا که زنان آواز، همواره در اجرا، بازنمایی

از شی کرده و یا ارجاع می دهند. به همین دلیل تاکنون هیچ جایگزینی برای آوازِ فالوسی به عنوان ابزاری برای رسیدن به همدلی و همراهیِ محبت آمیز زنان، با خودنوشت شان، در مقابل رویت عمومی به وجود نیامده است.

حنجره ی زنان باید رسانه ی قدرتمندی برای بیان حالات و لحن زنانه باشد. پس یک خواننده ی زن تا وقتی که مقام اش را در بالاترین درجه ی این زمینه نرسانده باشد، یک مقلد است، نه راویِ آوازِ ژوییسانس.

برای خوانش زنانه، زن در آوای اش باید مروج گونه ای ماهیت باروری زیستی باشد و مشخص کند که آیا قضیب دارد، یا نه. تا بتواند هویت جنسی و یا مفهوم جنسیت به مثابه سازه ای اجتماعی را تعیین کند. آن هم در شرایطی که زنان آواز در ایران با ملاک انفعال تعریف شده اند. زنِ آواز نباید از بخشی از ژوییسانس خود چشم بپوشد؟

آواز ایرانی توسط جبر حاکم، با استناد به موسیقی قاجار و اسناد شنیداری، چه مردانه و چه زنانه اش، دچار اختگی بوده است و این اختگی ضایعه ای بنیادی را به پیش می کشد و فالوس، دالِ آن ضایعه به حساب می آید. ژوییسانس، نسبت اش با امر واقعی ست و فالوس یک دال است و نسبت اش با امور نمادین پیوند دارد و هرگاه که مشخص شود سوژه ها چگونه می تواند فقدان آغازین را بازنمایی کنند و زن، خود را به داشتن فالوس مجهز کند، آواز زنان، لحن زنانه به خود خواهد گرفت.

زنان موسیقی

پیمان سلطانی

پیمان سلطانی

۱ نظر

بیشتر بحث شده است