گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

نمودی از جهان متن اثر (۳)

حال بیایید بدون هر گونه «پیش‌زمینه‌ی ذهنی» آنچه را که در (شکل ۱) می‌بینیم با توجه به تعریف‌های [۱] و [۲] «آنالیز» کنیم. نتیجه مشخص است؛ اگر حقیقتاً بدون پیش‌زمینه‌ی ذهنی یا هر چیز دیگر شبیه آن وارد این گود شده باشید تا این لحظه دو قسمت عمده از تعاریفی که گفته شد گرفتارتان کرده است: «هدف اصلی مطالعه با تمرکز بر بررسی ساختار داخلی اثر [است.]» و «معین کردن عناصر ساختاری» و این یعنی نتوانسته‌ایم حتی مرحله‌ی اول را از سر بگذرانیم؛ مواد لازم برای شروع آزمایش فراهم نشده است. در این مرحله شاید کسی بگوید علت این ناکامی آن است که معنای اصطلاحاتی مانند «ساختار داخلی» و «عناصر ساختاری» را نمی‌دانیم.

برای آنکه از تیررس این ادعای درست دور شویم و بتوانیم توجه‌مان را به مشکل اصلی معطوف کنیم این دو اصطلاح را فعلاً هم معنی و به معنای بسیار ساده شده‌ی تقسیم کردن خطی این اثر به چند تکه فرض کرده و دوباره تلاش می‌کنیم. نتیجه تقریباً همان است که بود.

هر چند که این دفعه احتمالاً توانسته‌ایم به دلخواه قطعه را به چند قسمت کوتاه‌تر تقسیم کنیم، اما دلبخواه بودن انتخاب‌هایمان باعث می‌شود که حتی خودمان هم جرات نکنیم نتیجه را چندان با ارزش به‌شمار آوریم. از سوی دیگر اگر می‌توانستیم نتیجه‌ها را با یکدیگر مقایسه کنیم و اگر همه صادقانه پیش‌فرض‌های موسیقایی‌شان را به کناری نهاده باشند، از تفاوت‌های میان این قسمت‌بندی‌های آزمایشی در شگفت خواهیم شد؛ احتمالاً آن‌قدر متفاوت‌ که به سختی می‌توان باور کرد که همه‌ی اینها در مورد یک قطعه نوشته شده است.

ممکن است کسی بیندیشد علت این اشکال در آن است که ما تحلیل‌گران ورزیده‌ای نیستیم. در این مورد باید بگویم بخش دوم این گزاره احتمالاً صحیح، اما نتیجه‌ای که از آن گرفته شده نادرست است. برای اینکه بتوانیم موضوع را به‌خوبی درک کنیم مثالی از دو تحلیل‌گر در اینجا آورده شده که به توانایی تحلیلی‌شان شک کم‌تری -نسبت به مثال قبلی- داریم. قطعه‌ی پیش‌درآمد ماهور اثر «درویش‌خان» را «جلال ذوالفنون» و «محمدرضا آزاده‌فر» آنالیز کرده‌اند (۹). در حالی که آزاده‌فر قطعه را به شکل ساده‌تری به بخش‌های مرتبط با درآمد و انتقال به گوشه‌ی دلکش تقسیم کرده، ذوالفنون ضمن عمل به همین روند آن را به قطعات کوچک‌تر مرتبط با ملودی گوشه‌ها تقسیم کرده است.

از سوی دیگر آزاده‌فر بیشتر بر تحلیل الگوی ریتمیک اثر (که با هدف کتاب او متناسب‌تر است) متمرکز شده در حالی که ذوالفنون بیشتر توجه خود را معطوف روند حرکت ملودی و رابطه‌ی آن با گوشه‌های دستگاه ماهور داشته است (۱۰).

فرض کنید که برای ادامه‌ی کار پیشنهاد می‌شود به عنوان بخشی از اطلاعاتی که از قطعه‌ی مورد بحث داریم استخراج می‌کنیم، نغمه‌ی شروع و پایان را یادداشت کنیم (در این مورد ر و سل). اگر کسی بپرسد چرا این کار را انجام می‌دهیم برای پاسخ دادن به سوالش باید برایش توضیح دهیم که برای شناختن ساختار داخلی یک قطعه‌ی موسیقی دستگاهی ایرانی لازم است نغمات شروع و پایان را بدانیم، چرا که این یکی از ویژگی‌هایی است که کمک می‌کند ربط این قطعه را با ساختار‌های اجرایی پایه در این نوع موسیقی بیابیم، درست همین‌جا است که شنونده و البته گوینده متوجه می‌شوند که فرض اولیه‌ی این مثال را به کناری نهاده و از پیش‌فرض‌هایی برای تحلیل این قطعه بهره گرفته‌ایم.

پیش‌فرض‌هایی که در این پاسخ مشاهده می‌شود اینها است: ۱- این یک قطعه‌ی موسیقی دستگاهی ایرانی است؛ ۲- علاوه بر تکه تکه کردن، لازم است نغمه‌ی نخست و پایانی را نیز بشناسیم؛ چرا که ۳- ربط این قطعه را با ساختارهای اجرایی پایه‌ی موسیقی دستگاهی را برایمان روشن می‌کند. واضح است که این پیش‌فرض‌ها همگی از نظریه‌ی موسیقی نشات می‌گیرند.


پی نوشت

۸- خالقی، روح اله. (۱۳۷۹) آموزش تار و سه‌تار، ج ۱، تهران: صفی‌علیشاه، چاپ ششم. ص ۱۱.

۹- متاسفانه به دلیل قلیل بودن فعالیت تجزیه و تحلیلی در موسیقی ایرانی یافتن مثالی که بیش از یک نفر آن را آنالیز کرده باشد دشوار است. تنها نمونه‌ی موجود تحلیل برخی آثار درویش‌خان است.

۱۰- این مثال خوبی است تا ببینیم که تجزیه به عناصر اصلی فقط چند پاره کردن یک اثر نیست.

آروین صداقت کیش

آروین صداقت کیش

متولد ۱۳۵۳ تهران
منتقد و محقق موسیقی

۱ نظر

بیشتر بحث شده است