موسیقیشناسی (۳) رشتهای است که به شکل مدرناش وامدار عصر روشنگری است و سابقهای دور و دراز ندارد (۴). تاریخ آشنایی ما هم با آن به دورهی معاصر بازمیگردد. تا پیش از این هیچ کتابی با این عنوان به فارسی نداشتیم. مقالات ترجمه یا تالیف اندک شماری که برخی روشهای آن را به کار میبستند و از آن اندک شمارتر مقالاتی دربارهی مباحث بنیادی این رشته، همهی دارایی ما را در این زمینه تشکیل میداد.
با این حساب «موسیقیشناسی؛ فرهنگ تحلیلی مفاهیم» نوشتهی «بابک احمدی» را باید اولین کتابی دانست که به طور مستقیم در مورد موسیقیشناسی به زبان فارسی نوشته شده است.
هنگامی که نوشتهای به یک زبان، در نوع خود اولین نمونه است فرصتی استثنایی از آن خود میسازد برای شکل دادن به روند آتی آن رشته و تاثیرگذاری بر فهم خوانندگان و استفادهکنندگان بعدی، بهویژه که این نوشته به صورت کتابی مرجع نیز طراحی شده باشد. بعضی از چنین متنهایی در پرتو منفرد بودنشان (۵) (که البته تنها گاهی با کیفیت مطلوب نیز همراه میشود) به یک مرجع کامل دانشگاهی تبدیل میشوند و سالها آموزش رسمی را به خود مشغول میکنند.
کتاب عنوان تالیف برخود دارد و از این بابت کمی خوانندهی آشنا به موضوع و آگاه از پیشینهی مولف را به تعجب وامیدارد. این پرسش حتا بدون نگاه کردن به متن هم پیش میآید که چطور یک غیر موسیقیشناس کتاب مرجع موسیقیشناسی نوشته است؟ نتیجهی کار چگونه است؟ با این پیشزمینه به احتمال قوی متن نمیتواند کاملا تالیف باشد، پس باید پرسید کیفیت ترجمهی بخشهای نقل شده چگونه است؟ تاثیر انتخابهای یک غیر متخصص بر «مفاهیمی» که باید به شکلی «تحلیلی» شرح داده شوند چه بوده است؟
چگونه تحلیلهایی دربارهی هر یک از این مفاهیم ارائه شده؟ اگر این تحلیلها (به زعم نویسندهی کتاب) از آن خود او هستند برپایهی چه دانشی شکل گرفتهاند و چه میزان اعتبار و صحت علمی دارند و اگر نه تا چه حد انتخاب متنهای دیگران بر روند تحلیلی که ارائه شده، تاثیر گذاشته است؟ مگر نه این که یک مرجع میتواند تاثیری انکارناپذیر بر درک ما از رشتهای که برای آن تدوین شده بگذارد؟
سوالهایی از این دست پیشفرضهای اولیهی مواجههی دقیق با چنین کتابی است. اما قطعا نباید آنها را به مرز این پیشداوری رساند که آیا ممکن است مولف اصلا موسیقیشناس نباشد اما در این حوزه دانش را به گونهای منتقل کند که نتیجهای مطلوب پیش بیاید؟ زیرا از یک سو میدانیم پاسخ مثبت به این پرسش منع منطقی ندارد، اما از سوی دیگر نمونههای موفق زیادی هم نمیشناسیم. اگر این طور است راهی نمیماند جز این که بپرسیم تا چه اندازه تصور «دانشمند همهچیزدان» اعتماد به نفس لازم را برای دست زدن به چنین کاری فراهم میآورد؟
اینها همه پرسشهایی هستند که پاسخشان در بررسی دقیق متن نهفته است. وقتی متن را به دقت میخوانیم متوجه میشویم که پاسخ بعضی از این پرسشها نتایج نگرانکنندهای را پیش روی میگذارد و گاه شادی اولیه از در اختیار قرار گرفتن متنی فارسی دربارهی موسیقیشناسی را زایل میسازد.
در جریان بررسی دقیق برای برخی از خوانندگان آشناتر با موسیقیشناسی آشکار میشود که کتاب حاضر با یک متن انگلیسی رابطهای دستکم از جنس «تحت تاثیر قرار گرفتن» و دستبالا از نوع «گرتهبرداری ساختاری و متنی» دارد؛ -شاید در اثر احساس کمبود یا نقص در متن اصلی، یا شاید برای توجیهپذیرتر شدن عنوان تالیف برای کتاب- درایههایی به آن افزوده شده است. بنابراین پیش از هر چیز به رابطهی کتاب حاضر با متنی که به نظر میرسد مرجع طرح اولیه و محرک نوشته شدن آن قرار گرفته میپردازیم.
چنین بررسیهایی ما را به یک پرسش بنیادین دیگر رهنمون میشود؛ کتاب برای چه گروهی نوشته شده است؟ هدف از نوشتن چنین کتابی چه بوده است؟ پاسخ هر چه باشد راهکارهای مختلفی را ایجاب میکرده که در کتاب به دنبال آن خواهیم گشت. افزون بر این در مرحلهی بعد میتوان پرسید خود متن بدون توجه به این که تحت تاثیر مرجعی دیگر قرار گرفته، چه کیفیتی دارد؟ چگونه سازمان یافته است؟
درایههای افزوده شده (به درایههایی که در متن مرجع هستند) چگونه انتخاب شدهاند؟ اگر هر گونه ربط دو متن را با یکدیگر نادیده بیانگاریم کلیهی درایهها با چه منطقی انتخاب و با چه منطقی سازماندهی شدهاند؟ ادامهی این جستجو ما را قطعا به این نقطه خواهد رساند که بپرسیم چه تصوری از موسیقیشناسی در ذهن مولف وجود داشته که چنین سازماندهیای را موجب شده است؟ و سرانجام این کتاب به عنوان اولین متن مستقل موسیقیشناسی در زبان فارسی احتمالا چه تصوری از این رشته در ذهن خواننده پدید میآورد یا تثبیت میکند؟
پی نوشت
۳- Musicology
۴- جوزف کرمن (Kerman 1985) پیشینهی آن را به سختی تا دههی دوم قرن بیستم عقب میبرد. البته منظور او انتقال واژه و پیرو آن رشتهی موسیقیشناسی مدرن به دنیای انگلوساکسون است.
۵- نمونهی مثال زدنی چنین متنهایی را میتوان در نوشتهی دیگر بابک احمدی، «حقیقت و زیبایی» دید که امروز حتا در آزمون دورهی دکتری پژوهش هنر هم یکی از مراجع اعلام شدهی برگزارکنندگان است.
۱ نظر